از آنجا که موانع راه‌‌اندازی کسب‌‌وکار برای خود، در بیشتر کشورها در حال کمتر شدن است، کارآفرین شدن بیشتر از همیشه مورد توجه قرار گرفته است. این خیلی خوب است. اما اگر زمانی بخواهید از کارآفرینی دست بکشید و به اشتغال سنتی و حقوق‌‌بگیری برگردید، چه می‌شود؟ خب، ظاهرا مهارت‌‌هایی که وقتی مدیر خودتان بودید یاد گرفته‌‌اید- مثل ابتکار و نوآوری و توانایی حل مشکلات- از شما یک گزینه جذاب برای کارفرماهای آینده می‌‌سازد. اما تحقیقات مهمی که اخیرا انجام شده، برعکس این را نشان می‌دهد. خانم اولنا کاسپرچیک، استاد استراتژی و کارآفرینی در مدرسه کسب‌‌وکار لندن، و پیتر یانکین، استادیار دانشگاه اورگان، به این نتیجه رسیده‌‌اند که  افرادی که قبلا بنیان‌‌گذار بوده‌‌اند، اگر بخواهند در جایی استخدام شوند، در مقایسه با افرادی که هیچ‌گاه رئیس خودشان نبوده‌‌اند، کمتر برای مصاحبه‌های شغلی پذیرش می‌شوند. و نکته عجیب این است که این جریمه بیشتر درباره مردان اتفاق می‌‌افتد.

پروفسور کاسپرچیک می‌گوید: «ما همیشه کارآفرینی را ارج می‌‌نهیم و آن را یک مسیر شغلی ایده‌‌آل برای خیلی از افراد در نظر می‌‌گیریم. همه کار می‌کنیم که افراد را به سوی کارآفرین شدن سوق دهیم، اما درباره عواقب منفی احتمالی کارآفرین شدن چیز زیادی نمی‌‌دانیم.» از آنجا که هر سال تقریبا یک‌پنجم همه کسب‌‌وکارهای جدید با شکست مواجه می‌شوند، باید به این فکر کرد که خیلی از بنیان‌‌گذاران این کسب‌‌وکارها به بازار کار حقوق‌‌بگیری برمی‌گردند. و با اینکه مهارت‌‌های زیادی دارند، اما خودکفا و جاه‌‌طلب بودن این افراد، برای خیلی از شرکت‌‌های بزرگ پیشکسوت یک نکته منفی تلقی می‌شود.

   تست کردن فرضیات

محققان فرضیات خود را با درخواست‌‌های استخدام ساختگی برای آگهی‌‌های شغلی واقعی تست کردند و منتظر ماندند ببینند چه کسانی برای مصاحبه دعوت می‌شوند. جزئیات درخواست‌‌های استخدام از نظر میزان تحصیلات و محل زندگی ثابت بود و فقط یک فرق وجود داشت: نیمی از متقاضیان سابقه کارآفرینی داشتند و نیم دیگر نداشتند. این تحقیق ۱۲۰۰ درخواست کار برای نقش‌‌های بازاریابی و منابع انسانی  را که آگهی شغلی آنها از طرف شرکت‌‌های متوسط تا بزرگ در ۱۲ شهر آمریکا منتشر شده بود، دربرمی‌گرفت. در رزومه‌هایی که ارسال شده بود، از کلمات «کارآفرینی»، «استقلال» و «رهبری» با احتیاط استفاده شد، چون مقصود این نبود که کارآفرینی آنها صرفا خوداشتغالی تلقی شود، بلکه باید اطمینان حاصل می‌شد فرد، بنیان‌‌گذار یک شرکت بوده و چند کارمند زیردست داشته است. نتایج به دست آمده، تاییدی بر حدسیات پروفسور کاسپرچیک بود. اما با این حال، او همچنان تعجب کرد از اینکه می‌دید کارآفرینان به خاطر سابقه‌‌شان جریمه می‌شوند و تعداد خیلی کمتری از آنها برای مصاحبه شغلی فراخوانده می‌شوند. مهم‌تر اینکه، این تحقیق نشان داد این اثر منفی جنسیت‌‌محور هم هست، به‌طوری که مردان کارآفرین بیشتر از زنان، برای استخدام شدن رد می‌شدند.

   در پس سوگیری‌‌ها

محققان بر اساس یافته‌های خود، تحقیق دومی انجام دادند و از مدیران بازاریابی که مسوول استخدام نیروی جدید بودند، نظرسنجی کردند تا رویکردهای آنها را در برابر عملشان ارزیابی کنند. رزومه تعدادی از متقاضیان شغلی که بین آنها هم افراد بنیان‌‌گذار وجود داشت و هم غیربنیان‌‌گذار، به این مدیران داده شد و از آنها خواستند بر اساس یکسری فاکتورها به متقاضیان امتیاز بدهند؛ از جمله فاکتورهایی مثل اینکه آیا این افراد همکاری تیمی دارند یا اینکه مدیریت آنها چقدر آسان است. در هر مورد، افرادی که قبلا بنیان‌‌گذار بودند، نسبت به افرادی که همواره حقوق‌‌بگیر بوده‌‌اند، امتیاز بدتری گرفتند و باز هم وضعیت مردان بدتر بود. کاسپرچیک می‌گوید: «به شواهدی واقعی رسیدیم مبنی بر اینکه کارفرماها از استخدام افرادی که قبلا خودشان بنیان‌‌گذار بوده‌‌اند، اجتناب می‌کنند و دنبال کردن مسیر کارآفرینی به معنی کاهش ۳۵ درصدی احتمال پذیرفته شدن در یک مصاحبه شغلی است. و نظرسنجی‌‌ها هم تاکید می‌کنند این جریمه کارآفرینان تا حدی به خاطر این دیدگاه کارفرماها است که افرادی که قبلا خودشان بنیان‌‌گذار بوده‌‌اند، توانایی کمتری برای کار کردن در شرکت‌‌های سنتی دارند یا احتمال اینکه در آینده نزدیک کارشان را ترک کنند زیاد است.» به علاوه، این یافته‌ها نشان می‌دهد این جریمه کاملا جنسیت‌‌محور است. کاسپرچیک می‌گوید: «احتمال اینکه بنیان‌‌گذاران زن نسبت به همتایان مرد، برای مصاحبه شغلی فراخوانده شوند، دو برابر است. این تفاوت به این معنی است که کارآفرینان زن به‌طور واقعی جدی گرفته نمی‌شوند. ذی‌‌نفعان اغلب کارآفرینی زنان را نوعی سبک زندگی برای آنها ‌‌در نظر می‌گیرند که قبل از ورد به یک کار سنتی‌‌تر، انتخاب کرده‌‌اند.»

او می‌گوید با اینکه نتایج تحقیق آنها قطعی است، اما مثل هر کار آکادمیک دیگری، قابل تعمیم به همه سناریوهای کاریابی نیست. یعنی قرار نیست همه بنیان‌‌گذاران با این جریمه که نتیجه تحقیق نشان داده، مواجه شوند. در هر حال، حداقل باید به سیگنال‌‌های منفی که ممکن است در مسیر کاریابی برای کارآفرینان جویای کار حقوق‌‌بگیری وجود داشته باشد، فکر کرد. همچنین یافته‌های این تحقیق می‌تواند برای کارفرماها و کسب‌‌وکارهایی که تکنیک‌‌های استخدامی آنها از مهارت‌‌ها و توانایی‌‌های بنیان‌‌گذاران سابق بهره‌‌ واقعی نمی‌‌برد، مفید باشد.

برای پروفسور کاسپرچیک، این امید وجود دارد که تحقیقاتش هم به کارجویان بالقوه و هم به کارفرماها کمک کند تصمیم‌‌های بهتر و آگاهانه‌‌تری بگیرند؛ چیزی که همه سطوح زنجیره تامین بتوانند از آن بهره‌‌مند شوند. در ضمن، او و تیمش با بررسی اینکه آیا جزو گروه‌های اقلیت نژادی بودن در این فرآیند استخدامی تاثیر دارد یا نه، تحقیقات خود را ادامه می‌دهند.