از آنجا که الکساندرا آلمانی بود و روس‌ها چندان دل خوشی از آلمان‌ها نداشتند و به علاوه در جنگ مستقیم با آن کشور بودند، ناآرامی‌ها در سن‌پترزبوگ گسترش پیدا کرد و این امر به پیشروی هرچه سریع‌تر روند انقلاب انجامید. در این زمان کشیشی به نام راسپوتین دخالتی مستقیم در روند تحولات کشور داشت. این فرد نقش مهمی در روند درمان الکسی تنها پسر تزار که مبتلا به بیماری هموفیلی بود، ایفا کرد. به این ترتیب شاهدخت الکساندرا در روند کشورداری به او قدرت زیادی اعطا کرد که این امر در نهایت منجر به نابسامانی هرچه بیشتر شرایط کشور شد. شماری از سربازان دست به شورش زدند اما تزار همچنان نسبت به انجام اصلاحات در دربار خود بی‌اعتنا بود. تا اینکه نهایتا پس از دو سال از آغاز ناآرامی‌ها، فشارهای ناشی از جنگ منجر به کمبود مواد غذایی در پایتخت شد و شورش مردمی گسترش پیدا کرد. تزار در ۱۷ مارس ۱۹۱۷ با هدف برقراری مجدد آرامش، اختیارات خود را به یک دولت موقت واگذار کرد و خود از قدرت کناره گرفت. وی در ابتدا قصد داشت قدرت را به پسرش واگذار کند اما بیماری او مانع این‌کار شد و از آنجا که برادرش نیز از پذیرش تاج و تخت امتناع کرد، ناچار آن را به دولت موقت تحویل داد. این اقدام البته مانع از فروپاشی کامل سلطنت نشد. دولت موقت خانواده تزار را در کاخ آنها به‌صورتی محافظت شده نگاه داشت اما هفت ماه بعدزمانی‌که انقلاب بلشویکی در روسیه به پیروزی رسید، تزار به همراه خانواده و شماری از خدمتکارانش تیرباران شد و جسد آنان را در اسید سوزاندند.