پیشینه کفش و کفاشی در تهران دکه کفاشی در دهه 50

در آن زمان پای‌افزار از تکه‌ای پوست یا الیاف گیاهی بود که به دور پا پیچیده می‌شد اما با ورود انسان به مرحله تمدن و ساخت ابزار، پای‌افزارهای مناسب‌تری تولید شدند. با ایجاد پدیده تقسیم کار، تولید کفش به شکل یک پیشه در آمد و پیشه‌وران این حرفه به تولید گونه‌های مختلف پای‌افزار دست زدند. با توسعه فعالیت‌های فرهنگی بشری و شکل‌گیری عقاید مذهبی، ‌طبقات اجتماعی، اقتصادی و شغلی، پوشاک و پای‌افزار نیز در تناسب با شرایط پوشنده آن تنوع بسیاری یافت.  به این ترتیب بود که در میان هر شهر، بازار یا محله‌ای به تولیدکنندگان کفش اختصاص داده شد و به این ترتیب این صنعتگران جامعه کوچکی را در دل جوامع شهری تشکیل دادند.  از آنجا که هر جامعه بشری، دارای خرده‌فرهنگ خاص خود است، در میان کفاشان نیز باید به جست‌و‌جوی خرده‌فرهنگ کفاشی، صنعت و هنر و مهارت‌های آنان پرداخت.  تهران به‌عنوان شهری که سال‌های متمادی پایتخت ایران بوده است، دارای گروه بزرگی از صنعتگران شاغل در صنعت کفش است که خرده‌فرهنگ خاص خود را داشته و دارند و بررسی آن به لحاظ مردم‌شناختی در این پژوهش گنجانده شده است.

   تغییرات گونه‌های کفش مردم تهران در ۱۰۰ سال گذشته

«تقریبا در ۱۳۰ سال پیش نعلین‌دوزی در تهران رایج شد و محلی در بازار برای آن تعیین شد ولی در این محل بیش از ۱۰ دکان نعلین‌دوزی نبود. پس از آن در هنگام بزرگ شدن شهر تهران توسط شخصی به‌نام معیرالملک بازار کفاشان متصل به سبزه‌میدان درست شد و جای مشاغل مختلف (راسته‌ها) در بازار تعیین شد و نعلین‌دوزان به مکان جدید نقل‌مکان کردند.»  

البته نعلین‌های آن روز با آنچه ما از نعلین می‌شناسیم، متفاوت بود، زیرا بدون قالب درست می‌شد و دو لنگه آن با هم تفاوتی نداشت و جنس آن نیز از چرم ساده بود.  پس از اینگونه نعلین‌ها، کفش‌های دیگری نظیر چاروق و کفش‌های دستبافت به نام گیوه رایج شدند. چاروق از دیرباز توسط دهقانان و چوپانان مورد استفاده قرار می‌گرفت. این کفش از چرم ضخیم یک‌تکه و کیسه‌ای شکلی ساخته می‌شد و دور دهانه آن با تسمه چرمی جمع و به دور پا محکم می‌شد و نوک آن رو به بالا بود. تهرانی‌ها در زمستان چاروق و در تابستان گیوه (که رویه آن پارچه‌ای و بسیار خنک‌ بود) می‌پوشیدند. گیوه‌ها نیز لنگه چپ و راست نداشتند و در انواع مختلفی نظیر آجیده (ajide)، ملکی (maleki)، کرمانشاهی، شهری، سینه‌جونی و... تولید می‌شد و در گذشته پای‌افزار ایرانیان به شمار می‌رفت. رویه تمامی گیوه‌ها از نخ‌های محکم بافته می‌شد و این کار عمدتا توسط زنان انجام می‌گرفت اما زیره گیوه بسته به نوع آن از چرم یا از پارچه‌های نخی عمدتا کهنه و کوبیده و به هم فشرده یا ترکیبی از هر دو ساخته می‌شد.

از دیگر کفش‌های رایج در شهر تهران گونه‌ای جدید از نعلین بود که کفشی جلو بسته و پشت‌ باز با اندکی پاشنه و معمولا دارای نوکی تیز و کمی برگشته بود و از چرم زرد رنگ تهیه می‌شد. ساغری (saqri) نیز کفشی زنانه، بی‌پشت و پاشنه با رنگ‌های سبز، آبی و قرمز بود. زنان در خانه نیز گونه‌ای دمپایی راحتی از جنس مخمل با رویه زری‌دوزی و پولک‌دوزی به پا می‌کردند که پاپوش نام داشت. در دوره قاجاریه نیز برای نظامیان چکمه دوخته می‌شد که به‌تدریج در دوره‌های بعد پوتین نظامی جایگزین آن شد.

مدتی بعد گالش که کفشی کاملا لاستیکی و نرم بود، از روسیه به ایران وارد شد. گالش‌ها دوام خوبی داشتند و آب به آنها نفوذ نمی‌کرد، داخل آنها نیز به‌منظور جلوگیری از عرق کردن پا با پارچه‌ای ماهوتی به رنگ‌های قرمز یا جگری آستر می‌شد.

کفش دیگری که از روسیه وارد ایران شد و به همین دلیل به ارسی (orosi) معروف شد، کفش چرمی پشت بسته‌ای شبیه نعلین بود. «ارسی‌ها از چرم زرد و سرخ و سیاه دوخته می‌شدند. در اندازه‌هایی در مقیاس خط که برای هر اندازه یک رقم خط، مانند سه خط و چهار خط تا هفت خط در نظر گرفته می‌شد؛ نمره (شماره) هنوز متداول نبود. ارسی چرمی مردانه به اسامی دهان‌ دولچه‌ای (کفشی مانند گیوه یا دمپایی از چرم که پشت و پاشنه داشته باشد، بدون بند و سگک)، سگکی (کفشی از چرم با رویه یک تکه که دهانه آن با سگکی به هم می‌آمد)، بندی، پاشنه نخواب (مانند دهان دولچه‌ای با پشت که با پاشنه‌کش به پا کشیده می‌شد)، پاشنه‌ بخواب (مانند دهان دولچه‌ای با پاشنه‌ای نرم که هم کفش و هم دمپایی بود) بود که خریداران باید بعد از خرید، پاشنه‌های آنها را نعل می‌کوبیدند. بعد از اینها نعلین‌های بدون پاشنه با نعلکی (پاشنه) کوتاه از چرم‌های قرمز و زرد بود. کفش‌های چرمی زنانه نیز مانند طرح گالشی (کفش نرم بی‌پاشنه که فقط دولا چرم پاشنه آن را از کف مشخص می‌کرد) یا ساده در اندازه‌های سه خط، پنج خط و هفت خط با پاشنه چرمی در رنگ‌های سیاه و قرمز جگری بودند.»

از اواخر قرن سیزدهم و «به‌ویژه بعد از انقلاب مشروطه که گروهی از مردان به خارج از کشور سفر کردند پوشش اروپایی و پوشیدن کت و شلوار، پاپیون و کراوت آغاز شد.» رضاشاه نیز در اوایل سلطنت خود، تلاش بسیاری در جهت متحدالشکل و اروپایی کردن لباس مردم کرد تا اینکه «در مهر ۱۳۰۷ کابینه مقرر کرد که تمام مردهای ایرانی به‌طور یک‌دست و به سبک غربی لباس بپوشند» و در اینجا بود که کفش‌های سنتی رایج نظیر گیوه، ملکی، نعلین، چاروق و ارسی‌های چرمی جای خود را به کفش‌های چرمی پاشنه‌دار و معمولا بندی اروپایی دادند.  کفاشان سنتی تهران یا همان ارسی‌دوزان نیز دست به کار شدند و سعی کردند با شکافتن چند نمونه کفش خارجی، روش ساخت و دوخت آن را فرا بگیرند. این کفاشان که پس از یادگیری روش و شیوه‌های دوخت کفش‌های اروپایی، مشغول دوختن کفش‌هایی به آن سبک شدند، به «فرنگی‌دوز» مشهور شدند.  با رایج شدن کفش‌های اروپایی، چرم‌های گاوی نرم و ظریف ساخته شده در اروپا به نام شبرو (sebrow) و چرم براق به نام ورنی (verni) و همچنین چرم‌های زیره‌ای ضخیم عمدتا موسوم به فرنسیس (feransis) نیز از اروپا وارد بازار شد و در دسترس کفاشان قرار گرفت و کفاشان نیز با استفاده از شبرو و ورنی دست به تولید کفش‌های مردانه و زنانه زدند.  برخی از این کفش‌ها عبارت بودند از مردانه‌های رویه شبرو، سرپنجه‌دار بندی با زیره‌های چرم گاومیش فرنگی، کفش‌های زنانه شبرو پاشنه کوتاه و پاشنه بلند و صندل (راحتی، پاشنه کوتاه‌ بندی و تسمه‌ای و سگکی) و پاشنه قندره (کفشی بی‌بند و تسمه با پاشنه کلفت چوبی) که از چوب پاشنه‌هایی سه چهار سانتی به آنها کوبیده و رویه‌ای به آنها کشیده می‌شد و در آخر کفش‌های گران‌قیمت زنانه و مردانه جیردار که چند لایه چرم نو را روبه‌رو، روی هم دوخته، زیر پنجگی کفش قرار می‌دادند که موقع راه رفتن جیرجیر می‌کرد.  قندره (qondore) کفش دیگری بود که «چرمی و سیاه و براق و کوچک بود و خانم‌های اعیان و شیک آن را به پا می‌کردند.» از کفش‌های دیگر این دوران، کفش‌های چرمی پسرانه و دخترانه و بچه‌گانه بود. چسک (cosak) نیز کفشی بود مخصوص کودکان و از پوست نرم گوسفند یا میش تولید می‌شد.  اینها کفش‌هایی بودند که در تهران از ۱۰۰ تا حدود ۶۰ سال پیش تولید می‌شدند. تا این دوران دیگر کفش‌هایی که از شبرو یا همان چرم گاوی خارجی، ساخته می‌شدند در بین مردم جا افتاده بود. کفاشانی که مشغول ساخت کفش از شبرو بودند را «شبروساز» و دکان آنها را «شبروسازی» می‌نامیدند. بیشتر کفاشان به استفاده از شبرو (sebrow) روی آورده بودند و چرم‌های سفت، زمخت و نامرغوب ایرانی را (نظیر چرم همدانی که در آن زمان به رنگ‌های زرد و سیاه و جگری تولید می‌شد) کنار گذاشته بودند.  در زمان رضاشاه (حدود ۱۳۱۲ خورشیدی) کارخانه‌های چرم‌سازی در ایران تاسیس شد و این امر باعث پیشرفت صنعت تولید کفش شد. کفش‌های شبروی مردانه با زیره‌هایی از چرم ضخیم و پاشنه‌های چرمی کوتاه در این دوره بسیار رایج شدند و مشتریان بسیاری داشتند. درواقع کفش‌های مردانه چرمی دست‌دوز به شیوه کفش‌های اروپایی، بازار کفش شهر تهران را در تصرف خود درآوردند، گو اینکه هنوز گیوه و گالش و حتی چارق به‌طور محدود در تهران مورد استفاده مردم قرار می‌گرفت.

در ابتدا این گونه کفش‌ها، حالت تجملاتی داشتند و هر تهرانی که توان خرید و پوشیدن چنین کفش‌هایی را داشت، به پا کردن آن و راه رفتن با آن را در خیابان‌های شهر مایه فخر و مباهات می‌دانست. حتی در مواقع خاص و ویژه‌ای از این گونه کفش‌ها استفاده می‌شد و صاحبان این پای‌پوش مد روز، در نگهداری و حفظ آن تلاش بسیاری می‌کردند. یکی از کفاشان بسیار قدیمی تهران در مصاحبه خود گفت که تهرانی‌ها در روزهای بارانی که خیابان‌های شهر گل‌آلود می‌شد، بر روی کفش‌های چرمی خود گالش لاستیکی می‌پوشیدند تا آسیبی به کفش چرمی‌شان نرسد. به‌تدریج تا اوایل دهه ۳۰ این کفش در میان مردم حالت عادی پیدا کرد و در پای اکثر تهرانی‌ها دیده می‌شد. در دهه ۲۰ و اوایل دهه ۳۰، قطعات چرم رویه کفش با چرخ خیاطی به هم دوخته می‌شد؛ با آنکه سال‌ها قبل در حدود سال ۱۸۵۸ م در اروپا چرخی برای دوختن رویه به زیره اختراع شده بود، این دستگاه هنوز وارد ایران نشده بود و تمامی مراحل تولید کفش صرفا با دست انجام می‌گرفت. در این دوران انواع کفش چرمی دست‌دوز با مدل‌های مختلف تولید می‌شد و پیشرفت‌های چشمگیری در صنعت تولید کفش چرم دست‌دوز اتفاق افتاد تا حدی که کفش دست‌دوز ایرانی با بهترین انواع اروپایی به‌ویژه ایتالیایی رقابت می‌کرد و تنها پای‌پوش مردم تهران بود اما درست در همین سال‌ها یعنی اواخر دهه ۲۰ و اوایل دهه ۳۰ یعنی در راستای ازدیاد جمعیت و تنوع گونه‌های کفش و مصارف و کاربردهای آن، ماشین‌آلات وارد ایران شد و صنعت تولید کفش شکل ماشینی گرفت. اولین کارخانه کفش ماشینی که در سال ۱۳۳۰-۱۳۲۹ افتتاح شد، صرفا به تولید کفش لاستیکی پرداخت. بعد از آن کارخانه‌های کفش مهشید در قلهک تهران و واحد سه ستاره افتتاح شد. کمی بعد مواد پلاستیکی نظیر پی وی‌سی وارد بازار کفش ایران شدند و در ادامه این راه واحدهای کفش ملی، کفش بلا و کفش وین راه‌اندازی شدند. ابتدا این کفش‌های پلاستیکی، به علت سختی و غیرقابل انعطاف بودن مورد استقبال قرار نگرفت، ولی با پیشرفت فناوری و بهبود مواد پلاستیکی تولید کفش لاستیکی محدود شد و به‌تدریج تولیدات لاستیکی از بین رفت و فقط چکمه‌های لاستیکی باقی ماند. در سال ۱۳۴۰، کفش ملی با سرمایه‌گذاری مشترک با برخی تولیدکنندگان ژاپنی و اروپایی به بزرگ‌ترین تولیدکننده کفش ماشینی ایران و خاورمیانه تبدیل شد. بعدها گونه‌های دیگری از پلاستیک نظیر پلی‌اورتان یا پی‌یو که امروزه به طور مصطلح در صنعت کفش به نام پیو شناخته می‌شود نیز در تولید کفش مورد استفاده قرار گرفت.

چنان که ذکر شد، از طرفی ازدیاد جمعیت در شهر تهران و ایجاد مصارف و کاربردهای گوناگون برای کفش و از طرف دیگر ارزان بودن قیمت کفش‌های غیرچرمی و همچنین دوام بیشتر آنها، باعث استقبال بسیار زیاد مردم و در نتیجه افزایش تولیدات این کارخانه‌ها شد. چنان که تا اواخر دهه ۵۰ کفش ملی تولیدات خود را به ۲۰ میلیون کفش ورزشی، پوتین و پوتین سربازی،کفش پلاستیکی، کفش ایمنی و کفش‌های رویه چرمی رساند. سطح بالای تولیدات این کارخانه‌ها، عامل بسیار مهمی در تغییر گونه‌های کفش مردم تهران بود و در واقع اکثریت مردم به دلیل ارزانی و دوام به مصرف این گونه کفش‌ها روی آوردند، اما کفش دست‌دوز تمام چرمی همچنان جایگاه ممتاز و ویژه خود را در شهر تهران حفظ کرده بود و مشتریان بسیاری از قشر مرفه داشت.

   پیشه‌ها و مراحل تولید کفش

در جوامع گذشته پیشه‌ها محدودتر از جوامع امروزی بودند، اما با پیشرفت فناوری پدیده تقسیم کار در جوامع به صورت بسیار پیچیده‌ای درآمد و کارها را بسیار تخصصی کرد. در گذشته در یک کارگاه کفاشی دو یا سه نفر مشغول به کار بودند که تمامی کارها بین افراد تقسیم می‌شد. هر دسته کارگر کفاش عبارت بود از یک پیشکار و یک بخیه‌کش و یک وردست و یک پادو که با کم و زیاد بودن کار، وردست می‌توانست از آن حذف یا به آن اضافه شود. در این حالت معمولا پیشکار و بخیه‌کش با هم کار می‌کردند و هیچ یک بدون حضور دیگری در جای دیگر مشغول به کار نمی‌شد. در عین حال عدم حضور هر کدام از این افراد در کارگاه باعث تعطیل شدن کار افراد دیگر می‌شد.

در اثر این تقسیم کار ساده، مراحل کار نیز به شکل زیر خلاصه می‌شد. پستایی‌ساز، پستایی را که رویه کفش بود آماده می‌کرد، پیشکار پستایی را به روی قالب می‌کشید و به دست بغل دستی‌اش که بخیه‌کش بود می‌داد. او پستایی را روی قالب می‌گذاشت و با میخ و کشیدن آن به وسیله گاز کارکش به روی قالب بند می‌نمود و بخیه‌کش که کف و مغزی آن را دوخته بود تحویل وردست می‌داد و وردست کف را کاغذچسبانی و مقواچسبانی می‌کرد و بالا می‌آورد و به پیشکار برمی‌گرداند و پیشکار با چند میخ زیره را روی آن سوار می‌کرد. جابخیه را در می‌آورد و به بخیه‌کش می‌سپرد و بخیه‌کش که زیره را به رویه و مغزی دوخته بود به دست وردست می‌داد و وردست شکاف جابخیه‌ها را با چکش کوبیده به هم می‌آورد و به پیشکار برمی‌گرداند و پیشکار پاشنه را بر آن سوار می‌کرد، اضافات لبه زیره را می‌برید و آن را یکنواخت می‌کرد و به وردست می‌سپرد و وردست پاشنه را اگر دوختنی بود، می‌دوخت و اگر چسباندنی بود چند لا مقوا یا خرده چرم و میشن، می‌چسباند و به پیشکار بازمی‌گرداند و پیشکار دور آن را می‌برید و صاف می‌کرد و به بخیه‌کش برمی‌گرداند و بخیه‌کش دور آن را موم داغ می‌کرد و جهت پرداخت به وردست می‌داد و وردست آن را تمیز و شفاف می‌کرد و به پیشکار می‌داد و پیشکار آن را از قالب درمی‌آورد و خرده معایبش را می‌گرفت و برای تحویل به بازار در اختیار پادو می‌گذاشت. پیشه دیگر قالب‌تراشی بود، قالب‌تراش کسی بود که قالب ساخت کفش را از چوب می‌تراشید و در اختیار کفاش قرار می‌داد.  از دیگر پیشه‌های مرتبط با کفاشی، پاشنه‌سازی بود. پاشنه که در آن دوران نعلکی نامیده می‌شد، به دو صورت چرمی و چوبی ساخته می‌شد. پاشنه‌هایی که از چوب تراشیده می‌شدند در کفش‌های زنانه و پاشنه‌های چرمی در کفش‌های مردانه مورد استفاده قرار می‌گرفتند. نعلکی‌ساز یا نعلکی چسبان، پاشنه‌های چرمی را از چسباندن پاره‌های چرم و مقوا و کهنه‌پاره‌های میشن و چرم باقی‌مانده از کفش‌های دیگر می‌ساخت. او این تکه‌ها را با سریش روی هم می‌چسباند و سپس می‌کوبید و دور آن را صاف می‌برید تا به شکل پاشنه در آید. نعلچه‌گری هم یکی دیگر از پیشه‌های مرتبط بود. از آنجا که در این دوره به علت کمبود چرم، کفاشان در پاشنه‌ها از خرده‌های چرم و مقوا استفاده می‌کردند، این پاشنه‌ها در اثر برخورد با آب یا راه رفتن متلاشی می‌شد. به همین دلیل افراد بعد از خرید کفش آن را نزد نعلچه‌گر می‌بردند تا برای دوام بیشتر زیر پاشنه نعل آهنی بکوبد. نعلچه‌گرها این نعل‌های آهنی را خودشان می‌ساختند.   پیشه مرتبط دیگر پینه‌دوزی یا پاره‌دوزی و واکسی بود. این افراد در مجموع به تعمیر کفش‌های پاره شده و خراب می‌پرداختند و همچنین تعویض پاشنه، نیم‌تخت کردن، قالب زدن برای گشاد کردن کفش، انداختن کفی برای تنگ کردن، تعویض بند و سگک و واکس زدن را نیز انجام می‌دادند. به‌تدریج، با تغییر شکل تقسیم کار و تغییر صنعت ساخت کفش بعضی از این پیشه‌ها حذف و پیشه‌های دیگری جای آنها را گرفتند.

در دهه ۳۰ و ۴۰ مشاغل و مراحل کار کفاشی به قرار زیر بود:

۱- جنس‌برُ: برای مصرف زیره و پشت کفش چرم می‌برید.

۲- پستایی‌ساز: پستایی را می‌برید و می‌ساخت. این قسمت از کفش‌دوزی ماشینی بود.

۳- پیشکار: رویه کفش را روی قالب سوار می‌کرد. یک پیشکار تنها حداقل ۶ جفت و حداکثر ۸ جفت در روز کار می‌کرد اما اگر وردست داشت، کارش به ۱۰ تا ۱۶ جفت می‌رسید.

۴- دور نعلکی‌کن یا پاشنه‌بند: زیره و پاشنه کفش را می‌ساخت.

۵- دوخت و دوزکن یا بخیه‌کش: رویه و زیره کفش را به کف کفش می‌دوخت. هر کارگر می‌توانست در روز حداکثر ۵ جفت بدوزد. وظیفه بخیه‌دوزها فقط بخیه کردن بود. یعنی زیره کفش را به مغزی دور کفش می‌دوختند.

۶- پرداخت‌چی: دور کفش را به رنگ خود کفش درمی‌آورد و باعث جلای کفش و زیبایی آن می‌شد. حداقل کار این گروه‌ها ۶ جفت و حداکثر ۱۰ جفت در روز بود و اگر وردست داشتند تا ۱۶ جفت در روز کار می‌کردند.

۷- پادو: آب آوردن، نان خریدن، چای خبر کردن [خرید از دستفروش دوره‌گرد] و خرده جنس خریدن از جمله کارهای این گروه بود و از ساعت ۸ صبح تا ۸ شب کار می‌کردند.

با ورود فناوری و ماشین‌آلات جدید در دهه‌های بعد، پیشه تولید کفش دست‌دوز چرمی دارای حرفه‌های تخصصی‌تر و تقسیم کار پیچیده‌تر شد. چنان که در دهه‌های بعد یعنی دهه ۵۰ و ۶۰ شکل کارگاه‌ها کاملا تغییر کرد و نیروی انسانی بیشتری در آن مشغول به کار شدند که همین امر باعث افزایش سرعت تولید کفش شد. در این حالت تولید کفش چرمی به حالت نیمه‌ماشینی درآمد که تا امروز نیز این وضعیت و تقسیم کار، کماکان ادامه دارد.

از مقاله‌ای به قلم دکتراصغر عسکری‌خانقاه، دکتر علیرضا آقاجانی،فاطمه میرزایی