جنگ‌های بابک و خلیفه

در سال ۲۰۵ نیز جنگ دیگری روی داد و ابن‌الاثیر گوید: مامون عیسی بن محمدبن ابی خالد را حکمرانی ارمنستان و آذربایجان داد و به جنگ بابک فرستاد. مولف منتظم ناصری گوید: دادن مامون ولایت جزیره را به یحیی بن معاذ و ولایت آذربایجان و ارمینیه را به عیسی بن محمد بن ابی خالد و مامور کردن او را به جنگ بابک خرمی. پیداست که در این سال یحیی بن معاذ از حکمرانی ارمنستان و آذربایجان عزل شده و به حکمرانی جزیره رفته و به جای او عیسی بن محمد را به آذربایجان و ارمنستان فرستاده‌اند. فصیحی همان گفته ابن‌الاثیر را تایید کرده است. در سال ۲۰۶ بار دیگر همان عیسی بن محمد بن ابی خالد مامور جنگ با بابک شده و بابک را شکست داده است. در ۲۰۸ علی بن صدقه معروف به زریق از جانب مامون حکمران ارمنستان و آذربایجان و مامور جنگ با بابک شده است. در ۲۰۹ احمدبن جنید اسکافی به جنگ بابک رفت و بابک اسیرش کرد و ابراهیم بن لیث بن فضل را حکمرانی آذربایجان دادند.

در ۲۱۱ محمدبن سیدبن انس حکمران موصل به دست ملازمان زریق علی بن صدقه ازدی موصلی کشته شد و مامون از این واقعه خشمگین گشت و محمدبن حمید طوسی را به جنگ زریق و بابک خرمی فرستاد و او را حکومت موصل داد. مولف شاهد صادق خروج بابک را در حدود تبریز در این سال می‌نویسد. خواندمیر در حبیب‌السیر می‌گوید: «در سنه عشر و مأتین (۲۰۱) بابک خرم‌دین، که او را بابک خرمی نیز گویند، خروج نمود و این بابک مردی ملحدپیشه بود و دین مزدک داشت و به‌زعم او اکثر محرمات مثل مباشرت با محارم حلال بود و او در ولایت آذربایجان و بیلقان خروج کرده هر کس را از اهل اسلام می‌دید به قتل می‌رسانید و جمعی کثیر متابعت آن شریر کرده پناه به قلاع و مواضع حصین بردند و هر لشکری که مامون به جنگ او فرستاد منهزم بازآمدند.»

میرخواند در روضه‌الصفا می‌گوید: «آورده‌اند که در ایام خلافت مامون، بابک خرم‌دین در نواحی آذربایجان و بیلقان خروج کرده، جمعی کثیر متابعت او کردند و پناه به موضعی حصین بردند و بابک مردکی ملحد بود و دین مزدک داشت و به‌زعم او اکثر محرمات مثل مباشرت با محارم و غیر آن مباح بود و در مبدأ خروج قلعه‌ای با متانت عمارت کرد و هر لشکری که به جنگ او رفت، منهزم باز آمد و مامون در سنه اثنی عشر و مأتین (۲۱۲) محمدبن حمید طوسی  را به جنگ او نامزد فرمود. او بعد از آنکه به یک سال و کسری با لشکر بابک محاربه نمود، به عز شهادت فائز گشت و کار بابک قوی شد و چون خبر قتل محمدبن حمید به مامون رسید، عبدالله‌بن طاهربن‌حسین ذوالیمینین ر ا که از قبل او والی مصر بود، مخیر ساخت میان امارت خراسان و مشرق‌زمین و امارت آذربایجان و ارمنستان و حرب بابک. او امارت خراسان اختیار کرد و به آن ناحیه رفت، زیرا که برادرش در خراسان وفات یافته بود و هرج و مرج در آن دیار پیدا شد و بعد از رفتن عبدالله طاهر مهم بابک قوی‌تر گشت».

ابن‌واضح یعقوبی در حوادث سال ۲۱۲ که ذکر از وقایع آذربایجان می‌کند، می‌گوید: مامون طاهربن محمد صغانی را حکمرانی ارمنستان و آذربایجان داده بود و گویند بلکه هرثمه بن‌اعین را از همدان فرستاد و وی آهنگ عراق داشت. پس به ورثان رفت که از اعمال آذربایجان بود و به سرکردگان ارمنستان و فرماندهان لشکر آنجا نوشت و ایشان به مامون بیعت کردند و حکمران آنجا از سوی مخلوع (امین) اسحق‌بن سلیمان بود و عمروالحزون و نرسی و عبدالرحمن بطریق‌الران و گروهی از بطریقان (کشیشان) با او بودند و برید بردعه رسید تا مردم را وادارد تا پسرش را از آنجا بیرون کنند و طاهر کارگزار مامون مر زهیربن سنان تمیمی با لشکریان بسیار فرستاد و با هم روبه‌رو شدند و جنگ کردند. سپس اسحق‌بن‌سلیمان و یارانش شکست خوردند و پسرش جعفربن اسحق‌بن سلیمان را برده کردند و وی را با اسیران دیگر نزد مامون فرستادند و طاهر صغانی چند روز آنجا ماند تا اینکه عبدالملک بن الجحاف سلمی که خلع شده بود بر او بیرون آمد و بر مردم بیلقان تاخت و طاهر را در شهر بردعه شهربند کرد و چند ماه در حصار بود و چون خبر به مامون رسید سلیمان بن احمد ابن سلیمان هاشمی را حکمرانی داد و وی نزدیک شهر رسید و طاهر همچنان محصور بود و او را بیرون آورد و روانه کرد و به عبدالملک زینهار داد و کار آن سرزمین راست شد.

سپس حاتم بن هرثمه بن اعین را حکمرانی ارمنستان دادند و وی به آن شهر رسید و در میان معتزله و مردم زد و خوردی درگرفت و یکدیگر را کشتند و چیزی نمانده بود نابود شوند سپس با هم سازش کردند و حاتم بن هرثمه در آن سرزمین تنها اندک مدتی ماند تا اینکه خبر مرگ پدرش هرثمه به او رسید و چون در آنجا مرد وی از بردعه بیرون رفت و به «کسال» فرود آمد و در آنجا بارویی ساخت و کار می‌گزارد تا اینکه خلع شد و به بطریقان و سرکردگان ارمنستان و به بابک و خرمیان نوشت و کار مسلمانان را در چشم ایشان بزرگ کرد و بابک و خرمیان جنبش کردند و بابک بر آذربایجان دست یافت و چون خبر به مامون رسید یحیی بن معاذ بن مسلم مولی بنی زهل را حکمرانی ارمنستان داد. یحیی بن معاذ جنگ‌هایی کرد و در آنها کاری از پیش نبرد. مامون مرعیسی بن محمد بن ابی خالد را فرماندهی سپاه داده بود این در روزگار مخلوع (امین) بود و چون از یحیی ‌کاری ساخته نشد عیسی را حکمرانی آذربایجان و ارمنستان داد و به او دستور داد که لشکریان را آماده کند و به آنها از مال خود روزی بدهد.

پس عیسی بن محمد ایشان را از مال خود روزی داد و ایشان از مردم سرزمین مدینه‌السلام (بغداد) بودند و چون از بغداد رفتند دیگر در آنجا از سپاهیانی که در فتنه بغداد بودند کسی نماند و چون به آن سرزمین رسید محمد بن الرواد ازدی و همه سرکردگان آن سرزمین نزد او رفتند و خود را برای جنگ با بابک آماده کرد و بابک در تنگه‌ای به او رسید و او را شکست داد و عیسی از آنجا رفت و جایی درنگ نکرد و یکی از سرکردگان به او بانگ زد که: ای ابوموسی، به کجا می‌روی؟ گفت: در این جنگ ‌کاری از ما ساخته نیست و بخت با ما یار نیست و ما از جنگ با مسلمانان هراسانیم. از آذربایجان به ارمنستان رفت و سواده بن عبدالحمید الجحافی برخاست، عیسی به او پیشنهاد کرد که حکمرانی ارمنستان را به او بدهد و جنگ نکند، پس با او جنگ کرد و پس از کوششی او را شکست داد و ارمنستان بر عیسی ابن محمد راست شد و کار بابک در بذ بالا گرفت و مامون مر زریق بن علی بن صدقه ازدی را حکمران کرد و از او هم‌کاری برنیامد. سپس ابن حمید طوسی را حکمرانی داد و چون خبر خلع شدنش به زریق رسید او نیز برخاست و محمد بن حمید به آن سرزمین رسید و زریق با او جنگید و محمد یارانش را کشت و سپس از او زنهار خواست و وی زنهار داد و او را نزد مامون فرستاد.

محمد بن حمید در آنجا ماند تا اینکه آن سرزمین را از کسانی که از ایشان باک داشت پاک کرد و چون توانست به جنگ بابک برود به جنگ او شتافت و جنگ سختی در میانشان درگرفت و او در همه جنگ‌ها پیروز شد. سپس به جای تنگی رفت که زمین درشت و ناهموار بود و ابن حمید و گروهی که با او بودند پیاده شدند و پیروان بابک به او رسیدند و محمد با گروهی از سرکردگانش کشته شد و لشکریان شکست خوردند و فرماندهی آن لشکر را مهدی بن اصرم که از خویشاوندان ابن حمید بود به دست گرفت و این واقعه در آغاز سال ۲۱۴ روی داد. چون محمد بن حمید کشته شد مامون مر عبدالله بن طاهر را حکمرانی داد و او را لوای سرزمین جبال و ارمنستان و آذربایجان بست و به قضات و کارگزاران خراج نوشت که فرمان او را بردارند. عبدالله بیرون رفت و در دینور ماند و به مهدی بن اصرم و محمد بن یوسف و عبدالرحمن بن حبیب که سرکردگان همراه محمد بن حمید بودند، نوشت که در جایگاه خود بمانند.

منبع: بابک خرمدین، نوشته سعید نفیسی