بخشی از این افراد به فعلگی، کارهای ساختمانی و حمالی مشغول می‌شوند. تبدیل زارعان و زمین‌داران به کارگران روزمزد، معنایی جز گسترش فقر در کشور نداشت. کلنل کاساکوفسکی می‌نویسد: «فقرا هم که با دستمزد روزانه زندگی می‌کنند، قادر نیستند حتی نان روزانه خود را به‌دست آورند.» زین‌العابدین مراغه‌ای از مشاهده زمین‌های بایر و کارگران روزمزد به تنگ می‌آید. می‌نویسد: «هرجا که می‌گذری همه‌جا زمین قابل هرگونه زراعت است ولی چه سود که غالبا بایر و لم‌یزرع افتاده است. بدبخت‌ترین سکنه این ملک، گروه مزدوران و فعله و حمالانند. بیچارگان باید یک روزکارکرده، یک روز نیز پی تحصیل نان دکان بگردند تا شام، بلکه بتوانند نیم من نان با پول خودشان به چنگ آورده، نفقه عیال کنند.»

محمد شفیع قزوینی هم در «قانون قزوینی» از رعیت روزمزد و عسرت او یاد می‌کند: «رعیت بیچاره روزی هزار دینار کاسب است. اگر برود نان عیال انجام دهد کار او از دست می‌رود، اگر برود کار انجام بدهد، عیال از دست می‌رود.» این گروه اگر درروستاها باقی می‌ماندند در فصل خرمن به‌صورت کارگر روزمزد برای مالکانی که هنوز صاحب زمین بودند کار می‌کردند. بخشی از این کارگران، پس از قحطی و رونق دوباره کشت محصولات صنعتی در مزارعی که به کاشت این محصولات اختصاص یافته بود با دریافت مزد روزانه به‌کار مشغول شدند. گروهی از این زارعان بی‌زمین، راهی روسیه شدند و در صنایع منطقه قفقاز به‌ویژه صنعت نفت به‌کار مشغول شدند. به این ترتیب مازادکار و بهره‌وری این گروه به بیرون از مرزها منتقل شده، لطمه‌ای دیگر به اقتصاد کشور وارد آمد.

منبع: داریوش رحمانیان، مهدی میرکیایی، «تاثیر خشکسالی و قحطی بر وضعیت مالکیت زمین در ایران عصر ناصری»، مطالعات تاریخ اسلام، ۱۳۹۳.