روز پانزدهم شاه نیامد. شب در کاروانسرا یک نفر اصفهانی برای رفقا و دوستان خود که از ابواب قشون بودند و تازه رسیده بودند، مجلسی فراهم آورده و ضیافتی برپا کرد. چون آفتاب غروب کرد، شروع به نواختن‌سازی کردند که به نظر ما بسیار خوش و بهتر از سازهای مملکت عثمانی آمد. ده نفر از اهل طرب بودند که اول به آهنگ جنگ و اشعار رزم ابتدا کرده، و قدری رزمیات خوانده، به همان آهنگ ساز می‌زدند. پس از آن مسخره و تقلید به میان آمد که سبب تفریح و خنده بسیاری از تماشاچیان شده بود. سه نفر لال بازی می کردند. حرکات مضحکانه آنها نیز موجب مسرت حاضران شد. پس از برای بیست نفری میهمان شام آوردند. غذای بسیاری به میان آوردند. اما چندان در الوان غذا اختلاف نبود.

برنج با روغن و مرغ و سیخی از گوشت گوسفند و آش و برنج و کباب حاضری و بعضی از ترشی‌ها و میوه فراوان. اما هیچ از شراب و مسکرات اثری نبود. این بود تفصیل شام. ساز در اثنای صرف غذا به استمرار نواخته می‌شد. اما به آهنگی ملایم‌تر و سهل‌تر و نزدیک‌تر به فهم، از آنچه شروع کردند. بعد از غذا رقاصانی چند، بنای رقص گذاشتند که چابکی و چالاکی و ظرافت آنها موجب تعجب ما شد. قطعا محتاج نباشیم بر اینکه توضیح دهیم که هیچ‌یک از میهمانان و اهل مجلس شراکتی در ساز و رقص و خوانندگی چنانچه در اروپ رسم است نکردند... مجلس عیش بسیاری از شب را طول کشید و اسباب خوشوقتی متوقفین کاروانسرا شد.

منبع: سفرنامه اولیویه، ترجمه محمدطاهر میرزا،انتشارات اطلاعات،۱۳۷۱. (استخراج از دکتر سعید میرسعیدی)