تا آنجا که می‌توانید... فرنگی‌های انگلیسی را با گرمی پذیرا شوید و وسایل آسایش آنان را فراهم کنید، هر وقت که کشتی یا محصولات آنان به جاسک یا هر بندر دیگری در قلمرو سلطنت ما می‌رسد آنان و کالاهایشان را به هر محل یا محل‌هایی که تمایل دارند برسانید و مراقب باشید که در سواحل ما از آنها در برابر دیگر فرنگی‌ها، هرکس که باشد، دفاع شود.

استیل و کرادر بعد از بررسی بنادر متعدد، جاسک را در ساحل مکران در شرف هرمز انتخاب کردند. در دسامبر ۱۶۱۶/  ذی‌حجه ۱۰۲۵ کمپانی ادوارد کاناک را با کشتی جیمز و محموله‌ای از پارچه فرستاد، جیمز به‌رغم تلاش پرتغالی‌ها برای توقیف آن به جاسک رسید. کاناک محموله پارچه را به شیراز برد و تجارتخانه‌هایی در آن شهر و دراصفهان دایر کرد.

شاه‌عباس فرمان دیگری با تفصیل بیشتر صادر کرد که به کمپانی هندشرقی انگلیس حق معامله آزاد در سراسر کشور را می‌داد. قرار بر این شد که سفیری از انگلیس به‌طور دائم در ایران اقامت داشته باشد. آزادی اجرای مراسم مذهبی برای اتباع انگلیسی تضمین شد و قضاوت در امور قانونی آنها برعهده سفیر گذاشته شد. به علاوه شاه قول داد سالانه هزار تا ۳۳ هزار عدل ابریشم با نرخ معین برای کمپانی تامین کند و کمپانی بتواند این ابریشم را بدون پرداخت عوارض گمرکی از جاسک حمل کند. کمپانی هندشرقی باید از این آزادمنشی شاه بسیار خشنود شده باشد اما در این میان شرط کوچکی وجود داشت. شاه‌عباس اول در عوض این امتیازات انتظار داشت انگلیسی‌ها در اخراج پرتغالی‌ها از هرمز یاری‌اش کنند. شاه‌عباس اول همیشه قلاع پرتغالی‌ها را در جزیره هرمز و سرزمین اصلی و این واقعیت را که حاکم هرمز تابع پرتغال بود، تجاوزی به حق حاکمیت خویش تلقی می‌کرد که البته کاملا طبیعی بود. اما به‌واسطه فقدان نیروی بحریه، او هم نظیر اسلافش قادر به بیرون راندن پرتغالی‌ها از جزیره هرمز نبود، اگرچه در ۱۶۰۲م/  ۱۰۱۰ هـ.. افراد پادگان بسیار کوچکتر پرتغالی‌ها را از بحرین بیرون رانده بود. به‌نظر می‌رسد ورود کشتی‌های جنگی کمپانی هندشرقی انگلیس به صحنه، فرصتی را که شاه‌عباس در جست‌وجویش بود، به وی داده است. چند سالی بود که روابط بین شاه‌عباس و پرتغالی‌ها روبه سردی نهاده بود. در ۱۶۰۸م/  ۱۰۱۷هـ شاه‌عباس یک پرتغالی از فرقه آگوستینین به نام آنتونیو دگوویا را همراه یک صاحب‌منصب قزلباش به نام دنگیزبیگ روملو نزد فیلیپ پادشاه اسپانیا فرستاد. شاه که هرگز فرصت‌های خوب را از دست نمی‌داد جدا از هدایای معمول برای فیلیپ، پنجاه عدل ابریشم نیز با آنها فرستاد که درآمد حاصل از فروش آن باید به خزانه سلطنتی برگشت داده می‌شد.

طبق معمول بخشی از اهداف ماموریت سیاسی بود، نظیر ترغیب شاه فیلیپ به جنگ با عثمانیان و بخشی نیز تجاری محسوب می‌شد. نظیر توسعه روابط تجاری میان ایران با اسپانیا و پرتغال. ماموریت به شکست کامل انجامید و هنگامی‌که اعضای هیات در 1613م/  ۱۰۲۱هـ به ایران بازگشتند، شاه‌عباس بی‌درنگ دستور اعدام دنگیزبیگ را داد.

نارضایتی شاه‌عباس از این صاحب‌منصب علل متعددی داشت؛ مهم‌ترینش این بود که او لاک و مهر شاه به پادشاه اسپانیا را شکسته بود. عملی که توهین‌آمیز محسوب می‌شد، به علاوه آنکه مضمون آن را با فرماندار مادس در میان نهاده بود و مبلغی پول نیز به یک بازرگان داده بود تا نامه شاه را به پاپ برساند، حال آنکه موظف بود شخصا نامه را برساند و دیگر اینکه برخی از افراد هیاتش به مسیحیت گرویده و در اروپا مانده بودند. تصور می‌شد که تنها علت ممکن برگشتن آنها از اسلام رفتار ناهنجار دنگیزبیگ با آنان بود. گوویا که هنگام اقامت در اسپانیا به‌عنوان نماینده پاپ در ایران انتخاب شده بود، متهم شده بود که به‌جای فروش عدل‌های ابریشم به نمایندگی از سوی شاه، آنها را به شاه فیلیپ بخشیده است. گوویا از ترس جان به شیراز گریخت و آنجا به دستور امامقلی‌خان حکمران فارس مدتی بازداشت شد.

امامقلی‌خان چون دستوری در این مورد دریافت نکرد، اجازه داد گوویا به هرمز برود. دستور شاه به امامقلی‌خان مبنی بر بازداشت گوویا در شیراز دیر به او رسید. شاه از حکمران به‌خاطر فرصت فراردادن به گوویا غضبناک شد و امامقلی‌خان برای جلب‌نظر شاه تصمیم گرفت به بخشی از اراضی ساحلی مقابل جزیره هرمز که در دست پرتغالی‌ها بود، حمله کند. در اواخر سال ۱۶۱۴م/  ۱۰۲۳هـ او بندر کوچک گمبرون (بندرعباس) را تصرف کرد، در جزیره قشم نیرو پیاده کرد و بدین سان جریان آب شیرین به پادگان پرتغالی‌ها در هرمز را قطع کرد. در جزیره هرمز آب شیرین وجود نداشت و پرتغالی‌ها را از جای پایی که در راس‌الخیمه در ساحل جنوبی خلیج‌فارس یافته بودند، بیرون راند. تجربه شاه از ماموریت‌های دیپلماتیکی از این دست موجب تلخی روابط وی با پرتغالی‌ها شده بود. او هیچ تمایز آشکاری بین آنها و اسپانیایی‌ها قائل نبود که در واقع کاملا موجه بود زیرا پادشاه اسپانیا و پرتغال هنوز یک نفر بود. در ژوئن ۱۶۲۰م/  رجب و شعبان ۱۰۲۹ یک ناوگان پرتغالی به فرماندهی رویی فرئیره به قصد بیرون راندن انگلیسی‌ها از خلیج‌فارس به هرمز رسید اما طی دو جنگ دریایی با کشتی‌های کمپانی هند شرقی انگلیس در روزهای ۱۶۲۰/  ۱۰ صفر ۱۰۳۰ و ۷ ژانویه ۱۶۲۱/  ۲۳ صفر ۱۰۳۰ شکست خورد. در مه ۱۶۲۱/  جمادی‌الاخر و رجب ۱۰۳۰ «رویی فرئیره دی آندراده» به قصد تسلط مجدد بر چاه‌هایی که آب شیرین پادگان پرتغالی جزیره هرمز را تامین می‌کرد، نیرویی در جزیره قشم پیاده کرد. رویی فرئیره هنوز بنای قلعه‌ای برای حفاظت از چاه‌ها را تمام نکرده بود که مورد حمله قوای صفویه قرار گرفت و در فوریه ۱۶۲۲/  ربیع‌الاخر ۱۰۳۱ قلعه اشغال شد و رویی فرئیره به اسارت انگلیسی‌ها در آمد. حملات پرتغالی‌ها به شهرها و دهات ایران چندان خسارت وارد آورد که در ۱۶۲۱/  ۱-۱۰۳۰ امامقلی‌خان از دو تن از ناخدایان کمپانی هندشرقی انگلیس به نام‌های بلیت و دل تقاضا کرد در اخراج پرتغالی‌ها از جزیره هرمز یاری‌اش کنند، در صورت امتناع آنها از کمک، امتیاز تجاری آنها در ایران و خلیج‌فارس لغو می‌شد.

ناخدایان انگلیسی از موافقت با چنین کاری اکراه داشتند زیرا پرتغال و انگلیس رسما در صلح به‌سر می‌بردند اما به تشویق‌های ادوارد ماناکس مامور کمپانی در ایران تسلیم شدند. نکات اصلی توافق شده با امامقلی‌خان عبارت بود از: غنایم به تساوی تقسیم شوند، قلعه واقع در هرمز در اختیار انگلیسی‌ها باشد، انگلیسی‌ها مجاز به صادر یا وارد کردن کالا از طریق هرمز بدون پرداخت عوارض گمرکی باشند، نیمی از عوارض گمرکی دریافتی از سایر مال‌التجاره‌ها در هرمز به انگلیسی‌ها تعلق داشته باشد، اسرای مسیحی به انگلیسی‌ها تسلیم شوند، امامقلی‌خان نیمی از هزینه تدارکات مصرفی کمپانی را در طول جنگ با پرتغالی‌ها بپردازد. اولین اقدام مشترک انگلیسی‌ها و قوای امامقلی‌خان تصرف قلعه پرتغالی‌ها در انتهای شرقی جزیره قشم بود. یکی از معدود انگلیسی‌هایی که در این جنگ کشته شد، ناخدا ویلیام بافین کاشف خلیج بافین بود.