در واپسین دهه‌های قرن ۱۳ هجری/  ۱۹میلادی و نخستین دهه‌های قرن ۱۴ هجری/ ۲۰میلادی طبقه کارگر صنعتی جدید شکل گرفت. کارگران صنعتی طبقه فقیر شهری و توده مردم بودند که تعدادشان هم بسیار بود. گزارش سیاحان نشان می‌دهد کوچه‌پس‌کوچه‌های بازارهای شهرهای ایران، خصوصا بازارهای مراکز عظیم بازرگانی پر از افراد فقیر و بیکاری بود که به هر پشیزی و لقمه نانی تن به‌کار می‌دادند. گروه یا دسته دوم که به‌کارگری صنعتی روی می‌آوردند، آن دسته از پیشه‌ورانی بودند که با حضور محصولات رقیب خارجی کار خود را از دست داده بودند. سومین گروه از این کارگران نیز به شکل فصلی در کارخانه‌ها و صنایع فعالیت می‌کردند. این دسته کسانی بودند که در زمان‌های کشاورزی در روستاها بودند اما در شش ماه دوم سال درگیر فعالیت‌های صنعتی می‌شدند. هرچند متصل به خانواده‌های خود در روستاها می‌ماندند. همین ویژگی فصلی کار در بعضی از شاخه‌های صنعتی از تشکیل یک کادر منظم کارگری جلوگیری می‌کرد.

با توجه به نبودن یا پایین بودن سطح سواد در این طبقه نمی‌توان انتظار داشت که کارگر صنعتی به‌کارش وارد و آشنا باشد. هرچند بسیاری از ناظران بیرونی و سرمایه‌گذاران غربی در صنعت بر این باور بودند که کارگر ایرانی خوش ذوق است و زود می‌آموزد اما تنبلی و فراری بودن ایشان از کار را زمینه‌ای می‌دانند که باعث شده بود در برخی از صنایع وارداتی از کارگر خارجی استفاده کنند و به این صورت هیچ‌گونه اطلاعات و تجربه‌ای به ایرانیان منتقل نمی‌شد. کنت آرتور دو گوبینو نویسنده، خاورشناس و دیپلمات فرانسوی نتیجه مشاهدات خود درباره کارگران ایرانی را اینگونه نوشته است:

«کارگر ایرانی با طمانینه کار می‌کند و هر روز خصوصا در روزهای تابستان پنج تا شش ساعت استراحت می‌کند و هرگز خود را ملزم نمی‌داند که در روز و ساعت معین کار خود را تحویل دهد... در ایران اصل تخصص به این ترتییب وجود ندارد و نتیجه این می‌شود که کارگر ایرانی نمی‌تواند به سرعت کارگر اروپایی کار کند و به مقدار زیاد مصنوع بیرون بدهد. لیکن در عوض تفنن ذوق او زیادتر از کارگر اروپایی است زیرا انجام یک کار به‌خصوص در تمام مدت عمر قریحه و استعداد او را از بین نبرده است. یکی از کارهایی که کارگران ایرانی خیلی دوست دارند، این است که از روی نمونه کارهای اروپایی مصنوعاتی تهیه کنند. کارگر ایرانی به همان اندازه که خوش ذوق است به همان اندازه بی‌پشتکار است به همین جهت با وجود ذوق و تفنن کارگر ایرانی، تاکنون ماشین‌آلات در ایران ساخته نشده زیرا ساختن ماشین نیازمند مداومت و پشتکار بیشتری است که کارگر ایرانی را خسته می‌کند.

کارگر ایرانی هیچ وقت اجازه نمی‌دهد بیش از اندازه از گرده وی کار بکشند، چنانچه هم‌قطاران اروپایی وی زیر بار چنین تحمیلی می‌روند. کارگران ایران هم ضعف اراده و هم ناآزمودگی از خود نشان می‌دهند. دو مانع مضاعفی که فقط به ضرب بردباری، تلاش‌های مکرر و پول برطرف می‌شود. کارگران جزو طبقات پایین درآمدی قرار داشتند و دستمزد بسیار کمی می‌گرفتند. به مرور زمان وضعشان نامناسب‌تر هم شده بود، زیرا در اواسط دوره ناصرالدین شاه اقلام مصرفی و مورد نیاز کارگران چندان قیمت زیادی نداشت و بنابراین همین حقوق اندک امکان این را برای کارگر فراهم می‌کرد تا بتواند زندگی خود را با حداقل‌هایی از خوراک و پوشاک بگرداند. اما به مرور با افزایش قیمت، کم‌رونق شدن سبد مصرفی کارگران به وضوح به چشم می‌آمد.

به‌‌رغم تکثر و تعدد درخواست‌ها میان کارگران ایرانی به‌دلیل برخوردار نبودن کشور از صنعت، بیکاری در این قشر دیده می‌شد و همین عاملی بود که این دوره شاهد مهاجرت فصلی کارگران به کشورهای همسایه برای کار بودیم. قفقاز یکی از مقاصدی بود که تعداد زیادی از کارگران ایرانی را در خود جای داده بود. تا جایی که در سال ۱۹۰۱ تنها کنسول روسیه در تبریز ۲۶ هزار ۸۵۵ و در سال ۱۹۰۳م، ۳۲هزار و ۸۶۶ ویزای ورود به روسیه صادر کرده بود.

ژانت آفاری نویسنده کتاب «انقلاب مشروطه ایران» در این باره می‌نویسد: «جابه‌جایی نیروی کار در مرزهای ایران و روسیه تا حدودی ناشی از همین تغییرات اجتماعی و اقتصادی در حیات روستائیان بود. اما با افزایش امکانات اقتصادی در پی رشد کارگر جدید صنعتی در قفقاز تسریع شد. در سال ۱۹۰۰م (۱۲۷۹ش) تعداد ایرانیان مقیم روسیه حدود ۱۰۰هزار نفر برآورد می‌شد. در سال ۱۹۱۳م (۱۲۹۲ش) عده آنها پنج برابر شد و به ۵۰۰هزار نفر رسید که اکثریت عظیمی از آنها دهقانان و کارگران ساده بودند... بیشتر کارگران ایرانی که به قفقاز و آسیای میانه می‌رفتند، کارگران فصلی بودند که پیوندشان را با شهرها و روستاهای خود حفظ می‌کردند و مهاجر دائمی به‌حساب نمی‌آمدند... این امر عاملی در انتشار ایده‌های انقلابی از روسیه به ایران بود.»

منبع: سمیه توحیدلو، «حیات اقتصادی ایرانیان در دوره مشروطه»، نشر هرمس،۱۳۹۴.