جنبش کسب حقوق زنان

این کتاب با ارائه کارهای تحقیقاتی موجود در این زمینه شروع می‌شود و با کاوش در نقش  زنان در تاریخ معاصر ایران ادامه می‌یابد. در این کتاب خانم ساناساریان تجزیه و تحلیل عمیقی در باره شرکت زنان در انقلاب مشروطیت و کوشش‌شان برای پایه‌گذاری دانش و بینش بیشتر در سال‌های ۱۹۳۰ ارائه می‌دهد. سپس دوران نسبتا خاموش ۱۹۵۲-۱۹۳۵ و سازش و همکاری با نقشی که به زنان ارائه شده بود و بالاخره و به تدریج دستیابی به قوانینی که موجب بهبود موقعیت زنان شد، مورد تحلیل قرار می‌گیرد.

این کتاب متکی به تحقیقاتی وسیع است و با توجه به اینکه قسمت اعظم کار آن در آمریکا و از طریق مکاتبه انجام شده است واقعا قابل تحسین است. به خصوص که تحقیقات راجع به زن ایرانی نادر و آمار مربوط به آن در ایران هم کمیاب و هم تا حدی غیرقابل اعتماد است. ارزش این مطالعه در تحقیقات دقیق و بارز آن است درباره کارهایی که زنان در دوره ۱۹۳۵-۱۹۲۰ انجام داده‌اند و تجربه فعالیت‌های زنان روزنامه‌نگار در این زمان به‌خصوص از راه مطالعه مقالاتی که در آن مجلات چاپ شدند.

در عین حال ساناساریان از تردید اولیه خود (۵) درباره موقعیت طبقاتی زنان دست کشیده و جدول جالبی در این باره و هم درباره تحصیلات مادر و پدر زنان فعال تهیه کرده است. (ص ۴۷) البته تعجب‌آور نیست که به جز یک نفر بقیه دوازده زنی که در این فهرست آمده‌اند از خانواده‌های طبقه متوسط یا بالا و اکثرا اهل تهران بوده‌اند. اگرچه چهره‌های درخشانی نظیر زندخت هم بودند که در شیراز یا رشت و اصفهان و دیگر شهرستان‌ها به دنیا آمده بودند.

چنانچه این کتاب و مطالعات ثانوی نشان می‌دهد بسیاری از این بانوان با زبان‌های خارجی نظیر فرانسه، انگلیسی، عربی، روسی، آلمانی یا ترکی آشنا بوده‌اند. همان‌طور که تحقیقات بامداد و هما ناطق و فریدون آدمیت نشان می‌دهد در اول قرن بیستم زنان ایرانی بیدار و از فعالیت‌های زنان حقوق طلب در اروپا مطلع بوده‌اند. در نتیجه نه‌تنها در انقلاب مشروطیت نقش خود را ایفا کردند، بلکه بعد از آن مبارزات خود را برای کسب حق رای ادامه دادند. بالاخره در ۳ آگوست ۱۹۱۱، یعنی تقریبا همزمان با زنان انگلیس تقاضای آنان توسط حاج وکیل‌الرعایا نماینده همدان در مجلس شورای ملی ارائه شد.

به هر حال زنان روزنامه‌نگار به مبارزات خود ادامه دادند و مقالات و ترجمه‌هایی از مقالات خارج نیز چاپ کردند. در این دوره زنان ایران جنبش خود را برای دستیابی به آموزش و فرهنگ و دانش ادامه دادند. چه بسیار زنانی که در جوانی شوهر کرده بودند و به همت خود و به کمک پدر یا شوهر خویش تحصیلاتی کسب کردند و به نوبه خود مدارس دخترانه‌ای باز کردند و در تهران و رشت و بسیاری از شهرستان‌های دیگر تدریس دختران را پایه‌گذاری کردند. جالب اینکه گاه این مدارس حتی بدون اطلاع شوهران باز شده بود اما بسیاری گرفتار بدرفتاری‌های کهنه‌پرستان شدند (که بامداد نیز مفصلا در این باره نوشته است) و بعضی گرفتاری‌های مالی پیدا کردند.

بسیاری از زنان روزنامه‌نگار و راهگشا نیز رسما مورد تعقیب قرار گرفته یا به تبعید در داخل کشور از شهری به شهری منتقل شدند.

گاهی دفتر روزنامه‌شان مورد حمله قرار گرفته، حتی به آتش کشیده شد.

ولی زنان برجسته‌ای نظیر زندخت شیرازی و صدیقه دولت‌آبادی و طوبای آزموده و بسیاری دیگر به مبارزات خود ادامه دادند و به کوشش خود برای دست یافتن زنان به رای و گشایش مدارس و رفع حجاب از پای نایستادند. (ص ۳۴)

البته اکثر این زنان از طبقه مرفه ایران بودند و از نظری با همان مشکلات همیشگی زنان که هنوز هم مطرح است روبه‌رو بودند؛ ازجمله مشکل ازدواج و مادر شدن که به آسانی با کار و تحصیل و به‌خصوص فعالیت‌های خارج از منزل سازگار نیست. طبیعی است که زنان ایران هم درباره انتخاب بین کار و منزل و آزادی و ازدواج مردد باشند. (ص ۱۰۹)

تنها ایرادی که شاید بتوان بر این کتاب پرارزش وارد کرد تکیه زیاد آن به نظریات و چارچوب‌های تحقیقاتی غربی برای بیان مسائل زنان در ایران است و این خود به نظر می‌رسد به آن علت است که این کتاب بدوا یک رساله دکترا بوده است. در نتیجه بر دیدگاه‌های مختلف علوم اجتماعی و سیاسی بیش از حد لازم تکیه شده است. به خصوص که بعضی از این نظرات، مثلا فریدمن (ص ۵۶) یا مربوط به اشخاصی است که زیاد معروف نیستند یا از منطق‌های بسیار ساده‌انگارانه استفاده کرده‌اند، از قبیل اینکه می‌گویند رشد و توسعه سریع موجب انقلاب می‌شود (ص ۱۰۶) بدون توجه به کشورهایی که رشد و توسعه سریع داشته ولی دچار انقلاب نشده‌اند.

از طرف دیگر درباره استفاده از نظرات شناخته شده به نظر می‌رسد که گاهی ساناساریان بسیار محتاط است. مثلا در ابتدا برای طبقه‌بندی اجتماعی در ایران قدیم معنی و منطقی قائل نیست. ولی خود با ارائه جدول صفحه ۴۷ به هر حال یک نوع طبقه‌بندی اجتماعی را در ایران قدیم قبول می‌کند.

تکیه ساناساریان بر چارچوب‌های دانشی ناآشنا شاید درک کتاب را برای گروهی از خوانندگان مشکل کند. ولی بدون تردید این کتاب نتیجه پژوهشی است بسیار بارز و گام مثبتی است در راه دراز تحقیقات درباره زندگی زنان در ایران.

از مقاله‌ای به قلم هاله‌افشار