مضحک‌تر از همه لقبى است که به شهر تهران داده و این پایتخت را دارالخلافه خوانده‌اند، درصورتی‌که در مذهب شیعه خلافت ابدا عنوانى ندارد و از این بدتر لقب خاقان است که شاه براى خود تراشیده است، در صورتی‌که خاقان ترکستان همیشه یکى از چاکران و هندوان سلاطین ایران بوده است. حتى منشی‌ها این لقب را به آقامحمد‌خان هم داده، او را خاقان شهید خوانده‌اند.

اسکندربیک منشى نویسنده کتاب عالم‌آراى عباسى هم این اشتباه را کرده و شاه‌طهماسب جد شاه‌عباس را خاقان خوانده است.

هرقدر در الفاظ و عبارات طنطنه و بلندپروازى بیشتر شد، همانقدر از قدرت واقعى سلطنت کاسته شد. هرقدر بیشتر شاه را ملائک‌سپاه و جمشید‌دستگاه خواندند روح سلحشورى که از زمان نادرشاه و کریم‌خان و آقامحمدخان در قشون ایران مجددا دمیده و ایجاد شده بود، افراد سپاهیان و سرکرده‌هاى آنها را بیشتر ترک گفت.

منبع: عبدالله مستوفی، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه از آقامحمدخان تا آخر ناصرالدین شاه،‌‌ تهران: انتشارات زوار، جلد اول، ص۲۹