خشت‌های طلای عتبات در کاروانسرای سرپل ذهاب علیرضا عضدالملک در کنار جمعی از بستگانش

کاروان خشت‌های طلا با ۳۰۰ نفر آدم و ۷۰۰ حیوان پنج‌شنبه ۱۲ ذی‌الحجه سال ۱۲۸۳ق. به سرپل ذهاب می‌رسد. عضدالملک «دو هزار قدم» از جاده اصلی منحرف می‌شود تا دکان داود -گوردخمه‌ای منتسب به دوره ماد - را ببیند. به گفته عضدالملک مردم محلی تصویر مرد مغ زیر گوردخمه را «شبیه مبارک حضرت داود» و گوردخمه را دکان آهنگری وی می‌دانند. ملک نیاز خان، سرهنگ گوران و حاکم وقت سرپل ذهاب به استقبال کاروان رفت. سوارهای آراسته همراه حاکم سرپل با اسب‌های عربی و ساخت‌های نقره و اسلحه خوب مقابل نذر همایونی بازی کردند و اسب تاختند. فوج گوران جوان و رشید بودند. لباس نظامی نداشتند و رخت کردی پوشیده بودند. کاروان با عبور از تنگه میانکل و پل معروف شهر به کاروانسرای شاه عباسی سرپل ذهاب پایین‌تر از کوه باستانی پاتیر می‌رسد.

در محوطه کاروانسرا چادر به پا کردند و خشت‌های طلا را تحت مراقبت قراولان آنجا گذاشتند. ملک نیاز خان با قربانی و شیرینی از میهمانان شریف خود پذیرایی کرد. اما یک مساله موجب نگرانی عضدالملک بود، سیل بغداد. طبق تشریفات و آداب دیپلماتیک باید هدیه همایونی ابتدا به بغداد می‌رفت که پاشانشین عراق بود. سیل بغداد و اطراف آن امکان انجام تدارکات با شکوه پذیرایی و استقبال از کاروان ایران را غیرممکن می‌کرد. ضمن اینکه امکان حرکت زمینی از بغداد به سمت سامرا نبود. به همین دلیل خشت‌های طلای عتبات در کاروانسرای شاه عباسی سرپل ذهاب ماندگار شد. عضدالملک هم نگران ماموریتش بود و هم دوست داشت محرم در کربلا باشد. کارپرداز ایران در کاظمین خواستار توقف کاروان و نگهداری خشت‌های مبارک تا مناسب شدن شرایط شد.

توقف در سرپل ذهاب یک مشکل بزرگ داشت: بدی شرایط آب و هوایی. کاروان در اواخر فروردین و در واقع در اردیبهشت ماه سرپل بود که در آن فصل به علت گرمای زیاد نه از کاروان خبری بود و نه از مردم محلی، چراکه به ییلاقات کوچ می‌کردند. مُکاری‌ها یا خربنده‌ها به توقف اعتراض کردند و عضدالملک مجبور شد دستمزد آنها را بیشتر کند. روزها بسیار گرم و شب‌ها بی‌نهایت سرد بود. آب رودخانه حلوان ناگوار و غلیظ و دشت پر از جانور موذی بود. مار و عقرب زیادی داشت. اهالی محلی به عضدالملک می‌گویند در ماه خرداد آنقدر عقرب زیاد می‌شود که حتی نمی‌توان یک ساعت در کاروانسرا زنده ماند. آذوقه کاروان رو به تمامی بود. نان در سرپل به خرواری ده تومان و جو شش تومان رسیده بود اما با این قیمت هم کمیاب بود. تعدادی از خدمه کاروان مریض شدند. نان سرپل کیفیت نداشت.

۱۸ ذی‌الحجه به مناسبت عید غدیر جشنی بر پا کردند و شیرینی و شربت و سکه‌های شاهی اشرفی بین مردم پخش شد. این اولین گزارش درباره جشن غدیر در سرپل ذهاب است. سربازان فراهانی به قانون نظام شادیانه زدند و عیدانه گرفتند. جمعه، ۲۰ ذی‌الحجه به ناچار کاروان خشت‌های طلای عتبات به ییلاق بزمیر آباد در حدود ۴۰ کیلومتری ضلع شمال غربی شهرستان سر پل ذهاب و در دامنه بزرگ‌ترین قله رشته کوه‌های زاگرس (دالاهو) رفت. عضد الملک از هوای پاک، آب سرد و گوارا و گل‌های زیبای بزمیرآباد شگفت‌زده می‌شود و آن را قطعه‌ای از بهشت توصیف می‌کند. اینجا است که مقام عالی‌رتبه دولت قاجار ملک نیاز خان گوران را ستایش می‌کند و او را جوانی عاقل و کاردان بیان می‌کند. غذا و خوردنی کاروانیان بیشتر گوشت گوسفند و بره و مرغ و برنج و نان و لبنیات و میوه‌جات بود. در شب ۲۳ ذی‌الحجه باران شدیدی بارید که عضدالملک نگران خشت‌های طلا می‌شود و در نهایت که آسیبی نمی‌رسد آن را کرامت بیان می‌کند. در شب اول محرم سال ۱۲۸۴ق. کاروانیان چهار ساعت عزاداری کردند و این اولین گزارش عزاداری محرم در سرپل ذهاب است. صبح روز محرم بالاخره خبر اجازه حرکت رسید و کاروان باید تا ۱۵ محرم به بغداد می‌رسید.

  منابع:

۱) عضدالملک، علیرضا، سفرنامه عضدالملک به عتبات، به کوشش حسن مرسلوند، تهران‌: م‍وس‍س‍ه‌ پ‍ژوه‍ش‌ و م‍طال‍ع‍ات‌ فرهنگی، ۱۳۷۰

۲) محبوبی‌اردکانی، حسین، چهل سال تاریخ ایران، تهران، اساطیر، ۱۳۷۴