کی فرصت می‌کند این‌قدر بنویسد؟

هنرمندانی که با او کارکرده‌اند، می‌گویند بسیار انسان اخلاق‌گرایی است. او درباره اولین تجربه اش از سینما گفته است: برای اولین بار در همان روستای جوزان، در ۵سالگی یعنی اواخر اقامتمان در جوزان، یک ماشین باری آمد و با بلندگو اعلام کرد که می‌خواهیم فیلم نشان بدهیم، همه امشب در میدان جمع شوند. ما هم با مادر و بقیه افراد خانواده جمع شدیم و رفتیم در همان میدان روستا که برایتان تعریف کردم کنار همان درخت کهنسال توت. این ماشین باری در آن میدان ایستاد و یک ابزاری که از نظر من بسیار غول‌پیکر بود روی آن قرار داده شده بود، منظورم دستگاه آپاراتی است که آورده بودند، خیلی بزرگ بود. یک نفر هم رفت و پارچه چلواری به دیوار نصب کرد و بعد ناگهان جادویی اتفاق افتاد. برای من مثل هزار و یکشب بود، چیز عجیبی بود، ناگهان نوری به این دیوار خورد و برای من جهان تازه‌ای شروع شد. اصلا تصاویر را به یاد ندارم؛ اما حس می‌کردم این دیوار شکافته شد و مثل همان قصه علی‌بابا که دیواری برایش شکافته شد، حس می‌کردم این دیوار هم باز شد. سحر جعفرى‌جوزانى، بازیگر و دختر این هنرمند نیز درباره پدرش گفته است: از دوران کودکی هر آنچه به یاد دارم پدرم همیشه تحقیق می‌کرد، کتاب می‌خواند و می‌نوشت و همیشه برای فرزندانش که من هم یکی از آنها هستم، داستان تعریف می‌کرد و اهمیت ادبیات را به ما یادآوری می‌کرد.به ما یاد می‌داد که چه کسی هستیم، کجا ایستاده‌ایم و از کجا آمده‌ایم. یک ویژگی که ایشان دارد؛ یک پایه حرف‌هایش تجربه شخصی و بخش دیگر آن، علم و آگاهی که دارد. من نمی‌دانم کی در این سال‌ها فرصت کرده است که این‌قدر بخواند؟ و نمی‌دانم کی فرصت می‌کند که این‌قدر بنویسد؟