حسین راهداری
یکی از معضلات اقتصاد ایران این است که در مقاطعی در اثر دخالت‌های بی‌مورد دولت در اقتصاد یا در اثر بحران‌ها، اقتصادش دچار عدم تعادل‌هایی می‌شود و این عدم تعادل به‌عنوان یک بیماری مزمن سال‌ها و بعضا دهه‌ها، در اقتصاد ایران باقی می‌ماند بدون آنکه کسی بتواند یا بخواهد کاری برای آن انجام دهد. دو نرخی و بعضا چند نرخی بودن ارز در اقتصاد ایران یکی از همین موارد است. اقتصاد ایران در چهار دهه گذشته، جز در دو مقطع سال ۱۳۷۲ و نیز دوره بین سال‌های ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۰، همواره نظام دو یا چند نرخی ارز را تجربه کرده است.

طی این دوران طولانی، گاه سیاست‌گذار اصولا وجود ارز چندنرخی را لازم می‌دانسته از آن جهت که ارز ارزان بتواند ابزاری برای کنترل تورم و حمایت از اقشار خاص باشد حتی اگر آن قشر، مسافران خارج از کشور باشند. اینکه چرا مسافران خارج از کشور یا موارد غیرضروری دیگر باید ارز یارانه‌ای بگیرند، فقط مختص گذشته نیست. این برداشت غلط هنوز در سیستم تصمیم‌گیری اقتصادی کشور وجود دارد و در میانه شدیدترین تحریم‌های بین‌المللی، مثلا ارز مسافرتی جای خود را داشت و هنوز هم دارد. خوشبختانه مضرات سیستم چندنرخی ارز از جمله فساد و رانت ناشی از آن، سبب شده این دید حمایتی با ارز ارزان، جایگاه ضعیفی در بدنه تصمیم‌گیری کشور داشته باشد؛ اگرچه به‌طور کامل از بین نرفته است.

علاوه‌بر این، گاه در اثر بحران، مجموعه دولت ناتوان از کنترل شرایط بوده و به ناچار نظام دو یا چند نرخی را پذیرفته است که نمونه آن را می‌توان بعد از تشدید تحریم‌ها در سال‌های اخیر دانست. البته به عقیده نگارنده، سودجویانی که تجربه سوءاستفاده از دهه‌ها نظام دو و چند نرخی ارز را داشتند، از به هم ریختن نظام تک‌نرخی ارز استقبال و حتی آن را تشدید کردند. اخبار تکان‌دهنده از مدیریت شرایط بحرانی ارز در آن روزها نشان می‌دهد که تا چه حد یک عده قصد کنترل شرایط را داشته یا برعکس، فرصت رانت‌خواری را برای عده‌ای دیگر فراهم کرده‌اند. حال ما با یک نظام دونرخی ارز مواجه هستیم که با توجه به برداشته شدن بسیاری از تحریم‌ها، امسال سالی سرنوشت‌ساز برای تک‌نرخی شدن ارز است. اما بازگرداندن نظام ارز تک‌نرخی، خود به خود اتفاق نمی افتد و نیازمند توجه به نکاتی است که در ادامه به آنها اشاره می‌شود.

۱) سیاست تک‌نرخی کردن ارز چه در سال ۱۳۷۲ و چه در سال ۱۳۸۱ با پذیرش نرخ بازار آزاد ازسوی دولت همراه بوده است و نه برعکس. دلیل این است که نرخ بازار آزاد اثرات تورمی و کاهش ارزش واقعی ریال را بهتر (و نه کامل) لحاظ کرده است و اصولا تفاوت در نرخ ارز دولتی و بازار آزاد، به‌دلیل عدم تمایل دولت برای کاهش ارزش ریال متناسب با تورم رخ داده است. امروز نیز اگر بازار آزاد با نرخ‌های حدود ۳۵۰۰ تومان به تعادل رسیده است، پافشاری بر نرخ‌های بسیار پایین مثلا ۳۱۰۰ تومان پیشنهادی در بودجه سال ۹۵، اگر هم بتواند به صورت مقطعی ارز را تک‌نرخی کند، در میان‌مدت و بلندمدت شکننده خواهد بود. یادمان باشد در هر نرخی که ارز قرار گیرد، بانک مرکزی باید با تزریق ارز از آن قیمت دفاع کند. آیا با این میزان کاهش قیمت نفت، دولت ذخایر ارزی کافی و توان مبارزه نامحدود با بازار آزاد را دارد؟ اگر هم داشته باشد، آیا باید ثروت ایران صرف سیاستی منسوخ و قبلا تجربه شده شود که در نهایت مشوق واردات بیش از حد و فشار بر تولیدات داخلی است؟

۲) تک‌نرخی کردن ارز یک مساله و تداوم آن مساله‌ای دیگر است. عدم موفقیت تک‌نرخی شدن ارز در سال ۷۲ و موفقیت آن در سال ۸۱ یک دلیل مهم دیگر هم داشته و آن مساله تورم بوده است. تک‌نرخی شدن ارز در سال ۷۲ به‌دلیل تورم‌های شدید آن زمان و اصرار دولت به ثبات نرخ ارز شکست خورد و سبب فاصله گرفتن دوباره نرخ ارز دولتی و بازار آزاد شد. در سال ۸۱ اما تورم پایین تر بود و البته ذخایر ارزی دولت ناشی از نفت گران نیز بی‌تاثیر نبود. از این منظر، امسال تک‌نرخی شدن ارز شرایط خوبی دارد؛ البته به شرطی که تورم، پایین و تحت کنترل باقی بماند؛ اما به‌نظر می‌رسد تصمیمات اقتصادی فعلی در راستای تداوم کاهش و حتی ثبات تورم نیستند. کاهش دستوری سود بانکی و اتخاذ سیاست‌های انبساطی دیگر درحالی‌که نقدینگی به ارقام سرسام‌آوری رسیده است، نمی‌تواند خبر خوبی برای تداوم تورم پایین باشد که یکی از الزامات موفقیت در تداوم تک‌نرخی بودن ارز است.

۳) تک‌نرخی کردن ارز فقط نیازمند توجه به پارامترهای اقتصادی نیست. در حقیقت، اگرچه نظام چندنرخی ارز معایب زیادی در کل برای اقتصاد ایران دارد و عدم تعادل‌ها و ناهنجاری‌های زیادی ایجاد کرده است، اما مسلما برای یک عده منافع اقتصادی زیادی فراهم می‌کند. گرفتن ارز دولتی و فروش آن در بازار آزاد شکل ساده این منافع است. واردات با ارز دولتی و فروش آن به مردم با نرخ ارز آزاد و صادرات مجدد نیز شکل‌های دیگر هستند. علاوه‌بر این، دو نرخی بودن به حوزه سودآوری برخی شرکت‌ها نیز رخنه کرده است. مثلا سودآوری برخی شرکت‌های حتی بورسی در این است که مواد اولیه را با ارز دولتی وارد کرده یا نرخ خوراک خود را به نرخ دولتی پرداخت ولی فروش صادراتی خود را با ارز آزاد محاسبه کنند. شیرینی این سودهای بادآورده آن قدر هست که عده‌ای مانع از اقدام دولت برای احیای نظام تک‌نرخی ارز شوند یا با اخلال در مسیر برجام و ایجاد تنش، شرایط سیاسی را به نفع منافع خود نگه دارند. مسلما یکی از الزامات تک‌نرخی شدن ارز، شکستن مقاومت این عده به نفع کل جامعه ایران است.