پیراهن مراد جعفر شهری از نویسندگان ایرانی و پژوهنده تاریخ تهران زاده 1293 عودلاجان تهران درگذشته 6 آذر 1378

اعمال شب بیست و هفتم- کله‌خوری- توپ مروارید

شب بیست و هفتم ماه رمضان هم شب مرگ ابن‌ملجم مرادی قاتل حضرت علی(ع) بود که در این شب به شادی و سرور آن همه اهالی، کله‌پاچه می‌خوردند و کله‌پاچه‌ نذری می‌پختند و پخته‌ نپخته، به در خانه‌ها می‌دادند و در حاجت‌روایی‌های خود، برای سال‌های بعد نذر کله می‌کردند در این عقیده که سر ابن‌ملجم را می‌خورند!

اعمال دیگری نیز این شب داشت که از عصر آن، دخترها و بیوه‌زن‌ها به طرف توپ مروارید که توپ مفرغی بزرگی بر روی دو چرخ و بر بالای سکویی بود و در جای پیکره فعلی میدان ارک، مقابل وزارت اطلاعات وقت، قرار داشت رو می‌آوردند و جهت بخت‌گشایی از زیر آن رد شده، بر لوله آن سوار می‌شدند و سر می‌خوردند و این کار را مجرب‌ترین عملی می‌دانستند که با آن تا سال دیگر به خانه شوهر می‌روند.

روز بیست و هفتم ماه رمضان روز پیراهن مراد بود و این پیراهنی بود که باید از پول گدایی می‌دوختند و عقیده داشتند که با پوشیدن آن پیراهن، هر مراد و مطلبی داشته باشند تا سال دیگر برآورده خواهد شد که تقریبا بیشتر آن را دختران بخت‌بسته خانه مانده و بیوه‌زن‌ها دست و‌پا می‌کردند. لذا از  اول ماه رمضان، دور کوچه محله‌ها راه افتاده از هر مرد جوان چیزی گدایی می‌کردند و شب بیست و هفتم، پارچه‌اش را که معمولا  سفید به دلشان می‌نشست خریده روز بیست و هفتم از صبح زود، چرخ خیاطی‌ها را به مسجدها که پاتوق مخصوص و مناسب‌ترین آنها مسجد سپهسالار بود می‌کشیدند و مشغول می‌شدند و در همین روز بود که چرخ‌ها و جماعات دوزنده و حاجتمندان پیر و جوان، صحن و شبستان مسجد را به صورت کارخانه  دوزندگی درآورده صدای قرقر چرخ‌های آنها تا بیرون در مسجد به گوش می‌رسید. علاوه‌بر گُله به گُله خیاط‌های مزدکار زن و مرد که کار راه‌اندازی می‌کردند. باید گفت دوختنی‌های این روز منحصر به پیراهن مراد نبود، بلکه کیسه مراد، چادر نماز و چارقد مراد و دیگر دوختنی‌های حاجت که به‌نظر داشتند در این روز می‌دوختند و زمانی دوختنی‌ها عملشان درست انجام شده، فایده می‌رساند که کوک‌ها یا بخیه‌های آخر آن حتما میان نماز ظهر و لااقل تا عصر به اتمام رسیده به مغرب و تاریکی شب نکشیده باشد و بلافاصله پیراهن‌ها را که معمولا برای بخت و طالع و شوهر و وصال معشوق و مانند آن بود، پوشیده، کیسه‌ها را که برای برکت جیب و غنی‌شدن بود، سکه‌ای در آسترش دوخته، در جیب می‌گذاشتند، دو رکعت نماز حاجت با آن به جا می‌آوردند و به این ترتیب عمل پیراهن و دوختنی‌های مراد به پایان می‌رسید.

 شب اول ماه

غروب شب اول ماه شوال، باز از ساعت‌های پرجنب و جوش ماه رمضان به حساب می‌آمد که اگر ماه از سی کمتر بود و تقویم‌ها، آن را بیست و نه روز گفته بودند از هنگام آفتاب زردی تا یک ساعت از شب رفته روی بام‌ها و گل‌دسته‌ها و بلندی‌ها، سر به سوی جنوب غربی آسمان کرده، به دنبال ماه می‌گشتند که این ماه دیدن نیز باید با  مشاهده جماعت و چند عادل محل انجام گرفته باشد که باز این نیز از دو حالت خارج  نمی‌توانست باشد که یا ماه را اجماع دیده، فردا را عید می‌گرفتند یا اختلاف تقاویم و ابر و مه و بارندگی مانع رویت آن شده موکول به رسیدن خبر و تلگراف از کربلا و نجف می‌گردید که سحر را بازبرخاسته نیت روزه می‌کردند و چنانچه خبری نرسیده بود، خود تلگراف به علمای اعلام اعتاب مقدسه کرده، استفسار و کسب تکلیف می‌کردند. همچنین باز پر بودن ماه و سی روز بودن آن نیز بی‌حرف و سخنی نمی‌توانست باشد که بعضی ماه را باریک دیده، شب اول ماه و بعضی ماه دوشبه دانسته، روز سی‌ام را روز عید دانسته در شک و تردید حرام و حلال روزه آن روز می‌افتادند که آن را نیز لازم می‌آمد تا از خارج تحقیق و استعلام بکنند.

 فطریه- نماز عید

در آخر فطریه و نماز عید فطر و افطار بود که قبل از افطار شب اول ماه باید هرکس فطریه خود را که یک من نان گندم، جو، برنج «آن‌چه که خود مصرف می‌نمود» به مستحق رسانیده یا معادل قیمتش پول پرداخته، یا از مال خود جدا کرده، کنار بگذارد و این نیز به این صورت‌ها انجام می‌گرفت که هر آینه دسترسی به مستحق منظور نبود، فطریه را که اگر گندم بود، برای هر نفر، شش عباسی (یک ریال و دو دهم ریال) و اگر جو بود، چهار عباسی و اگر برنج بود، دو قران (دو ریال) تا دو قران و نیم کنار گذارده یا اگر پول موجود نبود از اشیای غیرضروری اتاق چیزی مانند:  لاله، جار، کاسه بشقاب و غیره را نیت کرده، پیش خود گرو می‌گذاشتند و پس از پرداخت فطریه که در اولین فرصت باید انجام می‌گرفت، از گرو خارج می‌ساختند. این فطریه در درجه اول به فامیل مستحق و بعد به همسایه مستحق و آشنای مستحق و بعد از آنها به مستحق شرعی که کور و کر و ناقص‌العضو باشد تعلق می‌گرفت و هر آینه فطریه‌دهنده خود مستحق شرعی و عرفی بود و قادر به پرداخت نبود نقد و جنس فطریه خویش را میان خود و زن و بچه، دست‌گردان کرده به مصرف می‌رساند و اگر مستحق، مردی بی‌کس و بی‌اهل و عیال بود، ‌از دست راست به دست چپ خود داده، دو مرتبه از دست چپ خود گرفته، خویش را بری‌الذمه می‌نمود.

 نماز عید فطر

نماز عید چنان بود که مامومین هر امام جماعت از اول آفتاب روز عید، پای برهنه، به در خانه او جمع شده به تکبیر و ذکر الله‌اکبر و الحمد لله کثیرا می‌پرداختند و این چنان بود که مکبری الله‌اکبر گفته، دیگران نیز، الله‌اکبر می‌گفتند و پس از هر چهار الله‌اکبر، یک بار (الله‌اکبر، الله‌اکبر، لا‌اله الا الله و الله‌اکبر، ولله الحمد علی ما هدانا و له الشکر، علی ما اولینا) می‌گفتند و این کلمات را با هروله کردن و خود جنبانیدن، تکرار می‌کردند تا «آقا» یعنی امام لباس پوشیده و آماده شده با تحت‌الحنک آویخته (بخشی از عمامه که به زیر چانه می‌بستند)‌از منزل بیرون بیاید. از شرایط آقا (امام) نیز آن بود که از این زمان عمامه از سر برداشته، ‌پاها را برهنه کرده، متذکر به اذکار مذکور بوده باشد.