جو بایدن یک سیاستمدار میانه‌روی آمریکایی است که به لطف اوباما توانست تا مقام دوم کشور آمریکا ارتقا پیدا کند. اگر اوبامایی در کار نبود، نهایتا او در مقام یک سناتور نه چندان هیجان‌انگیز باقی می‌ماند که احتمالا نامش هم چند باری در جنبش اجتماعی «me too» ذکر می‌شد. البته او در طول دوران سناتوری‌اش یکی، دو باری از دموکرات بودنش هم فاصله گرفت و رای‌های عجیبی داد که از آن جمله می‌توان به چراغ سبزی اشاره کرد که برای حمله به عراق نشان داد و در کنار جورج دابلیو بوش قرار گرفت.

البته شاید گفته شود، بایدن همچون یک سیاستمدار حرفه‌ای که پله به پله از نردبان سیاست بالا می‌روند تا به قله برسند، مسیری مشابه داشته و تا کاخ سفید رسیده است، سناتوری، معاونت ریاست‌جمهوری و حالا ریاست‌جمهوری. اما بیاییم این گزاره را برای لحظاتی کنار بگذاریم و تصور کنید که در دنیای موازی زندگی می‌کنید و کرونایی در کار نیست و امروز، سوم نوامبر سال ۲۰۲۰ است. مشخصا کمتر کسی تصور خواهد کرد این پیرمرد که در سخنانش مدام تپق می‌زند، می‌تواند رای بیاورد؛ چرا که ترامپ توانسته میزان نرخ بیکاری را در ۲۰ سال گذشته، به پایین‌ترین حد برساند و حداقل دستمزدها را نیز افزایش دهد. سیاست‌های جمهوری‌خواهانه وی در عرصه اقتصادی گل کرده و رونق اقتصادی بازگشته است.

در عرصه سیاست خارجی هم اگر از جانب دموکرات‌ها در برابر روسیه متهم به بی‌عملی بوده اما در برابر چین قد علم کرده است که رضایت شدید جمهوری‌خواهان را داشته است. سیاست‌های انزواگرایانه او شاید به مذاق خیلی‌ها در آمریکا خوش نیاید، اما برای مردم آمریکا که عمدتا «سیاسی» نیستند، یک آرزوی دیرین بوده است تا ابتدا آمریکا مورد توجه باشد بعد دنیا و مصائب تمام نشدنی‌اش. به همین منظور می‌توان او را یک برند ناخالص جمهوری‌خواهانه دانست اما در سیاست‌هایی که با جمهوری‌خواهان اشتراک نظر داشت، توانست دل جمهوری‌خواهان را به دست آورد و البته آنها نیز روی برخی کارهای ترامپ چشم بپوشند. البته این تنها جمهوری‌خواهان نبودند که به طرح‌های اقتصادی‌اش دل‌بسته بودند. شاید برای اولین بار در تاریخ آمریکا شاهد هم‌پیمانی ثروتمندان وال استریت و یقه آبی‌ها بر سر یک رئیس‌جمهور بودیم. ترامپ در سال ۲۰۱۶ پایگاه دموکرات‌ها را ربود و توانست رئیس‌جمهور شود. اما اگر از توطئه‌های‌بدبینانه گروه‌های کیو آیننی بگذریم و ویروس کرونا را چینی خطاب نکنیم، و آن را حاصل قضا و قدر بدانیم، ترامپ توسط بایدن هرگز از پا در نمی‌آمد؛ نه بایدن نه حتی برنی سندرز که به اذعان بسیاری نسبت به جو بایدن، موج‌آفرین‌تر، سالم‌تر و خوشنام‌تر بود.

ترامپ را نباید مغلوب بایدن و برنامه‌هایش دانست. جوزف آر. بایدن از پیش هم وعده داده بود کارش «UNDO» کردن برنامه‌های ترامپ خواهد بود؛ بازگشت به آمریکای سال ۲۰۰۹ که البته خروجی آن در سال ۲۰۱۶ مشخص شد. پس نمی‌توان گفت که بایدن با ارائه یک برنامه توانسته است، ترامپ را شکست دهد. مردم آمریکا در سال ۲۰۱۶ یک‌بار به این برنامه در سال ۲۰۱۶ «نه» گفتند و اصلا «اورجینال» این برنامه را در حد فاصل سال‌های ۲۰۰۹ تا اول سال ۲۰۱۷  تجربه کرده بودند و اگر از آن رضایت داشتند که هیلاری کلینتون را بر می‌گزیدند که هیجان‌انگیزتر از بایدن به نظر می‌رسید.

در واقع باخت ترامپ را باید این‌گونه تیتر زد: «ترامپ به ترامپ باخت.» از زمانی که ویروس کرونا در سال ۲۰۱۹ رشد آرامی داشت، این بیماری را نه تنها دست‌کم گرفت، بلکه آن را به استهزا گرفت. نه تنها خود به این بیماری دچار شد، بلکه موجبات کشته شدن بسیاری را در آمریکا فراهم کرد. او اگر در روزهای اول شیوع این بیماری مهلک، سخنان دانشمندان و متخصصان را می‌شنید و به آنها عمل می‌کرد، شاید به این سرنوشت دچار نمی‌شد.

ترامپ به بایدن نباخت، ترامپ به ماسک نزدن باخت، ترامپ به سخنان عامیانه‌ای باخت که گفت شاید باید ضدعفونی‌کننده را تزریق کرد، ترامپ همچون رهبران دست راستی قافیه را به کرونا باخت و کرونا گرفت؛ درست مثل رئیس‌جمهور برزیل و نخست وزیر بریتانیا. اما شانس این دو نفر آخر این بوده است که موسم انتخابات نبود تا زود در معرض قضاوت مردم زخم دیده از این ویروس قرار بگیرد. ترامپ به ترامپ باخت که کسی را بالاتر از خود ندید و باختش را باور نکرد. برای همین دست به هر کاری زد تا بتواند نتیجه انتخابات را معکوس کند، حتی به دیوان عالی کشورش متوسل شد که الان باید به جرات گفت یادگار مهم ترامپ به جمهوری‌خواهان حداقل برای یک دهه آینده است. اما باز هم با هیچ لطایف الحیلی نتوانست نتیجه انتخابات را «UNDO» کند. ترامپ به ترامپ باخت و بایدن همچنان فرد مورد توافق است. چیزی تغییر نکرده است، جز موقعیت بایدن که حالا شخص اول آمریکا است. او در نخستین روز کاری‌اش هم نشان داد فقط برای «UNDO» کردن اقدامات دونالد ترامپ به کاخ سفید ورود کرده است و برای همین نخستین تصویری که از او منتشر می‌شود، انباشت ۱۷ فرمان اجرایی است که یکایک آنها را امضا می‌کند. دموکرات‌ها اگر قصد داشته باشند برای سال ۲۰۲۴ موج‌آفرینی کنند باید روی فرد جوان و با برنامه حساب باز کنند؛ فردی که البته سیاه نباشد، زن نباشد، «کامالا» نباشد. ترامپیسم جان گرفته است و حالا حالاها دست از سر آمریکای متفرق بر نخواهد داشت. حتی اگر ترامپ خود نباشد یا راسا تصمیم به حضور در انتخابات نداشته باشد، یا اینکه اصلا او با استیضاح محروم از انتخابات شود، باید منتظر یک ترامپ دیگر بود. یک نکته مهم نباید در تحلیل‌ها بی‌اهمیت تلقی شود: «رای ترامپ حتی در بدترین دوران زندگی‌اش از رای مردمی اوباما در دوران اوجش نیز بیشتر بود و این متغیر را تحلیلگران نباید «نادیده» بگیرند.»