عدم قطعیت در بودجه‌ریزی

 نوسانات نرخ ارز را می‌توان یکی از مهم‌ترین منابع شوک در اقتصاد داخلی به حساب آورد که از مجاری مختلفی همچون واردات و صادرات،  قیمت‌ها و تولید را در داخل کشور تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. تحقیقات صورت گرفته بسیاری نشان داده که به‌طور کلی نرخ ارز اثر مثبت همزمان و منفی با وقفه، بر نرخ رشد فصلی تولید صنایع دارد. همچنین افزایش نوسانات و نااطمینانی نرخ ارز در مجموع موجب کاهش نرخ رشد تولید در صنعت می‌شود که با پیش‌بینی‌های نظری تطابق دارد. از طرف دیگر متغیر تحریم نیز که با توجه به شرایط سیاسی کشور مورد استفاده قرار گرفته، همواره اثری منفی و معنی‌دار بر نرخ رشد تولید و همچنین نرخ رشد اشتغال دارد. مقالات متعدد تحقیقی در دو دهه اخیر و آمارهای اقتصادی بانک‌مرکزی موید آن است که نرخ رشد اشتغال نیز براساس الگویی مشابه نرخ رشد تولید با نرخ رشد ارز رابطه دارد، یا به تعبیر دیگر تغییرات اشتغال و تولید همسو هستند. اوضاع اقتصادی که در شرایط کنونی چسبندگی بسیاری به نرخ ارز و تحریم‌ها دارد باعث شده رفتار قیمت‌گذاری در صنایع نیز به تغییرات نرخ ارز واکنشی معنی‌دار نشان ‌دهد. براساس بررسی‌ها افزایش نرخ رشد ارز و افزایش نوسانات آن علاوه بر آنکه در صنایع مختلف با توجه به ماهیت آن صنعت متفاوت بوده مضافا نرخ رشد ارز بر اندازه تغییر قیمت بی‌تاثیر بوده و نوسان نرخ ارز اثری منفی و معنادار بر اندازه تغییر قیمت دارد. یعنی صنایع در واکنش به افزایش نرخ ارز صرفا تعداد دفعات تغییر قیمت را افزایش می‌دهند، اما افزایش نوسانات نرخ ارز باعث می‌شود تعداد دفعات تغییر قیمت افزایش یافته و اندازه تغییر قیمت کاهش یابد.

 با این توضیحات بدیهی است شرکت‌های صادرات‌محور و همچنین شرکت‌هایی که قابلیت بهره‌مندی از ارز نیمایی و سنایی «به‌قیمت کمتر از ارز آزاد» را داشته باشند با توجه به سایر مولفه‌هایی نظیر نسبت واردات مواد اولیه ارزی به کل مواد اولیه، نسبت موجودی انبار، تعداد بنگاه‌ها در یک صنعت، میزان کاربر بودن و نوع مالکیت در نحوه اثرگذاری نرخ ارز بر قیمت‌گذاری و تولید آن صنعت موثر است. به‌گونه‌ای که تفاوت در اثرگذاری نرخ ارز را می‌توان با این ویژگی‌ها توضیح داد. برخی از مهم‌ترین دلالت‌های این نوع تفکیک عبارتند از:

۱- اثرگذاری نرخ ارز (منظور جمع ضرایب معنی‌دار وقفه‌ها است) بر تولید و اشتغال برای صنایع صادرات‌محور مثبت‌ و برای صنایعی که کمتر به صادرات وابسته هستند، منفی است.

۲-صنایعی که به ارز نیمایی دسترسی بیشتری دارند، از کاهش تولید آسیب کمتری می بینند،  زیرا طبیعی است صنایع و شرکت‌هایی که مواد اولیه ارزی دارند،‌ اما به ارز دسترسی ندارند با افزایش نرخ ارز دچار کاهش شدید تولید می‌شوند.

از طرف دیگر شاهد هستیم شرکت‌های با درصد مالکیت خصوصی بالاتر در اثر شوک افزایش نرخ ارز تولید خود را کاهش و برعکس شرکت‌ها و صنایعی که دولتی و عمومی هستند تولید خود را افزایش خواهند داد که این افزایش و کاهش تولید طبیعتا در افزایش و کاهش یا ثبات نرخ اشتغال بسیار مهم است. از مهم‌ترین ویژگی‌های صنایع آن است که چنانچه وابستگی کمتری به واردات مواد اولیه ارزی داشته باشند با افزایش نرخ رشد ارز شاهد افزایش نرخ رشد تولید و سود بیشتر نیز خواهند شد و بر عکس تولید در صنایع وابسته به مواد اولیه خارجی از نرخ ارز تاثیر منفی پذیرفته و تولید و اشتغال و حتی تداوم فعالیت آن مورد تردید قرار خواهد گرفت. البته نباید فراموش کرد که در شرایط فعلی حتی صنایع صادرات‌محور نیز در دسترسی به ارز حاصل از صادرات خود با محدودیت‌های جدی مواجه بوده به‌طوری‌که بعضا ناچارند از طریق واسطه‌های متعدد کالاها و محصولات خود را عرضه کنند و بخش قابل‌توجهی از سود بودجه‌ای خود را از دست بدهند.

از دیگر نکات موردتوجه در شرایط نوسانات نرخ ارز و تحریم،  بررسی موجودی انبار شرکت‌ها است زیرا بنگاه‌هایی که موجودی انبار مواد اولیه کمتری دارند یا اساسا فاقد موجودی انبار هستند با افزایش نرخ ارز، شاهد افزایش بیشتری در هزینه‌های خود بوده که منجر به کاهش بیشتر حجم تولید می‌شود و بر عکس کارخانه‌هایی که دارای انبار کالای نهایی بیشتر یا مواد اولیه ذخیره‌شده قابل‌توجه باشند با افزایش نرخ رشد ارز، تولید خود را افزایش می‌دهند. البته اگرچه نوسان نرخ ارز تنها بر فراوانی تغییر قیمت در بنگاه‌های صادرات‌محور اثرگذار است اما چنانچه صنایع صادرات‌محور به هر دلیلی نتوانند صادرات خود را انجام دهند با توجه به کاهش تقاضای داخلی ممکن است در فروش داخلی هم دچار مشکل شوند. نتیجه آنکه اگرچه روزگاری صادرات‌محور بودن صنایع یک امتیاز ویژه در نوسانات ارزی به‌شمار می‌رفت به‌دلیل تحریم و موانع جدی امروزه این امتیاز آن اندازه مهم به‌شمار نمی‌رود، زیرا ممکن است به‌دلایل تحریم اساسا محموله صادراتی به مقصد نرسد و برگشت بخورد یا وجوه ارزی آن بازنگردد اما در عرصه داخلی که با توجه به قیمت ارز واردات بسیاری از کالاها توجیه‌پذیر نیست عملا می‌توان با بهره‌گیری از مدیریت دانش‌محور نسبت به تولید بسیاری از نیازمندی‌های جامعه اقدام و سود سرشاری نیز نصیب شرکت‌ها شود. اما مهم‌ترین تاثیر نوسانات مکرر نرخ ارز بی‌معنی شدن اطلاعات  میان دوره‌ای و سود و زیان‌های اعلامی به‌خصوص در مورد شرکت‌های بورسی است که به‌رغم کاهش یا افزایش سود سالانه این روزها شاهد افزایش غیر منطقی  قیمت سهام آنها نیز هستیم. واقعیت آن است که در بورس‌های پیشرو جهان قیمت سهام رابطه معنی‌دار و پیوسته با سود سهام و اندازه بازار آن‌ شرکت‌ها دارد درحالی‌که در ایران درحال‌حاضر تنها معیار ارزش جایگزینی صنایع و سفته‌بازی است که پایبند منطق عقلایی نیست به‌طوری‌که با رشد منفی ۶ تا ۷ درصدی تولید ناخالص داخلی شاهد افزایش چندبرابری شاخص بورس شده‌ایم که به معنی گسست قیمت سهام با بودجه، ارزش ذاتی و سودآوری و تحقق برنامه‌ای شرکت‌ها است.