اتفاق چنان خواست که روزی خود را در چهارباغ بیابیم خیابانی که بنیادگذاران شهر در آن زیباترین و گرانبهاترین میراث پارسی را جا داده بودند. شاید خیلی نادر انسان‌های جوینده‌ای چهارباغ را یافته باشند حتی ارواح بزرگی که من می‌شناسم، ولی هرکس هم دیده باشد از آن پس خاطره‌ای عجیب با خود حمل خواهد کرد، خاطره‌ای شبیه انعکاس درخشش یک ستاره در تالابی عمیق. بر این کاخ‌ها مصیبتی ۳۰۰ ساله سنگینی می‌کند و کاشی‌هایی که با صدای خشک ترک می‌خورد، دیگر خواب مالیخولیایی آنها را آشفته نمی‌کند. خلاقیتی ناب حول این ستون‌های ظریف تاب می‌خورد و آمیزه‌ای از غم و زیبایی و ویرانی در اشکال رنگ‌پریده بر دیوار و در درون خطوط مجسمه‌های لب شکسته آن حلول کرده است.»

- آندره مالرو، ۱۹۵۲