ضرورت نگاه علمی به اقتصاد فولاد

در تحلیل‌‌‌هایی که از صنعت فولاد طی سالیان اخیر منتشر شده، نقش و اثر این دو مهم به‌ویژه اثر اقتصاد کلان و تاثیری که بر جهت‌‌‌گیری بخش فولاد دارد کمتر مورد توجه قرار گرفته است. جز اینها، توجه به چالش‌هایی که در ساختار تولید فولاد در کشور ریشه دوانده، موضوع مهم دیگری است که باید به آن توجه شود. امروز صنعت فولاد جهان حدود ۲میلیارد و ۳۰۰‌میلیون تن (حدودا) ظرفیت تولید دارد که از این میزان، حدود یک‌میلیارد و ۶۰۰ یا یک‌میلیارد و ۸۰۰‌میلیون تن (سال به سال فرق دارد) از آن ظرفیت در حال استفاده است. بنابراین از این زاویه می‌توان به‌عینه دید که در جهان با مازاد ظرفیت روبه‌‌‌رو هستیم. موردی که بسته به سال‌های مختلف در محدوده ۳۰۰ تا ۴۰۰‌میلیون تن قابل تخمین است. اما جدا از این مازاد ظرفیت، توزیع و پراکندگی این حجم از تولید نیز مهم است. آسیا حدود ۷۲درصد تولید فولاد جهان را داراست و حدود ۶۸درصد آن را مصرف می‌کند که به معنی یک مازاد ۴‌درصدی است. در کل آسیا، خاورمیانه حدود ۳‌درصد تولید و به همین میزان مصرف دارد که این در نقطه سر به سر قرار دارد. از آنجا که ایران ۷۴درصد کل تولید خاورمیانه را داراست بازیگری بسیار مهم در منطقه به حساب می‌‌‌آید. اینکه گفته می‌شود روسیه یا اوکراین در بخش فولاد صادرات دارند، ناشی از مازاد تولید ۲‌درصدی است. همچنین کشورهای CIS پنج‌درصد تولید فولاد جهان را در اختیار دارد و ۵‌درصد آن را مصرف می‌کند. در یک نمای بزرگ‌تر، اروپا ۱۱‌درصد تولید فولاد دنیا را دارد ولی ۱۲‌درصد آن را مصرف می‌کند. کره‌جنوبی، ژاپن و روسیه در عین واردات مجموعا ۳۰‌میلیون تن صادرات دارند. ترکیه نیز حدودا ۲۰‌میلیون تن صادرات و ۱۸‌میلیون تن واردات دارد. البته هر چقدر رشد اقتصادی کشور بالاتر رود، مصرف فولاد نیز به فراخور آن افزایش می‌‌‌یابد. از آن سو آمریکا حدود ۲۷‌میلیون تن واردات دارد، آلمان با ۲۳ و ایتالیا حدود ۲۰‌میلیون تن واردات دارند. کره‌جنوبی با ۱۶‌میلیون تن، تایلند با ۱۶میلیون تن، و چین حدود ۱۵‌میلیون تن واردات دارند. همچنین فرانسه حدود ۵‌میلیون تن واردات دارد. در مقابل صادرکنندگانی داریم که در بازار با یکدیگر رقابت دارند. چین با ۶۴‌میلیون تن، ژاپن با ۳۳‌میلیون تن، کره‌جنوبی با ۳۰‌میلیون تن، روسیه با ۳۰‌میلیون تن، آلمان با ۲۴میلیون تن و ترکیه با ۲۰‌میلیون تن از مهم‌ترین بازیگران عرصه صادرات فولاد هستند. بنابراین ما با بازار بزرگی روبه‌‌‌روییم. بازاری که برای بازیگران فولادساز خاورمیانه و نیز هند یک فرصت حیاتی مهیا کرده است. همین نیز به عاملی برای تمایل شرکت‌ها به افزایش ظرفیت تولید تبدیل شده است. این موضوع وقتی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که بدانیم برخی از شرکت‌های فولادساز فعال در اروپا در حال کاهش ظرفیت تولیدند. با عنایت به این مقدمه، در تحلیل وضعیت صنعت فولاد در ایران باید به چند نکته دقت کرد. ایران خوشبختانه در بحث نرخ به‌کارگیری ظرفیت، عملکرد خوبی از خود به جای گذاشته است. در زمینه نرخ به‌کارگیری ظرفیت سنگ آهن کشور توانسته تا ۸۲‌درصد پیش رود. این مورد در گندله ۸۸درصد، در آهن اسفنجی ۸۰درصد و در فولاد خام حدود ۷۵ تا ۸۰‌درصد است. اعدادی که تقریبا به میانگین جهانی استفاده از ظرفیت‌‌‌ها نزدیک است. اما مشکل ما کجاست؟ امروز در جهان به‌ویژه در نواحی خاصی که متر اقتصادی سختگیرانه‌‌‌تری دارند، جهت‌‌‌گیری صنعت فولاد به سمت تولید ارقام خاص است چرا که ارزش افزوده بالایی دارند. در عین حال در کنار تمایل به کسب ارزش افزوده بالاتر، فولادهای کم‌کربن درست می‌کنند که با محیط‌زیست دوست باشند. از دیگر سو به دنبال این هستند که با استفاده از فناوری نانو و تکنولوژی نسل۴، آهنی تولید کنند که مقاومت بالاتری داشته ولی وزن آن کم باشد. چنین ترندی امروز در جهان صنعت فولاد را به مسیری دیگر کشیده است. ایران لازم است هرچه زودتر به این مسیر بپیوندد. دلیل تاخیر ما در جهت‌‌‌گیری سریع و به موقع در تحقق ترندهای فولادی، در شیوه اداره صنعت فولاد نهفته است. در واقع صنعت فولاد ایران اساسا به شکل اقتصادی مدیریت نمی‌شود. همه جای جهان بنگاهی که اقتصادی اداره نشود، تعطیل خواهد شد. وقتی تولید غیراقتصادی باشد، معنایی جز فقدان بهره‌‌‌وری در بنگاه را به ذهن مخابره نخواهد کرد. از آن سو، اگر نقشه کارخانه‌ها فولاد در جهان را با جاگذاری صنایع فولاد در ایران مقایسه کنید، متوجه نکاتی ظریف خواهید شد. برای نمونه ۸۰ تا ۷۰‌درصد صنایع فولاد در جهان در حاشیه دریا و رودخانه‌‌‌های بزرگ ساخته شده‌‌‌اند. وقتی یک مجتمع فولاد به منابع آب نزدیک باشد، حمل‌ونقل ارزان و آسان خواهد شد، بنابراین قیمت نهایی تولید کاهش می‌‌‌یابد. در ایران اما چنین نیست. تنها ۲۰ تا ۲۵‌درصد از صنایع فولاد ایران در حاشیه دریا و رودخانه‌‌‌های پرآب احداث شده است. فقط فولاد خوزستان، فولاد هرمزگان یا فولاد جنوب و... چنین‌‌‌اند. با عنایت به این مسائل، بسیار مهم است که بپرسیم چرا تلاش داریم مسیری عکس جهان را بپیماییم؟ آیا می‌‌‌دانیم تبعات استفاده از سوبسید در صنعت چیست و باز بر این رویه اصرار می‌‌‌کنیم؟ این نکات تاکنون بارها در جلسات رسمی به مقامات و سیاستگذاران گوشزد شده است. اما به‌رغم تاکید پیوسته برخی از کارشناسان، این خطا تکرار شده و حتی به رویه‌‌‌ای شایع تبدیل شده است که اثرات سوئی روی صنعت فولاد در میان‌مدت و بلندمدت گذاشته است. محاسبه نگارنده نشان می‌دهد با حذف سوبسید از هزینه تولید است که فرآیند تولید فولاد در کشور پرسود اعلام شده است. محاسبه یارانه‌‌‌های پیدا و پنهان اعطا شده به فولاد، هزینه تولید این کالا را به حدی بالا می‌‌‌برد که این پروسه ضررده می‌شود. سوال مهم این است که چرا باید این رویه در ایران ادامه پیدا کند در حالی که ژاپن قادر است به‌رغم خرید مواد اولیه اعم از انرژی یا سنگ معدن از ۱۱هزار کیلومتر دورتر، فولاد را با سود تولید ‌‌‌کند، اما ایران به‌رغم همه داشته‌‌‌ها، صنعت فولاد را با زیان تدبیر می‌کند.

 بنابراین وقتی تولید ما اقتصادی نیست، بازنگری در نحوه اداره و سیاستگذاری این بخش حیاتی است. اینجاست که باید پرسید به راستی برای تحقق اهداف عالیه کشوری که می‌‌‌خواهد توسعه پیدا کند، انجام چه مواردی ضروری است؟ در پاسخ به این پرسش لازم است یادآوری شود نه فقط کل کشور که اجزایی نظیر صنعت فولاد باید ۵ آیتم مختلف را رعایت کنند تا توسعه رقم بخورد. نخست اینکه بیش از دیگران بدانیم؛ یعنی علم خود را ارتقا دهیم. در عین حال بیش از دیگران کار کنیم. ضمن اینکه کمتر از دیگران توقع داشته باشیم. همچنین باید یاد بگیریم چگونه مشکلات را حل کنیم و در نهایت اینکه یاد بگیریم کارهای درستی که از انجام آنها واهمه داریم را انجام دهیم. تجمیع این ۵ اصل با فهم درست از علم اقتصاد و آگاهی از واقعیت‌‌‌های نسل چهار تولید می‌تواند ما را در اقتصاد و صنعت به نقطه‌‌‌ای مطلوب برساند.