زادروز دکتر جنیدی، محقق و اسطوره‌شناس

دکتر جنیدی در خاطره‌ای چنین از جوانی خود و دلایل تصمیم به ایران‌پژوهی یاد کرده است: «سال ۱۳۴۵ روزی استاد دکتر عیسی صدیق در کلاس دانشگاه گفت یک اروپایی (راولینسون) برای خواندن کتیبه بیستون ۳۰ سال زمان نهاد و شما که ایرانی هستید آیا حاضرید برای کشور خودتان سه سال از عمر خودتان را بگذارید؟» چون این سخن را گفت انگشتان دست راست را در جیب جلیقه نهاد و به دانشجویان پشت کرد. تا پشت میز بنشیند. در این هنگام بر پای خاسته بودم و چون استاد مرا دید که ایستاده‌ام، پرسید: «بله آقا!» چنان که آیین کلاس‌های او بوده، نام خودم، کلاسم، رشته‌ام را یادآور شدم و استاد گفت: «بفرمایید.» من نیز با گرمایی که از نهاد جان و روانم برخاسته بود، گفتم: «استاد مگر شما آن ایرانیان را که ۳۰ سال بر سر کار پژوهش جان و زمان نهاده باشند نمی‌شناسید؟ مگر فردوسی برای زنده نگاه داشتن اندیشه و فرهنگ و زبان ایرانی ۳۰ سال زمان ننهاد، باز آنکه بارها گفته شده است که نان جو نیز بر سفره نداشته است؟ مگر استاد دهخدا بیش از ۳۰ سال زمان بر سر فرهنگ ننهاد؟ هنوز که کفن دهخدا خشک نشده است! شما به‌جای آنکه جوانان را برانگیزید تا ۳۰ و ۴۰ سال از زمان خود را بر سرفرهنگ ایران بنهند، آنان را کوچک می‌شمارید، تا در خود، ننگ ببینند و خویش را در خور و شایسته سرزنش بشمارند؟ اکنون برای آنکه بدانید جوانان ایرانی ۳۰سال از زندگی خود را بر سر فرهنگ ایران می‌نهند. همین جا به شما می‌گویم: من! فریدون جنیدی! جوان ایرانی! تا پایان زمان خود، زندگی خویش را در راه پژوهش در فرهنگ ایران خواهم افشاند!»