ضربه دولت به محله‌ها

بنابر آنچه گفته شد، دو عامل اساسی کاهش تسلط حکومت مرکزی بر ساختارهای شهری و رشد نهادهای اجتماعی سبب توسعه خود‌اتکای شهرها شد، به‌گونه‌ای که شهرها در یک دوره صد ساله به چنان بنیه اقتصادی و مدیریتی دست یافتند که در زلزله سال ۱۱۹۳ تبریز، (مقارن با تاریخ ادعای سلطنت از سوی آقامحمدخان قاجار و ۷ سال پیش از پایتختی تهران) نهادهای مدنی و اقتصادی مردمی موفق شدند‌ بازار تبریز را به‌عنوان بزرگ‌ترین سازه آجری جهان تنها در ۲۰سال و بدون کمک نهاد حکومتی بازسازی کنند (اهمیت این مساله زمانی بیشتر جلوه می‌کند که بدانیم بنا به وسعت قابل‌توجه این مجموعه، شاید انجام این کار در زمان حال و با تکنولوژی نوین در بازه زمانی مذکور امکان‌پذیر نباشد.) 

بنابراین در آغاز شکل‌گیری دولت قاجار با تمام خشونت‌های ذاتی آقامحمدخان و تمایل به ایجاد تمرکز، شهرها و توان اجتماعی و اقتصادی آنها، نقش مدیریتی خود را در بقا و توسعه شهر به تمامی به دولت واگذار نکردند و دولت در تداوم سنت حکومت‌داری در موقعیتی قرار گرفت که نقشی محدود برای خود قائل شد، به گونه‌ای که حفاظت از مرزها، امنیت راه‌ها، امنیت محدوده شهرها، توسعه شبکه آبیاری و جمع‌آوری مالیات و... مهم‌ترین وظیفه حکومت به‌شمار می‌رفت. 

در مقام مقایسه، میدان مشق، میدان توپخانه و میدان بهارستان به‌عنوان مهم‌ترین میادین پایتخت تهران قاجاری از نقطه‌نظر اندام‌های کالبدی خود، قابل‌مقایسه با میدان‌های نقش‌جهان اصفهان، خان یزد و گنجعلی‌خان کرمان نیستند. بازار تبریز، زنجان، اصفهان، تهران، اراک، رشت و … همه و همه به‌عنوان مهم‌ترین شریان‌های شهری، محصول دوران قاجار هستند که نه توسط دولت که توسط نهاد‌های مردمی و بازرگانان مستقل و از منابع مالی شخصی ساخته شده‌اند.

مجموعه‌هایی نظیر مجموعه امیر شامل تیمچه بزرگ و کوچک، راسته و میانسرایی بزرگ، مجموعه سه‌گانه سراهای حاج‌حسین، مجموعه میرزا‌شفیع شامل سرا، تیمچه و دالان اختصاصی، مجموعه سه‌گانه تیمچه‌های حاج شیخ، تیمچه مظفریه و… در بازار تبریز، تیمچه امین‌الدوله در بازار کاشان، تیمچه حاجب‌الدوله در تهران، مجموعه کاشانی در بازار اراک شامل سرا و تیمچه و … نمونه‌هایی هستند که توسط تجار مستقل ساخته شده‌اند. علاوه بر بازار به‌عنوان یکی از مهم‌ترین عناصر کالبدی مردم ساخت، بخش عظیم دیگری از عناصر شهری نظیر مساجد، آب‌‌انبارها، یخچال‌ها، حمام‌ها و همه و همه توسط بانیان خصوصی ساخته و پرداخته شده‌اند. نمونه این بناها در همه شهرهای کشور از جمله در تهران، تبریز، اصفهان، قزوین، کاشان، یزد، نائین و... دیده می‌شود. هرچند تهران به سبب پایتخت‌بودن شاهد اقدامات حکومتی نیز بود، اما نمی‌توان از آنها به‌عنوان مداخلاتی وسیع یاد کرد. از طرف دیگر، نظام وقف به‌عنوان یک شیوه مدیریت اقتصادی و بهره‌برداری با قوت تمام از فرآیند توسعه مردمی شهری حمایت کرده و چندان که توضیح داده شد، این مساله مسبوق‌به‌سابقه نیز بوده است.

در صورتی‌که نقش موثر نهادهای اجتماعی را در مدیریت شهری بپذیریم، باید سوال کرد نهاد اجتماعی کارآمد برای این نقش‌آفرینی چیست؟ پاسخ نهاد‌ تاریخی محلات است که از گذشته‌هایی دور در ساختار شهرها شکل گرفته و مزاحمت‌های دولت صفوی در راستای تضعیف آن نتوانست لطمه‌ای جدی بر پیکره آن وارد کند. محلات به‌عنوان یک ساختار منعطف اجتماعی، قادر بوده است تا با مفاهیم متفاوتی چون قومیت، مذهب، صنف و حتی نمادهای شهری، به شکل‌دهی خود بپردازد. نتیجه این امر واحد اجتماعی فراگیری بود که فراتر از خانواده با انسجام قابل‌توجهی شکل گرفت، واحدهایی که به هیچ‌عنوان طبقاتی نبود و با کنار هم قرار‌دادن لایه‌های اجتماعی با توان‌های گوناگون به حمایت از آنها می‌پرداخت.‌ در شکل‌گیری عناصر کالبدی محلات، مسجد، حمام، آب‌انبار، تکیه و … با توان مالی اغنیا با الگوی وقف و نیروی انسانی لایه‌های پایین‌تر ساخته شد. ویژگی خوداتکایی محلات قاجار و استقلال نسبی آنها از دستگاه حاکمه در چگونگی تامین امنیت آنها نیز دیده می‌شود. در این دوره اگرچه، داروغه شهر مسوول اصلی امنیت فضای شهری بود، اما در مواردی نیز عیاران و لوطی‌ها- نظیر لوطی‌صالح- این مهم را بر عهده می‌گرفتند.

در این دوره، نظام محلات آن‌چنان تاثیر روشن و تاثیرگذاری بر کالبد شهری می‌گذارد که در همه نقشه‌های تهیه‌شده از شهرهای دوره قاجاری، مرز محلات به‌خوبی مشخص شده، به‌گونه‌ای که این نظام مرزبندی دقیق در نقشه تبریز در حال انقلاب صورت عینی به خود گرفته است. این نقشه مرز محلات موافق دولتیون و انقلابیون را که در حال مخاصمه با یکدیگرند را به‌خوبی مشخص می‌سازد. نکته جالب‌توجه این است که محدوده موردتصاحب هریک از دو گروه، دقیقا بر مرز محلات منطبق بوده که بیانگر دیدگاه‌های متمایز محلات است.  با گذر زمان و شتاب گرفتن فرآیند تجددخواهی و توسعه شهری، فرآیند استقلال محلات از حکومت موجب شد تا رشد بسیاری از ارکان اقتصادی شهری توسط مردم انجام‌پذیر شود. رشد کارخانه‌هایی که هنوز بسیاری از آنها در تبریز و اصفهان و یزد باقی مانده‌اند، از نمونه‌های این فرآیند است. 

رشد نهادهای مالی خصوصی در این دوره چندان قوت گرفت که حاج امین الضرب با همراهی چند سرمایه‌گذار دیگر، نخستین موسسه مالی ایرانی را در برابر بانک شاهنشاهی و بانک استقراضی ایران و روس پدید آورد. به موازات این امر، برق برای نخستین‌بار توسط بخش خصوصی وارد کشور شده و نخستین نظام سواره عمومی توسط همین قشر در تهران و تبریز راه‌اندازی می‌شود. از طرفی رشد نهادهای اقتصادی مردم محور چندان رشد یافت که سرمایه‌داران ایرانی به فکر ایجاد نخستین خط‌آهن سراسری نیز می‌افتند. 

رشد نهادهای اجتماعی و پایگاه‌های مردمی این نهاد‌ها، در نهایت شهر قاجاری را - که مبتنی بر نظامی مردمی است- قادر می‌سازد تا از طریق انقلاب مشروطه، نظامی نوین و پیشرو را در رابطه دولت و مردم پی‌افکنده و بر ساختار سیاسی حکومت تاثیر گذارد، به‌گونه‌ای که مردم ایران در دوره‌ای پای در مسیر دموکراسی نهاد که هنوز هیچ کشور آسیایی، دارای مجلس منتخب مردم نبود.

آنچه مسلم است، اینکه هیچ‌کدام از تحولات به‌صورت خلق‌الساعه و در پی یک اختلاف ساده بین مردم و شاه به‌وجود نیامده است، بلکه حاصل تحولات عمیقی است که در ساختار نظام اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه پدید آمده و زمینه تحولات همه جانبه‌ای را فراهم آورد. 

   مفهوم محله در شهر قاجاری

محله اگرچه کالبدی با حدود و ثغور معین است و عناصری مشخص دارد، اما مفهومی صرفا کالبدی نیست. جز مواردی بسیار محدود، محله به دلایلی غیرکالبدی و در ارتباط با مفاهیم فرهنگی و اجتماعی بسیار پیچیده‌ای شکل می‌گیرد. به‌طور مثال سابقه عشایر و زندگی عشیره‌ای در ایران چنان است که بسیاری از مفاهیم و مضامین آنها در شهرهای ما هم رسوخ کرده‌اند. شاید یکی از مهم‌ترین دلایل شکل‌گیری محله را می‌توان وجود یک واحد فامیلی بزرگ در مقیاس عشیره دانست. نام‌گذاری بسیاری از محلات شهرها به نام گروه‌های ساکن آنها از قبیل محله عرب‌ها یا ارمنی‌ها در بسیاری از شهرهای ایران یا محله بلوچ‌ها در برخی شهر‌های دیگر گویای این واقعیت است.

عامل اقتصادی نیز از دیگر عوامل شکل‌گیری محلات است، بسیاری از محلات در شهرهای قدیمی بر اساس حرفه‌های فعال در آنها مثلا محله بازار در تهران، محله دباغ‌ها در قزوین‌ و گازرگاه در یزد شکل گرفته‌اند. عامل مذهبی نیز زمانی یکی از مهم‌ترین عوامل در تشکیل محله بوده به‌ویژه ارامنه. محله بارناوک در تبریز و جلفا در اصفهان هنوز در بافت‌های قدیمی وجود دارد. عامل کالبدی به‌ندرت ولی به‌عنوان یکی از دلایل شکل‌گیری محله هم می‌تواند مطرح شود. به‌عنوان نمونه محله آب‌انبار شش بادگیری در یزد به دلیل وجود آب‌انبار شکل گرفته است.

ابعاد محله تابع قوانینی دقیق نیست، اما می‌توان حداقلی برای آن در نظر گرفت. این حداقل را نوع مراسم مذهبی یا کارکرد عناصر مرکز محله تعریف می‌کند اما حداکثر ابعاد مشخصی برای محله نمی‌توان یافت‌ جز آنکه در صورت توسعه محله پدیده‌ای به نام زیر‌محله شکل می‌گیرد و در صورت رشد باز‌هم بیشتر زیر‌محله و عناصر کالبدی آن در مقیاس محله، پدیده‌ای به نام فرامحله تشکیل می‌شود. در تبریز دوره قاجار محله مهادمهین ساختاری فرامحله‌ای یافته و از محلاتی چون لیل‌آباد، چرانداب و اهراب تشکیل شده بود. نکته مهم در محلات تاریخی طبقاتی نبودن آنهاست، به این معنی که در هر محله‌ای هم اعیان و توانگران می‌زیسته‌اند و هم فقرا و گاه حتی در همسایگی هم بوده‌اند. الگوی رایج داستان‌های قدیمی در مورد همجواری همسایگان توانگر و فقیر گواه این واقعیت است.

محله در دوره قاجار تحت نظارت و ریاست یک شیخ یا معتمد که از وجهه مادی و معنوی قابل‌توجهی برخوردار بود اداره می‌شد ولی بیش از هر چیز اداره محله بر اساس همان ساختار عشیره‌ای فوق‌العاده مستحکم صورت می‌گرفت. در این نظام هر فرد در جایگاه وی‍ژه‌ای قرار می‌گرفت و وظایف معینی را بر عهده داشت. کدخدایان وظیفه ایجاد نظم اجتماعی را به عهده داشتند و حل اختلاف، دستگیری از فقرا و تصمیم‌گیری‌های اجتماعی هم به عهده آنان بود. در این نظام پهلوانان، عیاران و لوطی‌ها هم نقش انتظامی داشند اگر‌چه احیای نظم به عهده عوامل حکومتی چون داروغه‌ها و گزمه‌ها نیز بود. یکی دیگر از مهم‌ترین مسائل محله‌ها رابطه آنها با حکومت بود که دو جنبه مهم داشت: یکی مالیات و دیگری سربازگیری، که هر دو از طریق کدخدایان و روسای محله انجام می‌شد.

محله همیشه یک شریان حرکتی داشت که آن را به مراکز اصلی شهر چون بازار و دروازه‌ها و مراکز حکومتی متصل می‌کرد. عناصر اصلی محله چون میدان محله، بازارچه، مسجد، تکیه، حمام، آب‌انبار و یخچال معمولا بر این محور اصلی قرار می‌گرفتند. در محله‌های کوچک همه این عناصر در اطراف میدانچه محله گرد می‌آمدند و مرکزیت محله را تعریف می‌کردند. باید توجه داشت که محله نه‌تنها بر اساس مرکز بلکه بر اساس مرز آن نیز تعریف می‌شد. این مرز مفهومی چنان دقیق و ملموس بود که در نقشه‌های دوره قاجار از شهر‌های مهم ایران به دقت منعکس شده است. 

بسیار جالب است که این مرز معمولا از پشت ساختمان‌های مسکونی می‌گذرد، نگارنده در نائین به موردی برخورد که صاحب خانه با جدیت تمام توضیح می‌داد خانه او متعلق به محله درب مسجد بوده ولی یکی از اتاق‌ها متعلق به محله کلوان است که او پس از خرید به خانه خود متصل کرده و هنوز هم آن اتاق را متعلق به محله کلوان می‌دانست. این مساله از نقش مهم محله در زندگی و مراودات اجتماعی حکایت می‌کند. در محله‌های بزرگ که تعداد عناصر محله همچون حمام، مسجد، آب‌انبار و واحدهای تجاری زیاد می‌شد علاوه بر مرکز اصلی، این عناصر در مراکز فرعی نیز یافت می‌شد. سرانجام آنکه در محلات دوره قاجار، حسینیه‌ها در اغلب موارد نقش میدانچه و مرکز محله را به عهده داشتند که گواه تاثیر مذهب و به‌ویژه تشیع در شکل شهر ایرانی است. تبریز تنها نمونه‌ای است که در آن حسینیه و تکیه به‌عنوان یک مفهوم کالبدی وجود ندارد و مراسم عزاداری در تیمچه‌های بازار انجام می‌شود. این مساله را هم می‌توان ناشی از اقلیم تبریز و هم نقش بسیار فعال بازار در حیات شهر دانست.

به اعتقاد نگارنده آنچه شهر قاجاری را به‌هم ریخت و نظم محلات و مفهوم آن را مختل کرد نه خیابان‌کشی‌های رضا شاهی و نه توسعه شهری آن زمان، بلکه ایجاد یک دولت تمرکز‌گرا و اداره شهر توسط آن بود که موجب شد محله کارکرد اجتماعی و عمرانی خود را از دست بدهد. نهاد وقف هم با ایجاد اداره اوقاف و دولتی شدن آن نقش اجتماعی خود را از دست داد، به این ترتیب از آن پس نه نیازهای واقعی مردم و تشکیلات اجتماعی مربوط بلکه تصمیم‌گیری‌های دولتی شکل شهر را تعیین کرد. شاید از همین‌روست که همیشه مردم با شهر و قوانین شهری مشکل داشته‌ و دارند.

از تحقیقی به قلم کاوه منصوری، فرامرز پارسی، نگار بدری