فروپاشی چهارستون آمریکا در خاورمیانه

به گزارش «فایننشال تایمز» امروز آمریکا یک ناظر درمانده در خاورمیانه است، در حالی که نفوذ روسیه روزافزون در این منطقه بیشتر می‌شود. در حالی که دونالد ترامپ روابط شخصی نزدیکی با رهبران و دولت‌های منطقه شکل داده است، اما کشورهای این منطقه حسن‌نیت سابق خود را به آمریکا از دست داده‌اند. در حال‌حاضر تنها رژیم صهیونیستی، حامی پروپا قرص آمریکا در منطقه باقی مانده است. البته رفتارهای خصمانه و مواضع‌ سیاسی این رژیم به‌خصوص در قبال فلسطینی‌ها، جایگاه آنها را در آمریکا به‌ویژه در میان دموکرات‌ها و جوامع یهودی تضعیف کرده است.

سایر حکومت‌های مستبد متحد آمریکا در منطقه نیز به سرعت در حال از دست دادن دوستان خود هستند. جالب است که هم رئیس‌جمهوری قبلی باراک اوباما و هم دونالد ترامپ بر این باور بوده‌اند که مشکلات پیچیده منطقه با راه‌حل‌های آمریکایی قابل حل نیست. هر دو رئیس‌جمهوری آمریکا به دلایل متفاوت، با خاورمیانه‌ای علیه خود مواجه شدند و برای پیش‌برد قلدری‌های خود به بن‌بست رسیدند. به نظر باراک اوباما منطقه در قرق کشورهایی درآمد که سواری مجانی را در سر می‌پروراندند، کشورهایی که به عقیده او رهبرانشان باید مسوولیت‌پذیری بیشتری در قبال مشکلات منطقه  از خود نشان می‌دادند. دونالد ترامپ نیز با انتقاد از هزینه‌های هنگفت کشورش در منطقه، احتمالا نیروی‌های آمریکایی را از جنوب آسیا و خاورمیانه خارج خواهد کرد. هر دوی این روسای‌جمهور آمریکا به برتری روسیه در دولت‌های شکست خورده سوریه و لیبی اذعان داشته‌اند و برای هر دو آنها ایران به روش‌های مختلف خواب را از چشمانشان ربوده بود.

در سال ۲۰۱۵ دولت باراک اوباما با امضای توافق هسته‌ای با ایران توانست تاج کشورش را در خاورمیانه حفظ کند، تاجی که البته با روی کار آمدن دونالد ترامپ کنار گذاشته شد. در حال حاضر ترکیه و اسرائیل در جنگی بی‌پایان، با طیف گسترده‌ای از گروه‌های تروریستی در سوریه کلنجار می‌روند تا شاید سهمی در آینده این کشور مخروبه داشته باشند. جسارت این دو کشور تا حدی زیادی به خاطر چراغ سبز دونالد ترامپ بوده است. در این رابطه ترکیه تلاش می‌کند جاه‌طلبی‌ سیاسی کردها را در سوریه محدود سازد و اسرائیل به دنبال الحاق بیشتری از کرانه‌باختری و تثبیت سلطه خود در اراضی اشغالی است. در سال‌های اخیر، ترکیه همچنین نیروی‌های نظامی خود را روانه استان‌های سابق امپراتوری عثمانی در نزدیکی مرزهای سوریه و عراق کرده است. در لیبی نیز ترک‌ها می‌خواهند حضور نظامی خود را تثبیت و  از سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی گذشته خود حفاظت و فرصت‌های اقتصادی جدیدی ایجاد کنند. به تازگی، عبدالفتاح سیسی، رئیس‌جمهوری مصر تهدید کرده است برای مقابله با جاه‌طلبی‌های ترکیه  در لیبی، نیروی‌های نظامی خود را به همسایه آفریقایی خود گسیل خواهد کرد.

زمانی که باراک اوباما از دولت‌های عربی حاشیه خلیج‌فارس خواست مسوولیت‌پذیری بیشتری در قبال نیازهای امنیتی خود داشته باشند، انتظار نداشت ولیعهد جوان و بی‌خرد عربستان سعودی، محمدبن‌سلمان، این درخواست او را به شکل جنگی ویران‌گر علیه یمنی‌ها لبیک بگوید. در جنگ یمن، جهان شاهد درماندگی ثروتمندترین کشور عرب منطقه در برابر فقیرترین ملت است؛ در‌حالی‌که نیروی‌های تا دندان مسلح عربستانی از حمایت‌های همه‌جانبه مالی و نظامی قدرت‌های غربی برخوردارند. ده‌ها هزار شهروند یمنی، که شمار قابل‌توجهی از آنان را کودکان و زنان تشکیل می‌دهند، توسط ائتلاف متجاوز سعودی در یمن کشته شده‌اند.

با توجه به این واقعیات دولت آینده آمریکا با این چالش مواجه است که چه سیاستی را باید در قبال یمن اتخاذ کند؟ به گزارش «فایننشال تایمز» برای شروع، آمریکایی‌ها باید سطح روابط ویژه خود را با چهار دولت متجاوز متحد خود در منطقه کاهش دهند. به نظر می‌رسد ترکیه دیگر متحدی برای آمریکا نیست و نیروی‌های نظامی خود را با امکانات روسیه تجهیز می‌کند. در واقع ترک‌ها در مسیر دشمنی با آمریکا گام برداشته‌اند. از طرفی اسرائیل به سواری خود بر دست‌ودل‌بازی‌های مالی و حمایت‌های سیاسی غیرموجه آمریکا ادامه می‌دهد؛ در حالی که در مقابل منافع آمریکا می‌ایستد. در مصر نیز هیچ توجیهی وجود ندارد که آمریکا از حکومت سرکوب‌گر این کشور حمایت کند. در حالی که قیمت‌های نفت به پایین‌ترین سطوح تاریخی خود رسیده است و آمریکایی‌ها بیش از عربستان سعودی انرژی تولید می‌کنند، واشنگتن باید به حمایت‌های خود از حاکمان ظالمان عربستان به رهبری محمدبن‌سلمان پایان دهد؛ کسی که ابایی ندارد مردان و زنان را با یک  نامه سر به نیست کند.

به عقیده صاحب‌‌نظران، امروز زمانی است که آمریکا باید به حمایت‌های خود از چهار حکومت شکست‌خورده منطقه پایان دهد. سیاست‌گذاران آمریکایی باید مسیر جدیدی برای خود در خاورمیانه شکل دهند؛ مسیری با فاصله از آنچه جورج بوش در عراق پیش گرفت و به بن‌بست خورد و متفاوت با سنگرسازی‌های غیرمسوولانه پس از آن از بنغازی تا باب‌المندب.