آیا سرمایه‏‌گذاری‏‌های پایداری واقعا بر اهداف اقلیمی تاثیرگذارند؟

همچنین آخرین تلاش‌‌های ایندیتکس برای به دست آوردن یک مزیت رقابتی در بازار بازیافت پارچه، سرمایه‌‌گذاری در دور دوم تامین سرمایه استارت‌آپ Circ بوده است. تکنولوژی Circ، طبق یک نوآوری پیشرو، پارچه‌های کهنه را به صورت شیمیایی بازیافت می‌کند و پلی‌‌استر و سلولز را از هم جدا می‌کند. بیشتر پارچه‌ها از ترکیب پنبه و پلی‌‌استر تولید می‌شوند و تکنولوژی Circ اجزای اصلی تشکیل‌‌دهنده پلیمرها را که منومر نامیده می‌شود، استخراج می‌کند و آنها را به عنوان جایگزین مواد اولیه بکر، در اختیار تولیدکنندگان نخ و پارچه قرار می‌دهد. این منومرها به پلیمرهایی که در تولید پارچه به کار می‌‌روند تبدیل می‌شوند؛ بدون اینکه کیفیت آنها با پلیمرهای تولیدشده با مواد اولیه بکر، فرق داشته باشد.

اما حجم نخ‌‌های تولیدی Circ چقدر است و ایندیتکس چقدر می‌تواند به آن دسترسی داشته باشد؟ پیتر ماجرانوسکی، مدیرعامل Circ، در طول یک مصاحبه تصویری توضیح داده که این سرمایه‌‌گذاری ایندیتکس تضمین‌‌کننده دسترسی کامل به نخ‌‌های بازیافتی نیست، اما مثل قرارداد پیش‌‌خریدی که ایندیتکس با IFC داشته، قدم احتمالی بعدی است. هدف ایندیتکس این است که کل پلی‌‌استر خود را تا سال ۲۰۲۵ بازیافت کند و به همین دلیل سرمایه‌‌گذاری آن در Circ بسیار مهم و حیاتی است. ماجرانوسکی می‌گوید تولید Circ از نخستین تاسیسات تولید تجاری آنها که قرار است در مقیاس وسیع انجام شود، در سال ۲۰۲۵-۲۰۲۴ شروع خواهد شد و به حدود ۶۵ هزار تن مواد اولیه بازیافتی در سال خواهد رسید. با فرض اینکه موادی که قرار است بازیافت شوند ۵۰ درصد پنبه و ۵۰ درصد پلی‌‌استر باشند، حدود ۳۲ هزار و ۵۰۰ تن از هر کدام، مواد اولیه مونومر در سال تولید خواهد شد. به گفته ماجرانوسکی، این میزان در مقایسه با حجم مواد اولیه‌‌ای که ایندیتکس مصرف می‌کند، قطره‌‌ای در اقیانوس خواهد بود.

با این تفاصیل، آیا چنین سرمایه‌‌گذاری‌‌هایی در راه‌حل‌‌های چرخشی، می‌تواند به تحولات عملیاتی در کسب‌‌وکارهای مد و فشن منجر شود یا صرفا اقداماتی انفرادی هستند که به پوشش‌‌های خبری مثبت درباره شرکت‌‌ها منجر می‌شوند؟ وقتی حتی اثر مقایسه‌‌ای کاهش تولید معمولی در برابر تولید چرخشی را نمی‌‌دانیم، این سرمایه‌‌گذاری‌‌ها چه تفاوت‌‌های زیست‌‌محیطی می‌توانند ایجاد کنند؟ چون مواد اولیه‌‌ای که با تولید چرخشی به دست آمده‌‌اند، در مرحله استخراج آثار زیست محیطی کمتری دارند، اما برای فرآوری و تبدیل به نخ و پارچه، انرژی زیادی مصرف می‌کنند. ریسکی که وجود دارد این است که سرمایه‌‌گذاری‌‌های پرسروصدایی مثل سرمایه‌‌گذاری ایندیتکس در Circ، این فرضیه را با خود به همراه می‌‌آورد که مواد اولیه چرخشی قرار است به‌طور کامل تولید مواد اولیه بکر را کنسل کنند و حتی به برندها این مجوز را بدهند که حجم تولید خود را بی‌‌محابا بالا ببرند که باز هم می‌تواند آسیب زیست‌‌محیطی و اجتماعی برای زیرساخت‌‌های موجود به دنبال داشته باشد.

به نظر می‌‌رسد، برای برندها سرمایه‌‌گذاری در تولید چرخشی نخ و پارچه، یک مزیت بازاریابی قدرتمند ایجاد می‌کند که در مقایسه با سرمایه‌‌گذاری در انرژی‌‌های تجدید‌‌پذیر در زنجیره تامین، برای مصرف‌‌کننده‌ها ملموس‌‌تر است. این در نهایت به این معنا است که برندها برای سرمایه‌‌گذاری در آنچه بزرگ‌ترین منابع آثار اجتماعی و زیست‌‌محیطی است و در طول تولید محصولات در زنجیره تامین اتفاق می‌‌افتد، هیچ انگیزه‌‌ای ندارند. اما ماجرانوسکی امیدوار است، با تزریق سرمایه در شرکت‌‌هایی مثل Circ، بتوان تاسیسات بازیافت در حجم بالا تاسیس کرد و موفقیت تکنولوژی چرخشی را اثبات کرد. فعلا هیچ‌‌گونه شواهد عمومی وجود ندارند که اثبات کنند نوآوری‌‌هایی که برندها برای تولید چرخشی نخ و پارچه در آنها سرمایه‌‌گذاری می‌کنند، آثار قابل توجهی بر کاهش انتشار کربن دارند. در مقابل، تمرکز بر کربن‌‌زدایی در زنجیره تامین، کاملا قابل سنجش است و کاهش آثار زیست محیطی آن ملموس است؛ فقط قابل عرضه در بازار نیست.

منظور این نیست که باید با نوآوری‌‌هایی که در جهت کاهش انتشار کربن حرکت می‌کنند، مخالفت کرد؛ بلکه استفاده برندها از سرمایه‌‌گذاری‌‌ در نوآوری‌‌ها به عنوان یک استراتژی و ابزار بازاریابی سیلویی که هدفش ارتقای اعتبار برند و کاهش بار مسوولیت خریداران است، اشتباه است. باید تاکید شود که آثار زیست محیطی تولید چرخشی نخ هنوز مشخص نیست. در مقابل، آثار زیست محیطی به کار بردن انرژی‌‌های تجدیدپذیر در زنجیره تامین واضح است و می‌توان آن را هم‌راستا با اهداف کربن صفر سنجید. حال، آیا سرمایه‌‌گذاری در تولید نخ و پارچه چرخشی ضروری است؟ بله. آیا این سرمایه‌‌گذاری‌‌ها باید استراتژی پایداری اصلی در این صنعت باشند؟ خیر. پس چرا فعلا به استراتژی اصلی شرکت‌‌های این حوزه تبدیل شده؟ چون برندها، خوشبختانه یا متاسفانه، فعلا می‌خواهند فوری‌‌ترین و عمومی‌‌ترین چالش‌‌های خود را حل کنند و دلارها را به همان سمت هدایت می‌کنند؛ نه مشکلات صنعتی را که عمدتا در زنجیره تامین آن نهفته است.