در آن سال‌ها شرکت کامپک توانسته بود بهترین و باتجربه‌ترین مهندسان و بازاریابان آمریکا را به استخدام خود درآورد و همکاری‌های خوبی را نیز با شرکت اینتل آغاز کند که نتیجه این همکاری‌ها اجرای چند پروژه مشترک بین شرکت کامپک و اینتل بود که نتایج درخشانی را برای این دو شرکت و کل صنعت کامپیوترهای شخصی و لپ تاپ به دنبال داشت.

شرکت کامپک که در سال ۱۹۸۲ به عنوان یک استارت آپ فعالیتش را شروع کرده بود، دو سال بعد یعنی در سال ۱۹۸۴ توانست نخستین استارت آپی باشد که بیش از ۱۰۰ میلیون دلار ارزش داشته باشد.

شرکت کامپک یک بار دیگر در سال ۱۹۸۶ یعنی هنگامی که فقط چهار سال از عمرش می‌گذشت دوباره رکوردشکنی کرد و توانست رکورد فروش ۳۲۹ میلیون دلار در یک سال را به نام خود ثبت کند و به واسطه ثبت این رکورد به عنوان «جوان‌ترین شرکت در فهرست ۵۰۰ شرکت برتر فورچون» دست یابد.

موفقیت‌های بزرگ و ارزشمند شرکت کامپک در سال‌های دهه ۱۹۹۰ نیز تداوم یافت و این شرکت توانست مرزهای موفقیت و پیشرفت را یکی پس از دیگری طی کند و به واسطه بهره‌گیری از مهندسان نخبه و تمرکز بر نوآوری‌های هدفمند توانست جایگاه ممتازی را در بین شرکت‌های قدیمی و صاحب نام آن زمان به خود اختصاص دهد.

با این همه، با آغاز قرن بیست و یکم شرایط آن طور که باب میل مدیران شرکت کامپک که دیگر آن استارت آپ سرزنده و چابک قبلی نبود و به شرکتی جاافتاده و مشهور تبدیل شده بود، پیش نرفت. در سال ۲۰۰۲ بود که نخستین نشانه‌های ضعف و متزلزل شدن جایگاه شرکت کامپک مشاهده شد. در پایان سال ۲۰۰۲ مشخص شد که بدهی کوتاه‌مدت شرکت کامپک به بیش از ۲ میلیارد دلار رسیده و ارزش هر سهم شرکت کامپک به ۱۲ دلار کاهش یافته است که در مقایسه با اوج قیمتی سهام این شرکت در دهه ۱۹۹۰ که به ۵۱ دلار هم رسیده بود بسیار پایین و ناامید‌کننده بود.

روند نزولی شرکت کامپک طی سال‌های بعد نیز ادامه پیدا کرد تا اینکه شرکت HP تمام سهام شرکت کامپک را به صورت یکجا خرید و این شرکت به یکی از زیرمجموعه‌های اچ‌پی تبدیل شود و از آن فقط نامی در تاریخ تکنولوژی باقی بماند.

اما چه عاملی باعث شد یک استارت آپ بسیار موفق که خیلی سریع توانست نردبان ترقی را طی کند و به اوج قله افتخار و شهرت برسد، به تدریج رو به زوال رود و بعد از مدتی به‌طور کلی از صحنه کسب و کار محو شود؟

در پاسخ به این سوال می‌توان گفت شرکت کامپک از همان جایی ضربه خورد که بسیاری از شرکت‌ها به ویژه استارت آپ‌ها از آن آسیب دیده و می‌بینند و آن سرعت و شتاب بالای رشد و ترقی‌شان است. تحقیقات موسسه مشاوره‌ای بوستون نشان داده رابطه مستقیم و مشخصی بین سرعت رشد درآمد شرکت‌ها و سرعت فناپذیری آنها وجود دارد به‌طوری که شرکت‌های دارای سرعت رشد و ترقی بسیار بالا که درآمدشان به شکل عجیبی و طی مدت کوتاهی جهش می‌کند غالبا عمر کوتاهی دارند و خیلی زود دچار ضعف و سقوط سریع می‌شوند. حال آنکه شرکت‌هایی که به آهستگی رو به رشد می‌روند و درآمدهای‌شان به تدریج و با یک ریتم آهسته و پیوسته افزایش پیدا می‌کنند با ریسک سقوط کمتری مواجه هستند. این دقیقا با داستان شرکت کامپک و رقبای اصلی آن یعنی شرکت‌های آی‌بی‌ام، دل و مایکروسافت مطابقت دارد چرا که امروزه دیگر اسمی از کامپک شنیده نمی‌شود اما نام این سه شرکت همچنان در دنیای کامپیوترهای شخصی و لپ تاپ می‌درخشد و پابرجاست.

در واقع، شرکت کامپک که در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در اوج موفقیت بود، قربانی شتاب بیش از حد رشد درآمدهای خود شد. به عنوان مثال رهبران شرکت کامپک پس از ثبت درآمد سالانه بسیار بالا در سال ۱۹۹۶ تصمیم گرفتند شرکت Tandem Computers را در سال ۱۹۹۷ بخرند و سال بعد از آن نیز اقدام به خرید سهام شرکت DEC کردند که این دو خرید بزرگ و خبرساز در آن سال‌ها باعث پیچیدگی بیش از حد و غیرقابل مدیریت شرکت کامپک شد و نتیجه آن شد که شرکت کامپک دیگر آن شرکت چابک و پویای سابق نبود و بیش از حد فربه و پیچیده شده بود.

نکته آموزنده‌ای که در داستان سقوط شرکت کامپک نهفته است به این واقعیت غیرقابل انکار مربوط است که زیاده‌خواهی رهبران شرکت کامپک برای تسلط پیدا کردن بر تمام بخش‌های صنعت کامپیوتر و ادغام‌های پی در پی شرکت‌های دیگر در شرکت کامپک موجب شد تا کنترل امور از دست مدیران شرکت خارج شود و از دست رفتن زمام امور در هر شرکتی می‌تواند به مرگ زودهنگام آن منتهی شود. هنگامی که یک شرکت بیش از حد سریع رشد کند و بیش از حد بزرگ شود و رهبرانش بخواهند در تمام بخش‌های صنعت و بازارهای متعددی تسلط پیدا کنند، نتیجه آن خواهد شد تا هسته مرکزی و عامل حیات شرکت به‌شدت آسیب‌پذیر خواهد شد و شرکت به احتمال زیاد بازارهای سنتی و مستحکم قبلی خود را نیز از دست خواهد داد و بدتر از همه اینکه به علت نداشتن کنترل و نظارت کافی بر هسته اصلی شرکت که در گذشته باعث رشد و جهش شرکت شده است، نخواهد توانست علائم اولیه ضعف و زنگ خطر سقوط را به موقع بشنود و این یعنی آغاز شدن پایان یک شرکت که در نهایت به فروپاشی و مرگ آن منتهی خواهد شد.