جنگلی‌ها به‌دنبال متحد

اما از سال۱۲۹۷(۱۳۳۶)، روابط جنگل با بلشویک‌ها؛ به‌ویژه به‌دلایل رویدادهای داخلی رو به افزایش نهاد. بنا به نوشته یقیکیان، میرزا در اواخر جنگ جهانی اول، چون موقعیت خود را در برابر دولت مرکزی ناتوان می‌دید، از بیم حمله مرکز، به بلشویک‌های قفقاز روی آورد و از آنان درخواست اسلحه و کمک کرد. از این‌رو در ماه مه ۱۹۱۸ (اردیبهشت ۱۲۹۷) هیاتی را به ریاست یکی از نزدیکان و محرمانش به نام میرزا ابوطالب آموزگار، به بادکوبه فرستاد. یقیکیان که خود نیز به‌عنوان مترجم این هیات را همراهی می‌کرد، چگونگی سفر را توضیح داده است. این هیات، در بادکوبه با «استپان شاهومیان» رئیس کمیسرهای ملی آذربایجان، دوبار ملاقات کرد و درخواست‌های میرزا را مطرح کرد، اما نتیجه‌ای نگرفت.

پس از آن، جدی‌ترین کوشش میرزا در برقراری ارتباط با بلشویک‌ها، همان سفر معروف و پرخطر وی به لنکران بود. چگونگی سفر پرماجرای وی را به لنکران، منابع به‌طور مفصل شرح داده‌اند. با وجود دشواری‌های بسیار این سفر، هنگامی که وی به لنکران رسید، به‌دلیل جنگ‌هایی که بین انقلابیون و ضدانقلاب جریان داشت، موفق به ملاقات با بلشویک‌ها نشد و در نتیجه بدون هیچ دستاوردی بازگشت. پس از این سفر نافرجام بود که میرزا خواهرزاده خود، میرزا اسماعیل جنگلی را در مرداد همین سال، برای مذاکره با بلشویک‌ها و دریافت اسلحه و مهمات به باکو اعزام کرده بود. اما او نیز نتوانست با رهبران انقلاب دیدار کند و نظر آنان را درباره جنبش جنگل و ایران دریابد و تنها توانست به اندازه یک بار قاطر تفنگ تهیه کند. در مهرماه همین سال (۱۲۹۸) باز میرزا خواهرزاده خود را به باکو، احسان‌الله خان را به تفلیس و منشی خود را به اصفهان برای ملاقات با بختیاری‌ها فرستاده بود.

با این همه، روابط جنبش با بلشویک‌ها زمانی جدی‌تر شده بود که واحدهای ارتش سرخ وارد آستارا شده بودند یا در حال ورود به آنجا بودند. در مورد زمان ورود این واحدها و نیز اعزام نمایندگان جنگل به آنجا نیز در منابع اختلاف نظر وجود دارد و تاریخ دقیقی هم برای آن ملاقات ذکر نشده است. بنا به نوشته فخرایی، نامه‌ای از کمیته لنکران و نیز نامه‌ای از «پطروسک» که در روستای «اشکلن» دریافت شد، حاکی از آن بود که نیرو‌های شوروی درصدد نفوذ به خاک ایران بودند. از این‌رو، پس از مشاوره در زیده، تصمیم گرفته شد که سعدالله درویش و حاجی‌محمدجعفر کنگاوری به آستارا اعزام شوند تا از چگونگی امر و منظور از آمدنشان به ایران آگاه شوند. اما اینان هنوز به آستارا نرسیده بودند که شلیک توپ‌های سنگین روس‌ها انزلی را لرزاند.

اما گزارش یقیکیان در این باره دقیق‌تر به نظر می‌رسد. وی می‌گوید پس از آنکه سران واحدهای ارتش سرخ وارد آستارا شدند، نمایندگانی از جنگل برای مذاکره با آنان به آنجا اعزام شدند. یقیکیان سپس می‌افزاید، با اعزام این نمایندگان، برای من روشن شد که اتحاد اسلام تصمیم گرفت با بلشویک‌ها متحد شود، به‌شرطی که شرایط جنگلی‌ها توسط روس‌ها پذیرفته شود. اما یقیکیان نیز تاریخ این ملاقات و نام نمایندگان اعزامی را ذکر نمی‌کند. به هر حال، داستان آستارا و روابط با بلشویک‌ها، چنانکه از برخی منابع برمی‌آید، مربوط به اوایل سال ۱۹۲۰ (فروردین- اردیبهشت۱۲۹۹) و در آستانه ورود بلشویک‌ها به انزلی است.

به‌طور کلی، نشانه‌هایی وجود دارد که در اوایل سال ۱۹۲۰(۱۲۹۹)، بلشویک‌ها به‌شدت در گیلان فعالیت داشته‌اند. حتی برخی این نظر را -که شبی در ماه مه ۱۹۲۰ بلشویکی در جنگل‌های گیلان ظاهر شد و به رهبران جنگل اطلاع داد که بلشویک‌ها قرار است در انزلی پیاده شوند- داستانی ساده‌لوحانه دانسته و این مساله را بسیار پیچیده‌تر از اینها می‌دانند. در این باره، به نظر می‌رسد که در اوایل سال۱۹۲۰، جنگلی‌ها نمایندگانی را برای مذاکره با بلشویک‌ها به آستارا فرستاده بودند. همچنین، پیش از اعزام این نمایندگان، دو کمونیست به نام‌های «حسین وزیرف» و «میخائیل میرزویان» -یکی از سوی بلشویک‌ها و دیگری از جانب کمونیست‌های ایرانی- به گیلان آمده، با کوچک‌خان مذاکره کرده بودند و زمینه پیاده شدن بلشویک‌ها را در انزلی فراهم ساخته بودند. حتی فراتر از این نیز گفته شد که پیش از ورود بلشویک‌ها، کمیته مشترکی از جنگلی‌ها و بلشویک‌ها، برای هماهنگی حرکتشان، در باکو تشکیل شده بود و پارتیزان‌های جنگلی بلشویک‌ها را از باکو تا انزلی همراهی کرده‌اند. مجموعه این داده‌ها نشان می‌دهند که پیش از ورود بلشویک‌ها به انزلی، روابط تنگاتنگی میان جنبش و انقلابیون بلشویک برقرار بوده و ورود آنان به انزلی نیز با آگاهی و هماهنگی جنبش بوده است.

منبع: ابوطالب سلطانیان، «زمینه‌ها و علل روی آوری جنبش جنگل به بلشویک‌ها»، جستارهای تاریخی، ۱۳۹۶.