در قرن سیزدهم روابط تجاری به نسبت منظمی میان تجار ایران و همکاران خارجی آنان برای رشد امکانات به‌وجود آمد و توسعه یافت که براساس صنایع خارجی بود. تمرکز سرمایه‌های تجاری و تغییرات در بازار ایران به این علت که مرکز اصلی تولید کالاهای صنعتی و مصرف مواد خام و کشاورزی در خارج از ایران قرار داشت، تابعی از امکانات و احتیاجات بازارهای خارجی شد و سیادت و توافق مالی و فنی با سرمایه‌های خارجی موجب تسهیل و تکمیل این روند شد. بر اثر ورود کالاهای ساخته شده به ایران، تولیدات صنعتی و سنتی داخلی که با وسایل و ابزار قدیمی و با بازده کم تولید شده بودند، به‌تدریج از میان رفتند و با از میان رفتن آنها، بنیاد کار و فعالیت تجارت داخلی نیز دگرگون شد. تا قبل از هجوم کالاهای خارجی به ایران، سیر کالا و پول در داخل ایران از ناحیه‌ای به ناحیه‌ای و از شهری به شهر دیگر صورت می‌گرفت؛ بازار هر شهر و محل، مکان تبادل کالاهای مناطق مختلف ایران بود. سرمایه تجاری نقش توزیع‌کننده کالاهای ساخته‌شده در داخل را به عهده داشت. بنابراین به‌صورت جنبی و برای تکمیل چرخش کالا در داخل کشور، از روابط خارجی با همسایگان و دیگران استفاده می‌شد.

با ورود کالاهای خارجی، جهت چرخش و حرکت کالا و پول به‌صورت عمده عوض شد. تبادل کالا میان «خارج» و «داخل» بر چرخش کالا در «داخل» ایران تسلط یافت. تجار داخلی که به تدریج نقش توزیع‌کننده کالاهای داخلی را از دست می‌دادند به وارد کردن کالا از خارج و توزیع آن در کشور و صدور مواد خام به خارج پرداختند. همین امر موجب تجزیه سرمایه تجاری شد؛ زیرا تجاری می‌توانستند به امر واردات کالای خارجی به ایران و جمع‌آوری و صدور مواد خام کشاورزی به خارج بپردازند که دارای قدرت مالی کافی بودند. توان مالی تجار وارد‌کننده، بر اثر تجمع سودهای حاصله از واردات و صادرات به تدریج افزایش یافت و موجب ایجاد فاصله بزرگ با تجار و کسبه‌ای شد که به‌طور عمده در امر مبادله کالاهای داخلی فعالیت می‌کردند.

حاجی زین‌العابدین مراغه‌ای ضمن شرح اوضاع اواخر سلطنت ناصرالدین شاه درباره همکاری تجار با استعمار سرمایه‌داری تا بدان حد متاثر است که آنان را مزدوران فرنگیان و دشمنان وطن می‌خواند و می‌نویسد: «...اینان که شما به نام تاجر یاد می‌کنید و من معاملات تجارتی ایشان را تا یک درجه دیدم، تاجر نیستند، مزدوران فرنگ‌اند و دشمنان وطن خودشان هستند زیرا که همه ساله به دامن، نقود مملکت را بار کرده به ممالک خارجه می‌ریزند و در مقابل امتعه قلب[کالاهای تقلبی] و ناپایدار فرنگستان را به هزارگونه زحمت و مشقت بر خودشان حمل کرده به وطن نقل می‌دهند. اگر حسابی در میان باشد در پایان سال معلوم می‌شود که کرورها پول وطن را که مایه تعیش دایمی هموطنان است، این بی‌مروتان به دست‌های خودشان برده در خارجه به هزار مداهنه و چاپلوسی به دامن اجانب می‌ریزند و در عوض گیاه بیابان‌ها را به‌جای منسوجات حریریه خریده به خورد هموطنان بی‌علم و بی‌خبر می‌دهند که یک سال دیگر آثاری از آن همه امتعه ابتیاعی ایشان در میان نیست.»

حاج سیاح تاثرات خود را از خرابی اوضاع اقتصادی ایران و سودجویی تجار بزرگ به شرح ذیل ابراز می‌کند: «هرکس هم اسم تجارت را بر خود جز از این ندانست که متاع خارجه را در داخله مملکت غلط‌‌انداز رواج داده، یکی بر صد گران فروخته، ثروت و نقود مملکت را حمل به خارجه نماید. تجارت هم شد دلالی خارجه نه ترویج متاع وطن.» در نتیجه توسعه همکاری و مشارکت تجار بزرگ ایران با سرمایه‌داران خارجی و موسسات مالی دول استعماری، تجار بزرگ ایران به تدریج به‌صورت بخشی از طبقه حاکم پیوسته به استعمار سرمایه‌داری درآمدند و پایگاهی برای نفوذ و سلطه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی استعمار سرمایه‌داری بر ایران شدند. چنان‌که تاریخ ایران نشان می‌دهد این طبقه پیوسته به خارج و دلال سرمایه‌های خارجی، برای حفظ موقعیت و امتیازها و منافع طبقاتی خود، مانع عمده‌ای در راه آزادی اکثریت مردم محروم و زحمتکش ایران از غارتگری‌ها و مظالم استثمار و استعمار شدند. این روند افزایش روابط تجاری و مالی - رشد تجارت خارجی؛ افزایش واردات- با کشورهای سرمایه‌داری استعماری، موجب پیدایش و سپس تحکیم قدرت اقلیتی از تجار با سرمایه‌های بزرگ در جامعه شد که به تدریج از همان زمان سازمان یافت و به‌صورت یک قدرت اقتصادی ظاهر شد اما درصدد بسط روابط اجتماعی و سیاسی با پاره‌ای از گروه‌های اجتماعی در جهت حفظ و افزایش منافع و امتیازها طبقاتی درآمد، به این منظور به دخالت و جهت دادن به وقایع سیاسی و اجتماعی جامعه پرداخت.

 

 از مقاله‌ای به قلم شاپور رواسانی، استاد اقتصاد اجتماعی در دانشگاه الدنبرگ آلمان