بنابراین گذر از عدد ۱۵۰۰ واحد شاخص S&P و معاملات چند روزه حول این عدد، دیگر نمی‌تواند به‌عنوان مرز روانی قلمداد شود. از طرفی در بورس‌های دیگر دنیا همچون ژاپن و آلمان و کانادا و استرالیا نیز شواهد محکمی برای برگشت شاخص‌ها از یک عدد روانی وجود ندارد بلکه وقتی به ریزش قیمت‌ها و تشکیل یک سقف بلندمدت توجه می‌کنیم علل محکم‌تری همچون حباب سال ۲۰۰۰ یا بحران مالی ۲۰۰۸ یا آثار مخرب کرونا وجود دارد بنابراین واکنش بورس بازان به مرزهای روانی را می‌توان رفتاری موقتی تلقی کرد و علت اصلی برای فراز و فرود بازارها بیشتر ناشی از عوامل اقتصاد کلان به ویژه سیاست‌های پولی و مالی است. به‌طور کلی با افزایش اوراق بهادارسازی دارایی‌ها در دنیا و متصل شدن بورس‌ها به یکدیگر، رفتار بازارهای خارجی بیش از علل داخلی بر رخدادهای جهانی نیز استوار است. به‌این ترتیب در ریزش بازارها در بحران مالی ۲۰۰۸ یا اصلاح شدید قیمت‌ها در اپیدمی کرونا، بازارهای دنیا رفتار دسته‌جمعی را شاهد هستند و به این معنی است که برگشت قیمت‌ها از روی طیف اعداد مختلفی در شاخص بورس‌های دنیا رقم می‌خورد که قطعا این طیف مختلف اعداد جایی را برای موضوع برگشت بازارها از اعداد روانی باقی نمی‌گذارد. در بورس ایران اما در تشکیل سقف‌های قیمت، رفتار بسیار مستقلی از رخدادهای جهانی مشاهده می‌شود. برای مثال پس از حباب سال ۲۰۰۰ و اصلاح بورس‌های دنیا پس از آن، بازار سرمایه ما به تازگی شاهد یک روند جدی صعودی ۳ساله و بازده دلاری ۴۰۰درصد بوده است و سقف خود را با تاخیر زیاد رقم می‌زند. همچنین در اپیدمی اخیر کرونا که بازارهای دنیا با کاهش شدید روبه‌رو بودند، بازار سرمایه ایران با بازده ۱۵۰درصدی روبه‌رو بوده است که در دنیا بی نظیر محسوب می‌شود. بنابراین می‌توان گفت بورس ایران رفتاری کاملا متفاوت از رخدادهای جهانی رقم می‌زند که به این منظور در مورد عواملی همچون اعداد روانی می‌توان به بررسی پرداخت. نگاهی به سقف‌های سه گانه شاخص بورس تهران در سال‌های ۱۳۷۴ و ۱۳۸۳ و ۱۳۹۲ نشان می‌دهد شاخص بورس از اعدادی به ترتیب ۲۱۰۰ واحد و ۱۳۸۰۰ واحد و ۸۹۷۰۰ واحد برگشت جدی و تشکیل سقف را شاهد بوده است که این اعداد را نمی‌توان اعداد روانی محسوب کرد. اگرچه در روزهای اخیر در محدوده یک میلیون واحد و ۵/ ۱ میلیون واحد شاهد تشدید عرضه‌ها بودیم، اما هیچ کدام از دو عدد پایان شاخص را رقم نزده است. بنابراین می‌توان گفت بازار سرمایه ایران در روزهایی که سیاست‌گذاری خاصی بر آن حاکم نبوده است (سقف ۱۳۷۴) رفتاری کاملا مستقل از اعداد روانی و سیاست‌گذاری نشان داده و در روزهایی که سیاست‌گذاری حاکم بوده است تا حد زیادی برگشت بازار با نبود میل به صعود از سمت سیاست گذار همسو بوده است ( سال‌های ۱۳۸۳ و ۱۳۹۲ و محدودیت‌ها برای کاهش رشد قیمت سهام یا تصمیم‌های موثر بر سودآوری شرکت‌ها همچون خوراک پتروشیمی) اما برای رشد فعلی بازار سرمایه اگرچه میل سیاست گذار با رشد قیمت‌ها همسو است اما به‌نظر می‌رسد دیگر ابعاد بازار سرمایه از دست سیاست گذار نیز خارج خواهد شد. اندازه بازار سرمایه ما امروز به سمت ۳۰۰درصد تولید خالص داخلی و اندازه نقدینگی در حرکت است که این وزن در بازه زمانی کوتاه در دنیا بی‌نظیر محسوب می‌شود و بازار سرمایه ۸هزار تریلیون تومانی پیش رو دیگر به قدری فربه شده که میل و خواسته سیاست گذار هم لزوما نمی‌تواند به کنترل نوسان‌های آینده منجر شود. لذا شاخص بورس برای تشکیل سقف‌های خود پس از رشدهای اعجاب‌انگیز، قطعا آنچنان فریبنده ظاهر می‌شود که اجماع کلی بر بازگشت از عدد خاصی وجود نداشته باشد.