فرش ایرانی، سرمایه‌خارجی شعبه لندن شرکت زیگلر

رونق و تجارت قالی در دوران قاجار و افول آن در دوران بعدی یکی از موضوعاتی است که همیشه مورد بحث قرار گرفته است. هدف این پژوهش بررسی اسناد تاریخی در ارتباط با ورود انگلیسی‌ها به‌عنوان سرمایه‌گذار خارجی در صنعت فرش دستباف ایران و پویایی این صنعت در دوران قاجار است. همچنین رسیدن به این نکته که راز رشد اقتصاد و توسعه اقتصادی چیزی جز تجارت با سایر ملل نیست و علل کاهش سهم کشور در صادرات قالی در عرصه جهانی در نتیجه عدم به‌روزرسانی قوانین تجاری و به‌خصوص شرایط مالکیت خصوصی و آزادی بازار و تعاملات اقتصادی در بازارهای جهانی است. چرا که از بُعد نظری، سرمایه‌‌گذاری در رشد و توسعه اقتصادی هر کشور، نقش مهمی را ایفا می‌کند. بسیاری از اقتصاددانان، به‌خصوص اقتصاددانان نئوکلاسیک، سرمایه را موتور رشد اقتصادی به‌حساب می‌آورند و از طریق به‌کارگیری بهینه منابع تولیدی، استفاده از امکانات سرمایه‌گذاری را از مهم‌ترین عوامل دستیابی به پیشرفت اقتصادی و توان‌افزایی مادی می‌دانند.

عوامل تولید مانند سرمایه، نیروی کار و تکنولوژی قابلیت تحرک و عبور از مرزهای رسمی کشورها را دارند و به طرق مختلف تجارت بین‌الملل و تحرک منابع مولد می‌توانند جانشین یکدیگر شوند. تجارت بین‌الملل و تحرک منابع مولد آثار اقتصادی بسیار متفاوتی روی کشورها به جای می‌گذارند. همچنین استعمار در معنای لغوی به آباد کردن آمده است. پدیده‌ای که از قرن ۱۵میلادی توسط کشورهای اروپایی نظیر انگلستان، اسپانیا، پرتغال و فرانسه نسبت به قاره‌های دیگر فراگیر شد، در قرن نوزدهم به اوج خود رسید و در قرن بیستم در صحنه سیاسی و اقتصادی بین المللی لی رو به زوال و نابودی رفت. استعمار در اصل یک پدیده تاریخی خاکستری است زیرا نه سراسر شر و چپاول است و نه سراسر خیر و نیکی و انسان‌دوستی. نظریه‌پردازان بزرگی در مورد استعمار نظریه‌پردازی کرده‌اند که در اینجا فقط به دو نفر به منظور پرهیز از اطاله کلام اشاره‌ای بسیار گذرا می‌کنیم:

جان لاک نظریه‌پرداز انگلیسی قرن هفدهم میلادی، به‌عنوان بنیان‌گذار لیبرالیسم مدرن، از هواداران استعمار است. طبق استدلال او اگر کشور توسعه‌یافته‌ای مانند انگلستان کشورهای هند یا آمریکا را استعمار می‌کند باعث انتقال سرمایه و تکنولوژی و ایجاد زیرساخت‌های لازم در آن کشورها می‌شود، و این یک بازی دو سر برد است (کشور استعمارگر منابع و نیروی کار کشور مستعمره را در اختیار دارد و در مقابل کشور مستعمره از تکنولوژی آن کشور برخوردار می‌شود). که در نهایت باعث افزایش تولید جهانی و افزایش رفاه ملل جهان می‌شود. دیدگاه جان لاک یک دیدگاه خوشبینانه است و مضرات استعمار را روشن نمی‌کند برای تعیین کردن قسمت‌های سیاه استعمار نظری به آرای کارل مارکس بنیانگذار مکتب مارکسیسم و سوسیالیسم علمی می‌اندازیم. مارکس می‌پذیرد که استعمار فوایدی برای کشور مستعمره دارد اما اشاره‌ای مهم به تقسیم نابرابر سود حاصل از تولید کالا و خدمات می‌کند که سرمایه‌داران استعمارگر از ارزش اضافی به‌دست آمده از کالای تولید شده سهم به مراتب بیشتری را از کشور مستعمره برای خود در نظر می‌گیرند و این خود باعث نابرابری جهانی و تقسیم کار ناعادلانه در فضای بین‌المللی می‌شود.

با توجه به دو آرای متفاوت در ادامه باید به این نکته اشاره کنیم که ایران هرگز مستعمره کشورهای استعمارگر نبوده است و استقلال ایران به گفته تاریخ، در تاریخ معاصر حفظ شده است. در دوران قاجار بی‌کفایتی پادشاهان قاجار اغلب به پای استعمار روس و انگلیس نوشته شده است. در صورتی که تمامی ابزارهای مدرن که امروزه در زندگی ما وجود دارند به‌خاطر آشنایی ملت با پدیده‌ای به نام مدرنیته بوده است. چاپ، راه‌آهن، برق، مشروطه‌خواهی، گمرک، بانک، پول ملی و مدرن و...

در ابتدا با نگاهی به سندی مربوط به سال ۱۸۵۰میلادی (۱۲۲۹ه‌ ش-۱۲۶۶ه ق) نوشته یاکوب پولاک، چگونگی وضعیت تجارت صنایع‌دستی ایران را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

سند شماره ۳: صنعت قالیبافی [سال ۱۸۹۴م-۱۲۷۳ه ش-۱۳۱۱ه.ق]

«{...این تجارت بدون کمترین کمکی از سوی دولت و بدون هیچ نوع امتیاز، فقط به‌خاطر کار و پشتکار صادقانه در مواجهه با مشکلات و مخالفت تجار و فروشندگان بومی، توانست کم‌کم پا بگیرد تا آنجا که امروز نظیر آن‌ را در ایران نداریم. در هیچ یک از شهرهای ایران یک چنین رویدادی را نمی‌بینم، نه در شهرهای ثروتمند و نه در شهرهای کارکن و مرفه. تمام مردم با راحتی تمام می‌پوشند و می‌خورند و زندگی می‌کنند و بسیار هم راضی و خوشحال به‌نظر می‌رسند. همه آنها از طریق قالیبافی زندگی می‌کنند، تاثیرات خوب آن در تمام منطقه مشهود است. در سال‌های زندگی‌ام در ایران، مهم‌ترین شهرهای آن ‌را دیدم، ولی جایی ندیدم که مثل سلطان‌آباد این‌قدر مرا بگیرد.

برای آقایان زیگلر و کمپانی، مهم این بود که کار خوبی را که در اینجا شروع کرده بودند از دست ندهند. آنها برای توانایی شان و برآوردن انتظارات بازارهای فرش اروپا و آمریکا، خارج از شهر تاسیسات بزرگی راه انداختند که حدود ۳۷ هزار متر مربع را با هزینه ۶۰۰۰ لیره در بر می‌گرفت. این تاسیسات بسیار بزرگ بود و باعث شد که اهالی اینجا نام آنجا را قلعه بگذارند. آنها در این تاسیسات دارای خانه‌های مسکونی برای کارکنان و ماموریتشان، انبارها و بالاتر از همه صباغ‌خانه(رنگرزی) بودند. بنابراین به دلیل همین صباغ‌خانه بود که آنها توانستند مرغوب‌ترین رنگ را به‌دست آورند و هماهنگ و منطبق با سلیقه افراد دنیای جدید شوند... انبارهای پشم رنگین آنها عجیب و غریب است، در آنجا به مقدار زیادی از هر نوع رنگ که به تصور آید دیده می‌شود، آنها کهکشانی از پشم رنگی تلنبار کرده‌اند. با نظم و ترتیب، انواع و اقسام پشم رنگی را جدا و وزن می‌کنند و تحویل بافنده می‌دهند و ضمنا از آنها کاغذی می‌گیرند که مقدار پشم و طرح قالی و اندازه آن روی آن نوشته شده است. تمام این تفصیلات در دفترچه‌ای یادداشت می‌شود تا آنجاکه وقتی فرش بافته شده را می‌آورند به سادگی و به سرعت در دفترچه مشخص می‌شود. شگفت‌انگیز است کار افرادی که در اداره اینجا مشغول به‌کارند و کارشان دریافت و ارزیابی قالی‌هاست و در یک چشم به هم زدن عیب و نقص قالی را درمی‌یابند.

در اینجا باید چند کلمه منصفانه هم راجع به‌کار آقایان زیگلر که بحق در این زمینه پیشرو هستند بگویم؛ ولی ضمنا باید از سایر شرکت‌ها هم نام ببرم که در سلطان‌آباد نمایندگی دارند نظیر آقایان جی.سی.پ هوتس و پسران که در لندن، بوشهر و اصفهان و ... نمایندگی دارند. آنها نه می‌خواهند استفاده از این تجارتی که در اینجا باز شده متوقف شود و نه اینکه چشمشان را روی منافع عمومی بسته‌اند. آنها در نظر دارند که در جاهای دیگر ایران هم چنین تجارتی را توسعه دهند. آنها هم کارشان را حدود ۱۰ سال قبل در سلطان‌آباد آغاز کرده‌اند و با آقایان زیگلر به رقابت دوستانه‌ای پرداخته‌اند. آنها حتی پا را فراتر نهاده و صباغ‌خانه برای خود تاسیس کرده‌اند؛ افرادی از جوانان را برای یادگیری و مطالعه دقیق تجارت فرش گسیل داشته‌اند و در واقع آنها برای بالا بردن سطح این تجارت آنچه را که می‌توانستند انجام داده‌اند... آقای آلپیگر مدیر کمپانی زیگلر به من گفت که وقتی ۲۰ سال پیش به سلطان‌آباد آمد فقط ۴۰ کارگاه بافندگی در اینجا وجود داشت؛ حال به حدود ۱۲۰۰ دستگاه رسیده است و در دهات مختلف هم ۱۵۰۰ دستگاه یافت می‌شود. اگر بگویم روی هم رفته در سراسر این ناحیه قریب به ۳ هزار کارگاه بافندگی کار می‌کنند و محصول سالانه تولیدات قالی آنها در حدود ۵میلیون  قران (پانصد هزار تومان)است خیال نکنم در ارزیابی‌ام راه اشتباه رفته باشم»(عیسوی،۱۳۶۲).

اشاره‌ای دیگر می‌کنیم به یکی از صنایع ملی در فرش که در پس چهره زیبای خود چه نازیبایی‌ها و ناکارآمدی‌هایی داشته است.

بخشی از کتاب «اقتصاد شهر اصفهان» را که وضعیت کارگاه‌ها و بافندگان زمان بعد از تاسیس شرکت سهامی فرش ایران را گزارش می‌دهد، می‌آوریم.

«در صفحه ۹ آن کتاب، بررسی کارگاه‌های اصفهان آمده است که در این شهر شرکت سهامی فرش تاسیس شده است، این شرکت در اینجا دارای ۴۰۰ دستگاه قالیبافی و در همین حدود در حومه شهر است. در خاتمه این بخش از کتاب، تذکر داده شده که وضع بهداشتی و تامین و به‌طور کلی وضع زندگی کارگران قالیباف خوب نبوده و وضع بدی دارند،ضعف چشم ناشی از نور کم کارگاه و لزوم دقت زیاد به‌کار، امراض مسری ناشی از کثیف بودن مواد اولیه، بیماری‌های ریوی و سل، دردهای استخوان و مفاصل ناشی از نمناکی و رطوبت کارگاه و ... گریبانگیر قالیبافان است. در کتاب و مطالعه تحقیقی بالا نوشته شده است که تقریبا هیچ‌کدام از این کارگران بیمه نیستند و کمک‌هایی که از طرف شرکت سهامی فرش و برخی تولیدکنندگان دیگر به آنها می‌شود بسیار ناچیز و بی‌اهمیت است.(تاریخ انتشار کتاب بررسی کارهای دستی اصفهان اسفند ۱۳۴۷ است.) اضافه بر همه اینها فقر و معیشت ضعیف و نداریشان آنها را در وضعی ناهنجار قرار داده که با امراض و نگرانی‌های فوق‌الذکر دست به‌دست هم داده و طبقه‌ای مفلوک به‌وجود می‌آورد، ناگفته نماند بسیاری از این کارگران زنان و خردسالان هستند که به‌خاطر ضعف بدن و جهات دیگر عواقب شوم‌تری به‌وجود می‌آورد» (کلباسی،۱۳۵۳).

مسلما از مهم‌ترین دلایل کاهش سهم کشور در تولید فرش دستباف نبود قوانین تجاری به‌روز و مدرن و همچنین شرایط مالکیت خصوصی و آزادی بازار و تعاملات اقتصادی بین‌الملل با کشورهای پیشرو اقتصاد در جهان است و به نظر ما اگر شرایط نهادی بازار در کشور اصلاح نشود این روند کاهش تولید فرش ادامه خواهد داشت.