روایت واپسین روزهای تیمور بختیار عكس: آخرین روزهای تیمور بختیار

مصادره اموال

یکی از ثمرات قدرت برای بختیار آن بود که توانست مایملک زیادی به‌دست آورد و اگرچه این امر در نزد صاحبان‌قدرت در ایران چندان نامعمول نبود اما سرانجام بهانه‌ای برای توجیه برکناری وی از قدرت شد. به‌زودی با خروج بختیار از کشور برای قانون «اصلاحات ارضی» که در دولت امینی به اجرا درآمد طعمه خوبی پیدا شد و ماموران این سازمان سراغ اراضی متعدد بختیار در شهرهای مختلف رفتند البته دولت در نهایت به این امر اکتفا نکرد و در شرایطی که بختیار تحرکات خود را در خارج از کشور علیه حکومت پهلوی آغاز کرده بود، در داخل با اتهاماتی نظیر حیف و میل اموال دولتی، سلب مالکیت از مردم به وسیله ارعاب و تهدید و تنظیم پرونده‌های خلاف حقیقت برای اشخاص تمامی اموالش مصادره شد.

تلاش برای متحد کردن مخالفان شاه

بختیار در خارج از ایران در درجه اول نظر مقامات دولت عراق را به خود جلب کرد و توانست پشتیبانی آنها را به‌دست آورد. در مرحله بعد وی کوشید به اپوزیسیون حکومت پهلوی نزدیک شود. از جمله سراغ داریوش فروهر رفت و تلاش کرد او را با خود همراه کند اما تلاش بیهوده‌ای بود. کسی که بسیاری از ملیون را در داخل سرکوب کرده و در خارج برای خوش‌آمد اعراب از عنوان «خلیج‌عربی» استفاده می‌کرد، نمی‌توانست مورد توجه فروهر قرار گیرد. وی حتی به منظور پیشبرد اهداف خود سراغ حزب توده نیز رفت. بختیار دشمن بزرگ مبارزین مذهبی کوشش کرد زمانی‌که امام در عراق به‌سر می‌بردند از طریق مقامات عراقی به ایشان نیز نزدیک شود ولی ایشان هرگز ملاقات و همکاری با وی را نپذیرفت و او را شخصی جنایتکار می‌دانستند. این شکست در جذب همکاری بختیار را به بهره‌برداری از گسل‌های قومی و اجتماعی داخل ایران سوق داد. او کوشید با استفاده از نارضایتی پدید آمده از اصلاحات ارضی مخالفان را با خود همراه سازد، همچنین مذاکراتی با رهبران مخالف کرد ترتیب داد.

وی در صدد بود با ترور شخصیت‌های تراز اول و ایجاد شورش فراگیر در داخل ایران قدرت را به دست گیرد. به عبارت دیگر او قصد داشت به هر طریق ممکن حکومت را ساقط کند. پرویز ثابتی، مدیر امنیت داخلی ساواک و رئیس ساواک تهران بعدها در مصاحبه‌ای که در کتابی با عنوان «در دامگه حادثه» به چاپ رسیده است، در رابطه با فعالیت‌های بختیار به منظور براندازی حکومت پهلوی چنین گفت: «بختیار می‌خواست علیه شاه و مملکت برای رسیدن به قدرت اقدام کند و اگر موفق به انجام این کار نشود، در داخل مملکت نوعی جنگ داخلی راه بیندازد و تمام برنامه‌اش این بود. می‌خواست روز ۱۳ فروردین سال بعد، با هواپیما در منطقه‌ای در نزدیکی بختیاری پیاده شود و غائله‌ای راه بیندازد و مردم را به شورش دعوت کند. اما اصلا تیمور بختیار نفوذ داخلی و پایگاه مردمی نداشت. جز در میان ایل و تبارش و تعداد معدودی در ارتش که شاید تعداد آنها به ده نفر هم نمی‌رسید و آن هم افرادی بودند که وی به آنها خدمت کرده بود. به هرحال تامین مالی بختیار از طرف حکومت عراق بود.»

دستور بازداشت

افزایش فعالیت‌های بختیار علیه حکومت پهلوی در خارج از کشور و ارتباط با مخالفان حکومت موجب شد تا ساواک طی حکمی در تاریخ ۱۴/ ۵/ ۱۳۴۶ به کلیه ادارات تابع سازمان اطلاعات و امنیت دستور بازداشت بختیار و همسرش در صورت بازگشت به ایران را صادر کند.

قتل

مجید مهران که در سال ۱۳۴۹ مقارن با قتل بختیار در عراق به‌عنوان کاردار دائم ایران در این کشور حضور داشته، ماجرای قتل او را اینگونه روایت می‌کند: «بختیار از مدت‌ها قبل راننده‌ای می‌خواسته تا بالاخره یکی از بستگانش، یک نفر را که ارمنی بوده و نام مستعار فرهنگ داشته و سابقا عضو ساواک بوده، برای بختیار به بغداد اعزام می‌کند... در تابستان (۱۳۴۹) بختیار برای صید ماهی عازم رودخانه دیاله در نزدیکی مرز ایران می‌شود و علاوه بر دو محافظ عراقی این راننده هم همراه وی بوده است. در یک فرصت مناسب که تنها یکی از ماموران گارد عراقی در صحنه بوده، راننده مذکور پس از کشتن او از فاصله دور، پنج تیر به سمت بختیار شلیک می‌کند.» به این ترتیب زندگی مردی که ساواک را پایه گذاشت به دست یک ساواکی خاتمه یافت.