سیر حوادث به پشتیبانی گروه‌های محافظه‌کار و به‌خصوص مالکان، از رزم‌آرا انجامید، به امید آنکه وی برای برقراری رژیمی دیکتاتوری و توانگر سالار که حقوق و نفوذ اقتصادی و سیاسی مالکیت خصوصی را به رسمیت بشناسد، مناسبات موجود را تثبیت کند. حمایت آنان از دیکتاتوری رزم‌آرا نظیر حمایت ملاکین اسپانیا و پرتغال از دیکتاتوری فرانکو و سالازار بود، اما آنها حامی استبدادی که قدرت را انحصاری ساخته و حتی آنان را نیز به‌عنوان یک طبقه اجتماعی از قدرت محروم می‌کرد، نبودند. درک اینکه رزم‌آرا نه تنها یک دیکتاتور بلکه یک مستبد بالقوه بود، فراتر از بینش و قوه درک آنها بود. به هر حال رزم‌آرا در دوران ملی شدن نفت صف محافظه‌کاران را دچار سردرگمی و اضطراب کرد و موجب شد از مصدق حمایت نکنند ولی دولت وی را به‌عنوان کم ضررترین بدیل موجود تحمل کنند؟ اما با کاهش قدرت مصدق و بهبود موقعیت شاه و حزب توده اینان به پشتیبانی از شاه برخاستند که سرانجام وادارشان کرد بهای سنگینی در ازای سهمشان در بازگشت استبداد شبه مدرنیست بپردازند.

موضع سایر توانگران غیرمولد- سفته‌بازان، سوداگران بزرگ و به‌ویژه صادرکننده‌ها و واردکننده‌ها و مانند اینها- نیز مانند مالکان بود. اما بازاریان، خرده‌فروشان، متخصصان و بخش بزرگی از روشنفکران، دانشجویان و کارگران صنعتی، اگرچه در سال آخر نخست‌وزیری مصدق بیش از پیش از اوضاع اقتصاد سیاسی ناراضی می‌شدند، اما پشتیبان او بودند. در میان کارگران، روشنفکران، متخصصان و امثالهم آنها که از مصدق حمایت نمی‌کردند یا عضو حزب توده یا هوادار آن بودند بالاخره در این دوره کشاورزان ایران نظیر پیشینیانشان همچنان طبقه‌ای ساکت باقی ماندند.

منبع: همایون کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، نشر مرکز، ۱۳۷۴.