چند وقتی بود که حکومتیان از تاثیر مخرب نوارهای سخنرانی [امام]خمینی بر ذهن عامه نگران شده بودند. در اوایل ژانویه، تصمیم‌ گرفته شد که [امام] خمینی بی‌اعتبار شود. خیلی‌ها فکر می‌کنند که این یک تصمیم‌گیری شخصی توسط داریوش همایون، وزیر اطلاعات بود. اما با توجه به ساختار سلسله مراتبی حکومت پهلوی، این تصمیم می‌توانست مربوط به شاه، ساواک یا کل کابینه باشد؛ ولی همین‌قدر کافی است گفته شود روشی که برای این کار انتخاب شد، به یک حماقت بزرگ شبیه بود. من حتی همان موقع هم معتقد بودم چنانچه علم وزیر دربار بود یا دکتر اقبال زنده بود، هرگز چنین اتفاقی نمی‌افتاد.

مقاله مفصلی در یکی از روزنامه‌های اصلی و پرتیراژ کشور منتشر شد که در آن، با جزئیات تکان‌دهنده‌ای [امام]خمینی‌ مورد اتهام واقع شده بود. انتشار این مقاله، آن هم زمانی که کشور دستخوش آشوب سیاسی و مذهبی‌ای بود که در طول پانزده سال قبلش بی‌نظیر بود، باعث عکس‌العمل سریع شد. در نهم ژانویه شورش عظیمی در شهر مقدس قم، خانه‌ معنوی [امام]خمینی برپا شد. اوضاع از کنترل پلیس محلی خارج شد. برای اولین بار پس از ۱۹۶۳ نیروی مسلح ارتش فراخوانده شد و برای ایجاد وحشت و تفرقه یا با برنامه‌ قبلی، روی جمعیت آتش گشود. تعدادی از مردم کشته شدند که طبق گفته دولت کمتر از ده نفر و طبق گفته مخالفان حکومت نزدیک به صد نفر بودند. کل کشور شوکه شده و مبهوتِ حادثه شده بود و بین دولت و رهبران مذهبی مسلمان، بحران بالا گرفت. چند مسجد در تهران بسته شدند و رهبران مذهبی اعلام کردند که مراسم چهلم کشته‌شدگان قم منعقد خواهد شد.

پس از چند روز ظاهرا اوضاع به حالت عادی درآمد و اعضای باهوش‌تر رژیم مملو از احساس اطمینان و راحتی بودند. به‌خاطر دارم که چند هفته بعد مکالمه‌ جالبی با هویدا داشتم. یک روز بعد از ظهر و در یک ملاقات عادی، وی را در دفترش نزدیک کاخ سعدآباد در شمال تهران ملاقات کردم. بحث ما به اوضاع داخلی کشیده شد و من دل‌نگرانی‌هایم از روال امور را برایش بیان کردم، پرسیدم: «چرا شاه نسبت به صحبت با مردمی که سعی می‌کنند با او گفت‌وگو کنند، پاسخ مثبتی نمی‌دهد؟ او با اجبار مردم به سکوت و رقم‌زدن حادثه‌ شومی نظیر تیراندازی قم، امیدوار است که به چه چیزی برسد؟ اوضاع در نظر او تا چه حد ناگوار است؟»

هیچ‌گاه پاسخ هویدا را فراموش نخواهم کرد، گفت: «خب... تونی، تو تعریف اعلیحضرت از گفت‌وگو (دیالوگ) را می‌‌دانی، [از نظر او] گفت‌وگو یعنی من صحبت می‌کنم، شما گوش کنید. او تغییر نخواهد کرد. این دولت است که می‌تواند کار بیشتری انجام دهد. آموزگار واقعا باهوش ‌‌و ‌‌ذکاوت است؛ اما اشکالش، عدم ارتباط یک سیاستمدار با مردم است. امیدوارم قبل از آنکه خیلی دیر شود، این امر را بیاموزد که دولت تنها یک سازمان بوروکراتیک اداری نیست.»

 منبع: غرور و سقوط، خاطرات آنتونی پارسونز، سفیر انگلیس در ایران در سال ۱۳۵۷