طرح‌های بی‌سرانجام

آدمیت در مورد امیر می‌نویسد: «در اینکه امیر از پیشرفت صنعت مغرب آگاه بود تردیدی نیست و از گفت وگوی امیر با سفیر انگلستان نمایان است که برای فنون غربی ارزش بسزایی قائل است و به تاثیر اقتصادی آن پی برده بود و یکی از موارد مهم برنامه او در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود.» این در روزنامه وقایع اتفاقیه هم مشهود است که «اولیای دولت علّیه اهتمام بسیار دارند که صنایع بدیعه ممالک محروم رونق تمام یابد.» یا «اینکه رعایای دولت دانسته‌اند که اولیای دولت در ایجاد و احداث صنایع جدید بدیعه اهتمام دارند، هریک در خور قابلیت خویش به اکتساب و احداث صنایع تازه طالب و راغبند.» طرح امیرکبیر درباره صنایع ایران، شامل استخراج معدن (صدور فرمان آزادی استخراج معدن برای اتباع ایرانی) ایجاد کارخانه‌های پارچه‌بافی، شکرریزی، چینی و بلورسازی، کاغذسازی، چدن‌ریزی و فلزکاری و...، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعت‌کاران به روسیه، خرید کارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود.

در واقع سیاست ترقی اقتصادی امیر بر پایه صنعت جدید و پیشرفت کشاورزی و توسعه بازرگانی داخلی و خارجی بنا شده بود که در نظام اقتصادی کشاورزی عقب‌افتاده سر می‌کرد و از صنعت جدید بی‌بهره مانده، ذخیره طلای آن به خارج روان بود و مصرف‌کننده کالای تجملی و کم‌اهمیت همچون آیینه، انواع بلورجات و دیگر کالاهای تزئینی و لوکس بود. چنین جامعه‌ای تازه می‌خواست جلوی سیر تنزل اقتصادی خود را ببندد و سیاست اقتصادی امیر پرداخته همین عناصر بود که مجموعه آنها تحرک تازه‌ای به اقتصاد ایران بخشید. اما موانع اصلی این‌گونه اصلاحات اقتصادی امیرکبیر که تا میزان قابل‌توجهی با برنامه‌های اقتصادی سایر مصلحان سیاسی در ایران مشترک است عبارتند از: فقدان زیرساخت‌های اقتصادی، کسری بودجه، فقدان نیروی انسانی ماهر و صنعتگر که امیر برای حل این مشکل درصدد ایجاد دارالفنون برآمد، اما آنچه مشخص است یک مجتمع آموزشی آن هم با آن همه مانع‌تراشی در مسیر ایجاد و استخدام استادان فنون و حِرَف چگونه می‌توانست راهگشای آن همه عقب‌ماندگی اقتصادی و کمبود نیروی مورد نیاز باشد. همچنین از نقش دول قدرتمند خارجی چون روس و انگلیس که تحمل هر اقدام اقتصادی از سوی حکومت‌ها را نداشتند و مدام درصدد کارشکنی و ایجاد مانع بودند نباید چشم‌پوشی کرد.

امیر برای بسط صنایع اروپایی در ایران و احداث کارخانه‌های بزرگ‌تر جمعی از هنروران و صنعتگران را در سال ۱۲۶۷ ه.ق به منظور آموختن صنایع جدید از قبیل شکرریزی، بلورسازی، ریخته‌گری، نجاری و آهنگری تحت سرپرستی حاج میرزا محمدتاجر تبریزی به مسکو و سن‌پترزبورگ فرستاد، تا در کارخانه‌های آنجا کار و آموزش‌های لازم را ببینند و به دولت روسیه نیز سفارش کرد که در سرپرستی و دقت کار هنرآموزان ایرانی مراقبت کند. این هیات در سال ۱۲۷۰ ه.ق مراجعت کرده و با خود ماشین‌آلات متعدد آورده و به احداث کارخانه‌های جدید همت گماشتند. ازجمله آقا رحیم اصفهانی که کارخانه بلورسازی را احداث و در اصفهان کاغذگر خانه ایجاد کرد و محمد تاجر تبریزی در ساری علاوه بر کارخانه شکرریزی، کارگاه‌های چدن‌ریزی و چلنگری و نجاری برپا داشت.

بعد از امیر نیز، فرستادن صنعتگر به فرنگ ادامه یافت و چندین هنرآموز در سال ۱۲۷۵ قمری به فرانسه فرستاده شدند. در میان آنان ۱۸ تن برای آموختن ماهوت‌بافی، چینی‌سازی، کاغذگری و دیگر صنایع مفید بود و حسنعلی خان امیرنظام گروسی، سفیر ایران در پاریس سرپرستی و مراقبت آنان را عهده‌دار شد. پس ازآنکه در پرتو مساعی امیر، زمینه بر‌ای یک نهضت بزرگ صنعتی فراهم شد، امیر در تلاش برای ایجاد یک مجمع‌الصنایع بود که از تمام منسوجات و صنایع ایران در آنجا قرار دهند. به همین منظور با مساعی معیرالممالک مجمع‌الصنایعی در ارک که مرکب از چندین حجره یا غرفه بود برپا شد و صنایعی چون کالسکه، ساعت، تفنگ‌سازی، سردوشی‌دوزی و پرده‌های نقاشی و... در آنجا وجود داشت. این مجمع‌الصنایع که به تشویق امیر تاسیس شد متاسفانه در زمان حیات او افتتاح نشد.

منبع: محسن حسینی، یاسر موسی‌خانی، «دوره‌های اصلاحات و تاثیر آن در پذیرش و نهادینه شدن مشاغل جدید در دوره قاجاریه»،  تاریخ‌‌پژوهی، ۱۳۹۶.