زدو بندهای اقتصادی هویدا

دولت هویدا که پس از پیروزی انقلاب ادعایش این بود که هیچ کاره است ــ شاید هم درست می‌گفت ــ در سال آخر حکومتش دچار بحران مشروعیت و ضعف سیاسی و چالش‌های فراوان دیگر فرهنگی شد. فساد شدید اداری و مالی و هجوم نیروهای تازه به دوران رسیده که خوان نعمت لایزال نفتی را مشاهده می‌کردند چنان گرد و غباری برانگیخته بود حلق تمامی خلق‌های سالم و شریف را میازارد. زد و بندهای اقتصادی جدیدترین معضل حکومتی هویدا بود. نان قرض دادن‌ها و لفت و لیس‌های فراوان افراد نورچشمی که حلقه وصل آن دربار و درباریان و حکومت‌گران بودند مانند بختکی بر ثروت این مردم افتاده بودند که بلند کردن آنها کار هر کسی نبود.

حتی شعارهای دهان پرکنی چون انقلاب اداری، آموزشی و چندین انقلاب دیگر که ظاهرا برای تطهیر نظام حکومتی برپا شد چون رهبران آن انقلاب‌ها از مفسدان بودند ره به جایی نمی‌برد. این انقلاب‌ها‌ چون «آواز بلند در شهر ویران» بودند.

از سوی دیگر در سطح بین‌المللی اتفاقی افتاد که حکومت ایران را به مشکل انداخت. با آمدن دولتی جدید در آمریکا، کشتیبان را سیاستی دیگر آمد. کارتر هر چند مانند جمهوری‌خواهان منافع ملی کشورش را مد نظر داشت، ولی تاکتیکش با حکومت قبلی تفاوت داشت. وی همچون کندی شعارهای شیرین آزادی و حقوق بشری سر می‌داد. حکومت‌های نزدیک به آمریکا در اولویت تغییر روش و ظاهر جدید قرار داشتند. ایران از اولویت‌ها بود. شاه در ابتدا بسیار نگران و مضطرب شد و حتی دست به یک سری اصلاحات ظاهری مناسب با رفتار کارتر زد.

فضای باز سیاسی هر چند در حکومت آموزگار رخ نمایان کرد، ولی از اواخر حکومت هویدا نسیم آن می‌وزید. آزاد کردن برخی زندانیان نه چندان مطرح و نوشتن برخی نقدها که چندان خدشه به حکومت نمی‌زد سر آغاز این تغییر رفتار بود. هر چند این انتقادها به دست نویسندگان نزدیک به حکومت نوشته می‌شد، ولی انتقاد از برخی از نویسندگان منتقد و خوشنام نیز لازم بود که این فضا جدی‌تر عیان شود. اینان به دنبال نویسندگانی راه افتادند که وجهه‌ای به حکومت آنان بدهند و به اصطلاح دولت سعی می‌کردند با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارند. از جمله این نویسندگان، دکتر مهدی بهار بود. نویسنده‌ای که عموم مردم کتابخوان آن زمان وی را با کتاب مشهورش؛ یعنی میراث‌خوار استعماری شناختند. کتابی که اعمال و کردار امپریالیستی آمریکا و کشورهای اینچنینی را به نقد کشیده بود.

وی فرزند محمدجواد از مردان مشروطه‌خواه مشهد بود که چندین دوره به نمایندگی مجلس اوایل مشروطه از طرف مشهد انتخاب شده بود. مهدی رشته پزشکی را در فرانسه به پایان رساند و در آنجا با افراد چپ و کمونیستی چون ایرج اسکندری و فریدون کشاورز ارتباط داشت که بذر افکار ضد امپریالیستی در وی پاشیده بودند. حتی در دوران پیش از کودتا به عنوان دکتر حزبی به حزب توده معرفی شده بود. وی فردی منتقد و بین روشنفکران به علت اینکه با دستگاه رژیم سابق همکاری نکرد، خوشنام بود.

از اواخر سال ۵۵ که سیاست دولت بر آن شد که انتقادهای آرام و بی‌خطر از سوی اشخاص و روزنامه‌ها انجام گیرد مهدی بهار از جمله کسانی بود که به خواهش مدیر مسوول روزنامه کیهان مقالات انتقادی اقتصادی برای آن روزنامه نوشت. بهار که مشتاقانه منتظر انتشار مقاله‌اش بود روز انتشار آن با مقاله‌ای مثله شده و بسیار عجیب روبه‌رو شد که فقط از مقاله اصلی نام نویسنده آن صحیح بود. چنان این امر بر بهار گران آمد که نامه بلند بالا و نقادانه و بی‌پروایی برای هویدا نوشت که در آن روزها سرو صدای فراوانی کرد نامه‌ای که چون بهار می‌دانست به علت سانسور دولتی در هیچ نشریه‌ای منتشر نمی‌شود به تعداد زیاد تکثیر و بین مردم پخش شد. نامه‌ای که به زیبایی رفتار دولت سانسور و مردم‌‌آزار وقت را به شکل خوبی نمایان کرده است.

منبع: ماهنامه بهارستان