استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

گفت‌وگوی رابین و سیسکو درباره جایی که اسرائیل ممکن است مداخله کند، کیسینجر را دیوانه کرد. کیسینجر از بده‌بستان‌‌های قبلی خود، این را از رابین فهمیده بود و به رئیس‌‌جمهور هم اطلاع داده بود که اسرائیلی‌‌ها مایل به حرکت به داخل سوریه هستند. اکنون راجرز، بر اساس گزارشی از سیسکو، به رئیس‌‌جمهور می‌‌گفت که اسرائیلی‌‌ها آماده‌‌ حرکت به داخل اردن هستند نه سوریه. کیسینجر با رابین تماس گرفت و از او درباره این موضوع گفت‌وگویش با سیسکو استنطاق و سپس او را سرزنش کرد:  می‌‌خواهم یک‌‌چیز را روشن کنم. آیا درست متوجه شدم که وقتی امروز  بعدازظهر درباره این مساله صحبت کردیم که اگر عملیات بزرگی در سوریه انجام شود، آیا از نظر نظامی، این یک عملیات عملی است؟ من و تو باید در درک خود برای این موضوع دقت داشته باشیم. آنچه تو  به من می‌‌گویی، من به رئیس‌‌جمهور گزارش می‌‌دهم. وقتی نسخه‌  دیگری [از این مساله] گزارش می‌‌شود، نسخه‌‌ من باید نسخه‌‌ تصحیح  شده باشد. در غیر این صورت حرف زدن من با تو بی‌‌معنی است.

با وجود این مجادله، ارتش اسرائیل اکنون در حال تقویت بسیج خود با اعزام نیرو به «دره بیت شین»، آن‌‌سوی مرز ایربید بود. به گفته‌‌ وابسته‌‌ دفاعی ایالات‌‌متحده در اسرائیل، «موضع‌‌گیری فعلی نیروهای اسرائیلی تقریبا اجازه‌‌ مداخله‌ نظامی را در هر نقطه‌‌ای در دره‌ اردن یا حتی بلندی‌‌های جولان می‌‌دهد.» در همین حال، تجمیع و افزایش نیروهای آمریکایی در شرق مدیترانه به سرعت پیش می‌‌رفت و به نظر می‌‌رسید که اتحاد جماهیر شوروی در حال دریافت پیام است. برای رضایت نیکسون و کیسینجر، روز دوشنبه عصر، معاون دوبرینین، «یولی ورونتسوف»، از سفارت شوروی در خیابان شانزدهم - سه بلوک آن‌‌سوتر - با یک پیام آشتی‌‌جویانه با عجله به کاخ سفید رفت. در آن پیام، مسکو اعلام کرد که اکنون در حال فشار بر دمشق جهت عقب‌‌نشینی تانک‌‌هایش از اردن است و مودبانه تقاضا کرد که ایالات‌‌متحده هم اسرائیل را تحت‌‌فشار قرار دهد تا مداخله نکند.

کیسینجر عمدا پاسخی نداد. آن شب، ورونتسوفِ ناامید در یک پذیرایی دیپلماتیک در اقامتگاه پرآذین سفیر مصر در جورجی، کالوراما، کیسینجر را گیر انداخت. او ادعا کرد که مسکو در تلاش است تا سوری‌‌ها را از اردن خارج کند؛ اما در تعجبیم که آیا اگر سوری‌‌ها شلیک را متوقف کنند، ایالات‌‌متحده آن را می‌‌پذیرد یا خیر؟ کیسینجر با شنیدن سخنان دیگر مقامات و اصحاب رسانه، خواسته‌‌ اصلی آمریکا را تکرار کرد: تانک‌‌های سوری باید کاملا عقب‌‌نشینی کنند. ورونتسوف سپس از کیسینجر خواست که در این مورد با نیروهای آمریکایی دخالت نکند و هشدار داد که این امر واشنگتن را با مشکلات زیادی در جهان عرب مواجه خواهد کرد. او به سرعت- و به‌طور غیر صادقانه- اضافه کرد که مسکو اهمیتی نمی‌‌دهد؛ چراکه منافعش تحت تاثیر قرار نمی‌‌گیرد. کیسینجر با شوخ‌‌طبعی خاص خود پاسخ داد: «درهرصورت تو برنده می‌‌شوی.»

سه‌‌شنبه ۲۲سپتامبر۱۹۷۰، امان. تحولات روی زمین در اردن، در جهت منافع شاه بود. با اینکه حسین هنوز کنترل خود بر پایتختش را به‌دست نیاورده بود، با حمایت صریح آمریکا و اسرائیل جرات یافت دست به عمل بزند. با بهره‌‌گیری از این حقیقت که نیروی هوایی سوریه مداخله نکرده است، او نیروی هوایی نسبتا معمولی خود را فرستاد تا با پشتیبانی تانک‌‌های اردنی که در امان مستقر بودند، علیه تانک‌‌های سوری وارد عمل شوند. زمانی که رئیس‌‌جمهور با مشاوران خود ظهر هنگام دیدار کرد، سوری‌‌ها حدود ۱۲۰تانک را از دست‌ ‌داده بودند که بیشتر آنها به‌خاطر اقدام ارتش اردن بود و بقیه به‌دلیل خرابی فنی.

در همین حال، رابینِ سرزنش‌شده برای در جریان گذاشتن کیسینجر پیش از دیدار با سیسکو برای ارائه‌‌ واکنش رسمی کابینه اسرائیل به پاسخ آمریکا در قبال پرسش‌‌های قبلی خود، به «وست وینگ» رسیده بود. آنها در «اتاق نقشه» دیدار کردند. طبق گزارش رابین به مایر از این جلسه، کیسینجر دوباره عصبانیت خود را از این واقعیت اعلام کرد که رابین از طریق چندین کانال آمریکایی به‌‌جای کانال صرفا کیسینجری، در حال اقداماتی است. او به رابین هشدار داد که اسرائیلی‌‌ها باید انضباط بیشتری داشته باشند؛ زیرا موجودیتشان در خطر است. آنها باید به حرف رئیس‌‌جمهور اعتماد کنند؛ زیرا رئیس‌‌جمهور گفته که متعهد به حمایت از عملیات اسرائیل است. کیسینجر پس از جلب حمایت رئیس‌‌جمهور از مداخله‌‌ اسرائیل، از این می‌‌ترسید که رابین به‌طور ناخواسته وسایلی را برای راجرز فراهم کند تا عزم نیکسون را تضعیف کند.

او همچنین می‌‌خواست مطمئن شود که کانال‌‌های پشت پرده‌‌ای که او کنترل می‌‌کرد تنها کانال باقی‌‌مانده میان نیکسون و مایر است. چند دهه بعد، او هنوز حساسیت خود را نشان می‌‌داد و به من می‌‌گفت که این «بی‌‌معنی» است که رابین با سیسکو کار می‌‌کرد؛ زیرا اسرائیلی‌‌ها «هیچ استفاده‌‌ای برای سیسکو نداشتند.» با مقایسه آن اپیزود با تجربه‌‌ خودم در سه دولت و در برخورد با رهبران اسرائیل و سفرای آنها در واشنگتن، متعجب شدم از اینکه رابین چقدر از زخم‌‌زبانِ خشمگینانه‌ کیسینجر ترسیده بود. این زخم‌‌زبان بار دیگر بر سر «سیمچا دینیتز»، جانشین او، آمد آن هم طی جنگ «یوم کیپور». نه رابین و نه دینیتز یک گل پژمرده نبودند؛ آنها هر دو به «شلم‌‌شوربایی» و‌‌ «بی‌‌قاعدگی» سیاست در اسرائیل عادت کرده بودند. رابین یک ژنرال با تجربه و یک گرگ بالان‌دیده بود.

بااین‌‌حال، خشم کیسینجر می‌‌توانست ترس را در آنها ایجاد کند. آنها تنها کسانی نبودند که آن خشم را تجربه کردند. کارکنان او، به مناسبت‌‌هایی، کاغذهایی به‌‌دقت آماده‌‌شده را یافتند که به سمت آنها پرتاب شده بود. یک‌‌بار، او روی کاغذی نام «هارولد ساندرزِ» خوش‌‌اخلاق و دوستدار کتاب را مُهر کرده بود. همان‌طور که ساندرز توضیح داد، دستیاران او مایل به تحمل آن بودند؛ زیرا آنها فهمیدند که درگیر چیزی بسیار با اهمیت شده‌‌اند. درباره رابین، کیسینجر از یادآوری این موضوع به او ابایی نداشت که او با سرنوشت نوپای خود بازی می‌‌کرد. بی‌‌تردید اغراق بود؛ اما اغراقی که رابین نمی‌‌توانست نادیده بگیرد.

04 (1)