فراز و فرود یک تمدن تیم گیرشمن، نشسته از راست به چپ: رومن گیرشمن، تانیا گیرشمن و کوننتنو.

اقوام قدیم که به اوج رسیدند بسیارند، اما از غالب آنان به جز خاطره‌ای، آن هم گاهی مبهم که بیل و‌کلنگ باستان‌شناسان می‌کوشد آن را احیا کند، چه باقی مانده است؟! تنها ایران، بی‌اعتنا به قرن‌ها و هزاره ها، مانند صخره صمّاء برپا است. - «رومن ‌گیرشمن» فریماه فلاحی: «ایران از آغاز تا اسلام» شرح زندگی و تمدن مردمانی است که از روزگاران بسیار کهن تا ورود اسلام در سرزمین ایران زیسته‌اند، مردمانی از اقوام گوناگون که همراه با فراز و نشیب‌های بسیار این سرزمین، تمدن‌های درخشان پدید آورده‌اند و آثار بسیار به‌جای گذاشته‌اند که همه حکایت از بهره‌مندی آنها از هنرهای ظریف و چندهزار ساله دارد، تمدن‌های عیلامی، ماد، هخامنشی، پارتی، ساسانی و....

رومن گیرشمن سال‌ها به کاوش‌های باستان شناسی در ایران مشغول بوده و آثار فراوانی درباره چگونگی زیست و احوال اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، این قوم نوشته است. وی با زبانی شیوا و قلمی ساده و روان، تصویری روشن و مستند از قوم ایرانی در کتاب «ایران از آغاز تا اسلام» ارائه کرده است. گیرشمن از آخرین کاوش‌های باستان‌شناسی برای شناساندن تمدن‌های کهن ایران زمین بسیار بهره برده است و سهمی عظیم و قابل ستایش در توسعه فرهنگ عمومی و جهانی تمدن ایرانی داشته است. وی با دانش و علاقه بسیار علمی و روشمند سیر رشد و بالندگی تا انحطاط تمدن‌ها، مذاهب، سلسله‌های حکومتی و شیوه‌های دستیابی آنها به هنر و رسوم اجتماعی را که در این برهه تاریخی در این سرزمین ظهور یافته‌اند، تشریح کرده است.

مولف اساس کار خود را بر ۶ موضوع اصلی قرار داده است: این ۶ پایه شامل ما قبل تاریخ، ورود ایرانیان، شرق ضدغرب، غرب ضد شرق و عکس‌العمل مشرق و در پایان توسعه تمدن ایرانی و نتیجه است.

دکتر گیرشمن باستان شناس فرانسوی در ۱۸۹۵م. متولد شد و در دانشگاه سوربن، مدرسه تحصیلات عالیه و مدرسه لوور به تحصیل مشغول بود.وی در ۱۹۳۰م. همراه هیات باستان شناسی فرانسوی در «تلو» واقع در عراق به حفریات پرداخت. در سال‌های بعد به ریاست هیاتی مامور کاوش در آثار باستانی ایران شده و در گیلان، لرستان، اسدآباد و سیلک مشغول حفریات شد. در ۱۹۳۵م. در شهر شاپور- شهر ساسانی که در قرن سوم میلادی بنا شده- به کار پرداخت و در ۱۹۳۶ با نخستین هیات باستان شناسان فرانسوی در افغانستان منصوب شد و پس از جنگ از طرف حکومت فرانسه با ماموریت همکاری با دو هیات فرانسوی به ایران اعزام شد. وی در ۱۹۴۹ سفری به کوه‌های سخت‌گذر بختیاری کرد و برای نخستین بار در ایران موفق به کشف غاری که مسکن انسان‌های عصر نوسنگی بود، شد.

مطالعات وی در چغازنبیل در چهار جلد چاپ شده‌ است. او همچنین گروه کاوش در جزیره خارک، ایوان کرخه و آثار پارت‌ها در مسجد سلیمان خوزستان را سرپرستی کرد. گیرشمن آثار زیادی در زمینه باستان‌شناسی، تاریخ، کتیبه‌ها و سکه‌های ایرانی و افغانستان از خود به یادگار گذاشت و بارها از طرف انجمن‌های مختلف از او به خاطر خدمت به فرهنگ‌ها تجلیل به عمل آمد. با ۳۰۰ یادداشت و ۲۰ کتاب منتشر شده، گیرشمن پربارترین و مورد توجه‌ترین کارشناس درباره ایران باستان بود. برخی از تحقیقات وی درباره شوش هنوز منتشر نشده، اما راهنمای باستان‌شناسان دیگر مانند هنری گش در مطالعات باستان‌شناسی طی دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در ایران بوده‌ است.

از مهم‌ترین آثارش کتاب «ایران از آغاز تا اسلام» است که در ایران توسط دکتر محمد معین در سال ۱۳۳۵ هجری خورشیدی ترجمه شد. گیرشمن در این کتاب با ارائه تصویری ملموس از وضعیت و موقعیت طبیعی ایران سخنش را آغاز می‌کند و دیباچه کلامش را ختم به این می‌کند که ایران اساسا کشوری فلاحتی(کشاورزی) و محل پرورش اغنام و احشام، دارای منابع معدنی ثروتمند و متنوع نیز است. از معادن آن مرمر معمولی و مرمر سفید برای امرای سوری تهیه می‌شد و این امرا چوب‌های ساختمان را نیز از جنگل‌های ایران که در آن زمان کوه‌ها را پوشانده بود _هرچند که اکنون کوه‌های مذکور تقریبا عاری از جنگل است_ تهیه می‌کردند. عقیق و فیروزه و لاجورد در اینجا از عهد بسیار قدیم استخراج می‌شد. آهن، مس، قلع و سرب نظر آشوریان فاتح را به خود جلب کرده بود.

هر دو دامنه زاگرس از سنگ گچ و شامل ذخایر نفتی است که از قدیم در زمان هردوتوس شناخته شده بوده و در پنجاه سال اخیر مورد استخراج قرار گرفته است.

به این ترتیب ایران به رغم ظاهر فقرآلود، دارای ذخایر بی شماری است که تازه استخراج آنها شروع شده است. ایران مرکز خطوط بزرگ ارتباطی است که مشرق را به مغرب متصل می‌کند و قدیمی‌ترین جاده تجارتی _جاده ابریشم_ که معبر مهاجمان نیز بوده است از آن می‌گذرد.

وی ادامه می‌دهد که با وجود سد کوه‌ها و ظاهر تسخیرناپذیر آن و وضع طبیعی غیرمرتبط و غیر متجانس -که دفاع از آن به نحو موثر مشکل است- ایران، فاتحان متعدد به خود دیده است. همین امر موجب پیدایش عهدهای متناوب، انحطاط و افتخار ایران شده است، زیرا اقوام هرچند در مناطق زمین‌های زراعتی و واحه‌ها متفرق بودند، استعداد و قدرت ایجاد تمدن را داشتند. افکار و آداب، ترقیات دینی و صنعتی که در ایران پدید آمده، آثار خود را در تمدن‌های ممالک بیگانه باقی گذاشته است.

فصل اول کتاب توضیح ماقبل تاریخ و انسان غارنشین است و می‌گوید در بهار ۱۹۴۹ ما نخستین بار در ایران آثار بقایای انسان عهد مزبور را در حفاری غاری در «تنگ پبده» در کوه‌های بختیاری واقع در شمال شرقی شوشتر تشخیص دادیم. در اینجا انسان برای تهیه خوراک خود به شکار می‌پرداخت و برای این منظور حیله را بیش از اعمال قدرت به‌کار می‌برد. وی از نقش بسیار پررنگ زنان و نوعی تقسیم کار که میان زنان و مردان وجود داشته سخن می‌گوید و درباره اینکه در این جامعه بدوی وظیفه مخصوصی به عهده زن گذاشته شده بود، می‌نویسد: زن‌ها گذشته از آنکه نگهبان آتش و شاید اختراع‌کننده و سازنده ظروف سفالین بودند، باید چوبدستی به دست گرفته در کوه‌ها به جست و‌جوی ریشه‌های خوردنی نباتات یا جمع‌آوری میوه‌های وحشی می‌پرداختند. شناسایی گیاهان و فصل روییدن آنها و دانه‌هایی که می‌آوردند، مولود مشاهدات طولانی و مداوم بود و او را به آزمایش کشت و زرع هدایت می‌کرد.

طبق گزارش گیرشمن نخستین مساعی زن در این عهد، درخصوص کشاورزی در زمین‌های رسوبی انجام گرفت و در همان حال که مرد اندک پیشرفتی کرده بود، زن با کشاورزی ابتدایی خود در دوره متاخر که اقامت در غار به آن متعلق است، ابداعات بسیاری کرد. در نتیجه طبیعی است که عدم تعادلی بین وظایف زن و مرد ایجاد می‌شد. گیرشمن فصل ماقبل تاریخ را با انسان غارنشین و نحوه امرار معاش و چگونگی زیست او شروع می‌کند. به معرفی نخستین ساکنان دشت، تمدن ماقبل ایران در هزاره چهارم، سوم و دوم قبل از میلاد، عیلام و کاسیان می‌پردازد. مرحله به مرحله آداب و رسوم و نحوه زندگی و شکل‌گیری تمدن آنها را به زبانی داستانی، ساده، روان و بسیار جذاب به تصویر می‌کشد و شرح می‌دهد.

گیرشمن معتقد است که ایران در زندگی ملل آسیای غربی طی سومین هزاره قبل از میلاد اهمیت یافت. پادشاهی‌های بزرگ بین‌النهرین- که مبتنی بر اقتصاد مدنی بودند- در توسعه حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود ترقی عظیم حاصل کردند. احتیاج آنها به مواد اولیه برای ابنیه، امور عام‌المنفعه، اسلحه و اشیای هنری افزوده شد. با توسعه قدرت سلطنتی، مقادیر بسیاری از اشیای مصنوع در مراکز مختلف بین‌النهرین ساخته شد.

سیاست اقتصادی سلاطین آنان را وادار کرد که بیش از پیش در جست‌وجوی بازارها برآیند. وی به این مساله نیز اشاره می‌کند که دولت‌های جدید کم‌کم توجه‌شان از مراکز حقیقی بازرگانی به سمت ایران معطوف شد. ایران بر اثر قرب و همجواری و ثروت طبیعی و معدنی بسیار، مرکزی بود که توجه همه کسانی را که به حد کافی نیرومند بودند و هوس‌الحاق نواحی غربی آن به قلمرو خویش را در سر می‌پروراندند، جلب می‌کرد. در عین حال که ایران معبری (ترانزیت) برای سرب که از ارمنستان می‌آمد و لاجورد که آن را از بدخشان حمل‌ می‌کردند، محسوب می‌شد، خود دارای ذخایر معدنی‌ای از جمله طلا -که در ماد استخراج می‌شد- و مس و قلع بود. انواع سنگ که برای ساختمان قصرها و معابد مناسب بود به بابل حمل می‌شد و همچنین چوب که باز کاربردهای آن برای همان منظور به کار می‌رفت. سلاطین بابل در سفرهای جنگی خود علیه ایران طی هزاره سوم قبل از میلاد دو هدف داشتند: سیاسی و اقتصادی که با تحقق نخستین هدف، آنان خیلی آسان به هدف دوم دست می‌یافتند. البته وی می‌گوید که با وجود تحقیقات گسترده ما از اوضاع اقتصادی ایران در این دوره باز هم چیزی نمی‌دانیم و اطلاعات مان اندک است.

وی در انتهای این فصل می‌گوید ظهور عهد مفرغ که در ایران حدود ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد وقوع یافت به نظر نمی‌رسد که موجب تغییراتی مهم در اقتصاد این ناحیه شده باشد. البته مراکز روستایی که می‌توانیم آنها را از آخر عهد حجر مشاهده کنیم توسعه یافت، اما آنها هرگز به اندازه شهرهای معروف اهمیت نیافتند و اقتصاد آنها نسبت به مراکز شهرهای بزرگ بابل، آسیای صغیر و مصر عقب‌مانده تلقی می‌شود. در حقیقت کمبود آب مانع توسعه کشاورزی می‌شد و وضع آب و هوا و شرایط طبیعی که غالبا زندگانی بدوی یا نیمه بدوی را تحمیل می‌کرد در درجه اول اهمیت قرار دارند. اما در هزاره دوم ایران کمتر از سابق از دنیا مجزا ماند. در این دوره مملکت ایران نیز وارد زندگانی اقتصادی جاری آن زمانه شد و به خاطر برخورداری از منابع زیرزمینی‌اش به حد وسیع در اقتصاد مدنی ممالک غربی شرکت کرد. در هر حال تجارت تحت شرایط مشکل انجام می‌گرفت. بازرگانان ثروتمند برای رهبری تجارت خود غالبا مجبور بودند در نواحی آشفته و ناامن سفر کنند و در نتیجه برای احتراز از مخاطرات باید سرمایه خود را به دست سلاطین، نجبا و روحانیون به‌کار اندازند. آنان منافع سرشاری از آن سرمایه‌ها به دست می‌آوردند و بازرگانان را ریزه‌خواران خویش می‌کردند. همچنین در این عهد بازرگانان دوره‌گردی بودند که فلزات کهنه و مستعمل را می‌خریدند و به‌عنوان گدازگر و آهنگر به کار می‌پرداختند.

اختراع مفرغ در این دوره موجب تکمیل روش ایجاد و تحصیل اشیای فلزی شد و تقاضای مواد خام روزافزون شد. این سرچشمه ثروت، ایران را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین تهیه‌کنندگان مس، قلع، سرب، چوب و سنگ، لایق ورود به جمع ملل کرد. سابقا همسایگان غربی تنها مشتری وی بودند، اما در این زمان هند نیز وارد دایره مشتریان ایران شد و به این ترتیب روابط تجاری ایران رو به تزاید گذاشت.

گیرشمن معتقد است که یکی از دلایل ارتباط و اتصال ایران و مغرب، تغییرات بسیاری است که در ساخت ظروف هزاره دوم رخ داده است و این قرینه ثابت می‌کند که ارتباط نزدیکی میان ایران و مغرب آن وجود داشته است و می‌توان در اینجا ادعا کرد که ایران توانسته جایگاهی در اقتصاد آسیای غربی به دست آورد. تفوق سیاسی ایران در مدتی متجاوز از ۵ قرن در هزاره دوم، در ناحیه‌ای که دارای تمدن مترقی مانند تمدن بابل بود باید تحول روابط با مغرب را در حیطه امور اقتصادی نیز اعمال کند.

وی در فصل دوم کتاب داستان ورود ایرانیان را بیان می‌کند با تشریح جزء به جزء چگونگی مهاجرت مادها و پارسیان تشکیل وحدت ماد، کیمیریان و سکائیان، پادشاهی ماد، پیدا شدن اشیای مفرغی لرستان، گنجینه سقز، پادشاهی ماد، عیلام و پارسیان و آغاز هخامنشیان.

وی وضعیت اقتصادی ایرانیان را بعد از مهاجرتشان این‌گونه توصیف می‌کند که استخراج معادن مصرفی توام با فلاحت توسعه یافت. ایران همچنان کشوری تهیه‌کننده محسوب می‌شد. چنان‌که ما می‌توانیم از سالنامه‌های پادشاهان آشور که طی جنگ مقادیر معتنابهی از مس، آهن و لاجورد به دست می‌آوردند این مطلب را در‌یابیم. گیرشمن معتقد است ایرانیان این زمان از لحاظ اقتصاد کشاوری و اشرافی خود یا فقدان شهرهای بزرگ به یونانیان بیشتر شباهت داشتند تا به آشوریان، بابلیان و مصریان. وی در این فصل وضعیت اقتصادی ساکنان ایران را به خوبی و جزء به جزء بیان می‌کند.

فصل سوم کتاب با عنوان «شرق‌ ضد غرب» شاهنشاهی هخامنشیان را توضیح می‌دهد و می‌گوید تصور ایجاد یک دولت در ایران مدیون هخامنشیان است و آنان این تصور را به حقیقت مقرون ساختند. دوام و استقلال این دولت، میراثی بود که ایرانیان برای اختلاف بادیگر ملل به جا گذاشتند. وی می‌افزاید که روش اداری هخامنشیان در داخله به هیچ وجه شباهتی با روش رومیان ندارد، چه در امپراتوری ایران،‌ ملل مغلوب مجبور بودند خود را به پایه فرهنگ عمومی برسانند و در اقتصاد مشترک سهیم باشند. وی در این بخش با معرفی شاهنشاهی هخامنشی، از کوروش شروع می‌کند، با شروع سقوط بابل، ساخت پاسارگاد، دوره پادشاهی کمبوجیه، داریوش، سفرهای جنگی و اعمال سیاسی و اقتصادی داریوش، دین، زبان، خطوط، هنر و حیات اقتصادی و اجتماعی آنان تا جانشینان داریوش، خشایارشا، اردشیر اول تا سوم را نیز به خوبی تشریح می‌کند. گیرشمن درباره وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایرانیان این عصر می‌نویسد که به تحقیق وحدت همه آسیای غربی در زیر لوای تاج و تخت هخامنشی، تقسیم این عرصه وسیع به ایالات مجهز به یک طراز، اداره و نظارت آنها که از طرف مرکز صورت می‌گرفت، ایجاد وسایط ارتباطی بین بخش‌های مختلف شاهنشاهی به وسیله راه‌های آبی و خاکی، دستگاه‌ کاملا متعادل تحصیل مالیات و کثرت طلا در گنجینه‌های حکومتی همه عوامل نیرومندی بود که قوه محرکه‌ای که سابقا وجود نداشته به حیات اقتصادی ایران داد. ورود وزنه‌ها و مقیاس‌ها درهمه اقطار شاهنشاهی و مخصوصا سکه موجب تشویق تجارت خارجی که بر اثر مزایای اقتصادی ملی توسعه بسیار یافته بود، شد.

سکه کوچک سیمین که قبلا در قرن هفتم پدید آمده بود. اما دستگاه حقیقی مسکوکات، مرکب از دو فلز طلا و نقره، توسط کوروش در لودیا (لیدی) رواج یافته بود و به سرعت در آسیای صغیر رایج شد و توسط داریوش در شاهنشاهی وی پذیرفته شد. الواح تخت‌جمشید که بخشی از آنها اسناد تادیه حقوق کارگرانی است که در ساختمان قصر کار می‌کردند، تصویری بسیار روشن از این عصر انتقال، که به خاطر استفاده از سکه پیش آمده بود، ارائه می‌دهد. در سابق مزد به‌صورت اجناسی از قبیل گوشت، جو، گندم، شراب و ... پرداخت می‌شد. در زمان خشایارشا هنوز دو‌سوم مزد را جنس و یک‌سوم را پول می‌دادند. بعدها در زمان همین پادشاه، مزد جنسی فقط به یک‌سوم تقلیل یافت. بنابراین نیم قرن لازم بود بگذرد تا سکه جانشین محصول و شیوه جدید جایگزین شود. هر چند از اوایل بعضی معاملات کلا با پول انجام می‌گرفته است در همه ممالک به کارهای عام‌المنفعه که استعداد تولیدی را افزایش می‌داد، اقدام کردند. جالب توجه این است که حفر قنات‌های زیرزمینی که در فلات ایران و بعضی نواحی کم آب، دارای اهمیت بسیار است، کاری است که در زمان هخامنشیان تحقق یافت. در این دوره کشاورزی توسعه یافت و بر اثر جنگ‌ها، خارجی‌ها نباتات سودمند ایران را شناختند و در کشور خود کاشتند.

گیرشمن یادآور می‌شود که داریوش شخصا به کاشت درختان و استفاده از انواع جدید درخت علاقه‌مند بود. نامه‌ای قابل توجه از داریوش در دست است که به حاکم یکی از شهرها فرستاده شده است. وی در این نامه دستور می‌دهد که در آسیای صغیر و روسیه، گیاهان و درختان شرقی بکارند. شاه می‌نویسد: «من نیت شما را در بهبود بخشیدن کشورم به وسیله انتقال و کاشت درختان میوه‌دار در آن سوی فرات، در بخش علیای آسیا، تقدیر می‌کنم...»

این امر مربوط به تمایل یک والی برای ارضای هوس پادشاه نیست، بلکه کاملا وابسته به سیاست اقتصادی است که دولت ایران برای حداکثر توسعه کاشت نباتاتی که استعمال آنها وضع زندگانی اتباع شاهنشاهی را بهتر می‌ساخت، به کار می‌برد. به این ترتیب مشخص می‌شود که ایرانیان تلاش کردند در دمشق نوعی درخت انگور-که در دربار آنان بسیار مورد توجه بود-بکارند و همچنین نخستین درختان پسته حلب توسط آنان وارد شد. تقریبا در همین عهد است که در یونان فندق معروف به پنت پیدا شد. هخامنشیان بودند که کنجد را به مصر و برنج را به بین‌النهرین بردند و اگر پادشاهان یونانی چنین سیاستی را بسیار اعمال می‌کردند، آن هم به تقلید پادشاهان پارس بوده است.

گیرشمن به علاقه بسیار هخامنشیان به کشت و زرع، مراقبت از جنگل‌ها، استخراج فلزات متعدد، فعالیت بسیار برای زیباسازی شهرها و توسعه صنعت و... اشاره می‌کند و موارد بسیاری را در این خصوص بیان می‌کند. وی می‌گوید از زمان ایجاد شاهنشاهی، جهان در عصر اقتصادی مساعدی قدم گذاشته بود. روابط تجاری بین نواحی که سابقا وجود نداشته مثلا بابل و یونان ایجاد شد و توسعه یافت. بر اثر احتیاج به محصول، نرخ منافع و بهره، مانند بهای جنس افزوده شد. به استثنای اجناسی که محل آنها مشکل بود مانند گاو، برعکس بهای زمین در ایران و یونان پایین آمد.

نکته جالب توجه که گیرشمن به آن اشاره می‌کند این است که به زعم وی، حجم تجارت در قرن‌های پنجم و ششم قبل از میلاد از همه آنچه مشرق قدیم از حیث مواد تحقق داده بود تجاوز کرد، اما امتیاز آن از این جهت است که به جای اشیای تجملی اعصار قبل، معاملات مخصوصا مربوط به محصولاتی است که مورد استعمال یومیه- لوازم خانه و البسه ارزان- است. به این ترتیب صنعتی که تازه پا به عرصه ظهور نهاده بود، بیش از پیش در دسترس همه طبقات افراد شاهنشاهی قرار گرفت و به عکس تقاضای فلزات خام تقریبا هیچ افزوده نشد و به نظر می‌رسد که این صنایع محلی بسیار توسعه‌یافته بوده است. در این دوره تجارت داخلی سریع‌‌تر از تجارت خارجی توسعه یافت، سکه فعالیت بانک‌ها را توسعه داد. شاهنشاهی پارس برای بانک‌ها امکاناتی به وجود آورد که هرگز در سابق وجود نداشت.

در زمان هخامنشیان بانک‌های حقیقی خصوصی تاسیس شد که اسناد آنها به دست آمده است. در این عصر جاده‌سازی توسعه یافت. نخستین قدم‌ها در تنظیم اقتصاد ملی برداشته شد. دولت مالیاتی وضع کرد که از املاک، مزارع، باغ‌ها، احشام و معادن گرفته می‌شد. عوارض گرفتن وضع شد. گیرشمن در این بخش شکل‌گیری، قوانین، کارکرد و نحوه اجرای تمامی این قوانین و پیشرفت‌ها را به خوبی و مفصل تشریح کرده است. در انتهای این فصل به این نتیجه می‌رسیم که هخامنشیان از لحاظ فرهنگ مادی و معنوی نخستین کسانی بودند که صور و افکار را بین شرق و غرب مبادله کردند، آنان تقریبا تمدن‌ساز این دو مقوله بودند و راهی را که جهان ایرانی باید در آن راه‌سپر شود، هموار کردند.

* ایران از آغاز تا اسلام، نوشته رومن گیرشمن، ترجمه دکترمحمد معین، انتشارات علمی و فرهنگی.