تکرار سریال همیشگی؟

سال‌هاست که هر وزیری مسوولیت حوزه ورزش را به عهده می‌گیرد یکی از مهم‌ترین وظیفه‌هایی که برای خود تعریف می‌کند واگذاری دو تیم استقلال و پرسپولیس به بخش‌خصوصی است. شش ماهی یک بار هم این مساله توسط رسانه‌‌ها داغ می‌شود و موافقان و مخالفان این موضوع با هم بحث می‌کنند و نهایتا بحث خصوصی‌سازی با بهانه‌هایی مثل نرسیدن پیشنهاد‌های خوب برای این دو تیم یا با تکیه بر مفاهیم نامفهومی مثل «اهلیت» بسته می‌شود و می‌رود تا ۶ ماه یا یک‌سال آینده تا دوباره یکی از مسوولان سودای واگذاری این دو تیم هزینه‌زا را برای دولت در سر بپروراند.

پیش از اینکه بخواهیم درباره خصوصی‌سازی صحبت کنیم و اندر فواید و معایبش سخن برانیم باید پدیده فوتبال را در دنیای مدرن به خوبی بشناسیم و رابطه خودمان را با جهان فوتبال مشخص کنیم و بدانیم کجا ایستاده‌ایم.

سال‌هاست که دیگر در دنیای مدرن فوتبال تنها به‌عنوان یک ورزش یا بازی صِرف شناخته نمی‌شود و رفته‌رفته با جهان‌شمول شدن این پدیده، بازی زیبا تبدیل به صنعتی شد که بقای آن در گرو داشتن نفع اقتصادی و مالی قرار گرفت. اگر نگاهی به کشورهایی که در سطح اول فوتبال دنیا قرار دارند، بیندازیم، بیش از پیش متوجه این مسائل می‌شویم.

بیایید نگاهی بیندازیم به تیم‌هایی مثل استوک‌سیتی در انگلستان، پالرمو در ایتالیا، اوساسونا در اسپانیا و سایر تیم‌های دسته چندم در هر کشور صاحب فوتبال دیگری. تیم‌هایی که سال‌های سال است که وجود دارند، نه قهرمان می‌شوند، نه موفقیت خاصی به‌دست می‌آورند و نه حتی به موفقیت نزدیک می‌شوند. چند سالی یک بار هم از سطح اول فوتبالشان سقوط می‌کنند و در دسته‌های دوم و سوم دست و پا می‌زنند اما همچنان زنده می‌مانند. چرا؟ چون به‌صورت کلی یک بنگاه اقتصادی سودده هستند و یک نفر وجود دارد که با انگیزه‌های مالی روی این تیم‌ها سرمایه‌گذاری و برای آنها هزینه می‌کند به این امید که در پایان سال ارزش افزوده‌ای برای او تولید شده باشد و به زبان ساده سود ببرد. در واقع اگر بخواهیم روشن‌تر دلیل بقای این تیم‌ها را بیان کنیم باید بگویم که همه مدیران و مالکان تیم‌ها می‌دانند که یک زمین بازی مشخص وجود دارد که می‌توان بر مبنای چارچوب‌های آن زمین بازی برنامه‌ریزی کنند و ساختار آن زمین بازی با تصمیم‌های خلق‌‌الساعه عوض نمی‌شود. همین موضوع باعث می‌شود تا سرمایه‌گذاران از سراسر دنیا با هدف‌های متفاوت مایل به سرمایه‌گذاری در لیگ‌های اروپایی باشند. عربستانی‌ها پیشنهادهای نجومی برای نیوکسل می‌فرستند، کویتی‌ها تصمیم‌ دارند باشگاه رم را بخرند و پیش از اینها هم اماراتی‌ها، قطری‌ها و میلیونرهای روس وارد این بازی شده بودند؛ همه با یک هدف؛ سود مالی.

این زمین بازی مشخص البته متضمن سود قطعی نیست و می‌تواند با اشتباهات مدیریتی تیمی درجه یک مانند میلان را سال‌ها مقروض و بدهکار کند یا تحت‌تاثیر اتفاقی غیرقابل پیش‌بینی مثل شیوع ویروس کرونا دنیای فوتبال اسیر وضعیتی ‌شود که در سال گذشته مالی تنها باشگاه درجه اولی که سود شناسایی کرده است رئال‌مادرید بوده و آن هم به اندازه مبلغی کمتر از ۳۰۰ هزار دلار. اما همین زمین بازی با ساختارهای منطقی، مشخص و صدالبته شفاف باعث می‌شود تا مالکان و مدیران تیم‌ها به پشت سر گذاشتن فاجعه امیدوار و مطمئن باشند که با فعالیت‌های منطقی در بازار فوتبال می‌توانند زیان‌ها را جبران کرده و دوباره سود مالی به‌دست آورند.

  حالا این زمین بازی چیست؟

به‌طور کلی می‌توان تمام درآمدهای تیم‌های فوتبال را در اروپا و کشورهای صاحب فوتبال به سه دسته تقسیم کرد:

۱- درآمد روز مسابقه یا Match day income: این دسته از درآمدها همان‌طور که از اسمش مشخص است مجموع درآمدهایی است که یک تیم در روز هر مسابقه و از ورزشگاه خودش به‌دست می‌آورد که شامل درآمدهای ناشی از بلیت‌فروشی و فروش فروشگاه‌های داخل استادیوم یا بازدید از موزه‌های باشگاه برای تیم‌هایی است که استادیوم اختصاصی دارند.

۲- درآمدهای تجاری یا Comercial income: این دسته از درآمدها شامل تمامی درآمدهایی است که از طریق فعالیت‌‌ و قراردادهای تجاری باشگاه به دست می‌آید. اسپانسرینگ، فروش اقلام هواداری در سراسر جهان، قراردادهای لایسنس و مجوز استفاده از برند باشگاه و سایر درآمدهایی از این دست در دسته درآمدهای تجاری دسته‌بندی می‌شود.

۳- درآمد ناشی از حق پخش یا Broadcast income: این دسته شامل درآمدهایی است که باشگاه از پخش بازی‌هایش توسط شبکه‌‌های تلویزیونی یا پلت‌فرم‌های اینترنتی به‌دست می‌آورد که معمولا بیشترین قسمت درآمدزایی باشگاه از این بخش است.

موسسه دلویت بررسی‌ای در دو فصل متوالی فوتبال اروپا روی ۲۰ تیم برتر دنیا از نظر مالی انجام داده که نتایج جالبی دارد. در فصل ۱۷-۲۰۱۶ به‌صورت میانگین ۱۷ درصد درآمد بیست تیم برتر دنیا از درآمدهای روز مسابقه بوده است، ۳۸درصد از فعالیت‌های تجاری و در نهایت ۴۵ درصد از حق پخش تلویزیونی. این اعداد برای فصل ۱۷-۲۰۱۸ به این صورت بوده است که سهم در آمدهای روز مسابقه همان ۱۷ درصد باقی مانده است، ۴۰ درصد درآمد را فعالیت‌های تجاری تامین کرده و ۴۳ درصد آن مربوط به حق پخش تلویزیونی است.

می‌بینیم که حتی نسبت این درآمدها هم تقریبا یکسان است.

حالا بیایید از فوتبال اروپا فاصله بگیریم و سراغ آن چیزی که در بین اهالی رسانه به فوتبال داخلی مشهور است برویم. منبع درآمدهای یک تیم فوتبال در ایران چه چیزهایی می‌تواند باشد؟ در ساختار اقتصادی فعلی کشور و فوتبال ایران فردی که قصد خرید استقلال و پرسپولیس را دارد با چه انگیزه‌ای باید وارد شود؟ درآمدهای روز مسابقه استقلال و پرسپولیس سال‌هاست که محل نزاع است، از بلیت‌فروشی گرفته تا هزینه اجرایی استادیوم آزادی. از این هم بگذریم که دو تیمی که هر دو مدعی‌اند که پرهوادارترین تیم آسیا هستند حتی یک زمین فوتبال اختصاصی ندارند. پس درآمدهای روز مسابقه که رسما تا اینجای کار وجود ندارد.

در مورد دوم هم که کافی ‌است در تهران سری به میدان منیریه بزنید تا از چند و چون فروش اقلام هواداری و نفعی که به باشگاه می‌رساند مطلع شوید. یا کافی است به این نگاه کنید که سال‌هاست اسپانسر استقلال و پرسپولیس هر دو شرکت‌های یکسانی هستند، داستانی که برای مردم سایر نقاط دنیا بیشتر به یک شوخی نه‌چندان بامزه شبیه است.

و امام مهم‌ترین بخش درآمدی باشگاه‌ها در دنیا یعنی حق پخش؛ نیاز به توضیح وجود ندارد که در ایران پولی به تیم‌ها بابت اینکه بازی‌هایشان از صداوسیما پخش می‌شود داده نمی‌شود. نه‌تنها تیم‌ها منتفع نمی‌شوند که گاهی اوقات شایعاتی به گوش می‌رسد که تیم‌های نه‌چندان مطرح در لیگ یک حاضرند بابت پخش شدن بازی‌هایشان از صداوسیما پول هم بپردازند. یعنی برعکس تمام دنیا.

پیش از صحبت کردن در باره خصوصی‌سازی و معایب و محاسنش در فوتبال و به‌خصوص برای پرسپولیس و استقلال باید از وضعیتی که در آن قرار داریم شناخت کافی داشته باشیم و آنچه تا کنون خواندید مختصری از وضعیت امروز فوتبال ما بود. همین وضعیت است که باعث می‌شود هر بار حرفی از خصوصی‌سازی زده می‌شود فرجامی نداشته باشد. در این وضعیت مسلما مسائلی مانند اهلیت و نبودن پیشنهاد رخ می‌دهد. برای آنکه پیوستگی و ارتباط نهاد ورزش با وضعیت نهادهایی مثل اقتصاد، سیاست و ساختار رسمی کشور کمی واضح‌تر شود کافی‌است نگاهی به جدول مدال‌های المپیک‌های اخیر بیندازیم. جایی که شش کشور اول جدول رده‌بندی مدال‌ها عمدتا همان کشورهای ۱+۵ هستند. کشورهایی که نهادهای اجتماعی اقتصاد و سیاست شفاف و بالنده هستند و همین بالندگی تاثیر خود را بر نهاد ورزش در کشور هم گذاشته است.

از همین رو تا زمانی که رفتارهای کلان اقتصادی و سیاسی تغییر و اصلاح نشود صحبت از خصوصی‌سازی بیشتر شبیه به یک شوخی تلخ است که اساسا محل بحث نیست.

تا زمانی که این زمین بازی منطقی نشود یا باشگاه‌هایی مثل استقلال و پرسپولیس با قیمت مدنظر دولت پیشنهادی نخواهند داشت یا کسانی برای خرید اقدام می‌کند که به قول نهادهای رسمی اهلیت ندارند و سرنوشتشان را می‌شود از نگاه به سرنوشت کسانی که عابربانک فوتبال نامیده می‌شدند، حدس زد.