چنانچه شاید در طب قدیم و کتب خواص اشیا هم که همراه داشتن و نگریستن طلا را موجب قوت قلب و نور چشم دانسته‌اند، جهتش همین باشد که کارراه‌انداز روزهای تنگدستی و مایه امید است که از هرجا و هرگوشه کنار خرج و برج و خورد و خوراک خود زده، قناعت کرده، گرسنگی خورده، طلا می‌خریدند که آن را هم زرگرهای متدین عرقچین به سر از آنها گرفته، مقداری مس، سرب، قلع و لحیم تحویلشان می‌دادند و موقع حاجت یا تعویض که مراجعه می‌کردند، با کسر وزن و کسر اجرت ساخت و کمی عیار چیزی هم آنها را بدهکار می‌کردند! به همین جهت بود که کم‌کم زن‌ها از خرید طلاجات ساخته سرخورده به مسکوکات اشرفی و امپریال و لیره و پنج‌هزاری و تومانی رو آوردند که آنها را وسیله زینت خود قرار می‌دادند؛ اما در جهت کلی یعنی در جنبه مالی و دارایی و پس انداز برایشان تغییری حاصل نشد که صنف زرگر گربه‌ای بود که از هر طرف پرتش می‌کردند، چهار دست و پا پایین می‌آمد و از این راه بهتر می‌توانست سودمند شده و بهره ببرند که به جز بست‌وبندها و گیر و قفل‌هایی که به سکه‌ها داده آنها را سنگین و اجرت ساختشان را زیادتر می‌کردند، سکه‌های تقلبی نیز ضرب کرده و آنها را به‌جای مسکوک اصل فروخته، داخل زیورآلات می‌زدند. مسکوکی که بطنشان مس و قلع و رویشان را با نازکه طلا می‌پوشاندند؛ اما در هر صورت طلا برای زن دلخوشی و دلگرمی و پشتوانه و همه چیز بود.

منبع: جعفر شهری، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، جلد دوم، موسسه رسا، ۱۳۶۹.