دست نامرئی و منافع فردی

به این ترتیب مبادله رواج پیدا می‌کند و به اقتضای آن تقسیم کار توسعه می‌یابد زیرا هر کس به اعتبار اینکه خواهد توانست مازاد محصول کار خود را با محصول کار دیگران که به آن نیازمند است مبادله کند پیشه‌ای انتخاب می‌کند و هنر و نبوغ خود را در آن راه پرورش می‌دهد و به کمال می‌رساند. پس تقسیم کار معلول غریزه مبادله است که در همه انسان‌ها وجود دارد و به طور طبیعی، به اقتضای نفع شخصی توسعه می‌یابد. یکی دیگر از همین نهادهای اقتصادی، پول است که بیش از هر چیز مبادله را تسهیل کرده و به آن وسیله بر ثروت جامعه افزوده است. پول را نه قدرت دولت و نه اراده تعمیق شده ملت به وجود آورده است بلکه یک غریزه همگانی موجب پیدایش آن شده است و مردم بر حسب نیاز به طور غریزی به اشکالات مبادله مستقیم کالا به کالا پی برده آن را متروک و پول را به عنوان وسیله مبادله جانشین آن کردند و مدت‌ها بعد که مسکوک فلزی رواج یافت دولت برای حفظ ارزش و ثبات آن شکل و عیار و وزنی تحمیل کرد. یکی دیگر از همین نهادها «ازدیاد سرمایه» است. به عقیده آدام اسمیت هر قدر در جامعه، سرمایه بیشتر به کار برده شود به همان نسبت، بارآوری کار کارگر نیز افزایش می‌یابد و ماشین و افزارکار بیشتری به کار برده خواهد شد. به عقیده اسمیت نه تنها افزایش سرمایه مهم‌ترین و اساسی‌ترین وسیله افزایش ثروت یک ملت است بلکه‌ به طوری که در چند قسمت از نوشته‌های اسمیت آمده، ‌تنها عامل ازدیاد ثروت تلقی شده است.

به نظر وی، پیشرفت و ترقی صنایع ملی منوط به افزایش سهم سرمایه درتولید است و سرمایه ملی نمی‌تواند افزایش یابد مگر آنکه قسمتی از درآمد ملی پس‌انداز شده باشد. به عبارت دیگر آدام اسمیت بعد از آنکه در اول کتاب «ثروت ملل» کار را با آن حدت و شدت تنها منبع ثروت اعلام می‌کند در اینجا به صراحت سرمایه را عامل و شاید تنها عامل تعیین‌کننده رشد و توسعه صنایع ملی می‌داند، موضوعی که در اینجا قابل اهمیت است این است که بدانیم چگونه از نظر اسمیت ازدیاد سرمایه یک نهاد طبیعی و یک پدیده خود‌به‌خود اقتصادی است. از نظر اسمیت ازدیاد سرمایه ناشی از احتیاط و پیش‌بینی‌های اجتماعی جامعه نیست بلکه هزاران هزار فرد، ‌به تحریک خواهش نفس برای اصلاح وضع خود، به طور غریزی پس‌انداز می‌کنند و آن را در کارهای تولیدی به کار می‌اندازند. به نظر آدام اسمیت عاملی که ما را به پس‌انداز وادار می‌کند همان خواهش نفس ما به بهزیستی و تمایل   به بهتر ساختن وضع مادی است که از گهواره تا گور با ما همراه است. این تمایل طبیعی افراد به پس‌انداز به حدی است که حتی تبذیر و اسراف ولخرج‌ترین دولت‌ها نمی‌تواند بنیان آن را در جامعه به هم ریزد.

  نظریه ماهیت ثروت

آدام اسمیت نیز با این سوال بنیادین مواجه بود که منشأ و منبع اصلی ثروت چیست؟ و اینکه چگونه باید دولت- ملت را به ثروت بیشتر رسانید؟ در فهم مرکانتیلیستی، منشأ و منبع اصلی ثروت اقتصادی را فلزات گران‌بها‌(طلا و نقره) تشکیل می‌داد و راه انباشت طلا و نقره به عنوان ثروت، برای کشورهایی که فاقد منابع سرشار این فلزات بودند، اعمال سیاست تراز بازرگانی مثبت بود. بنابراین بر اساس تفکر مرکانتیلیستی، انباشت فلزات گران‌بها (طلا و نقره) از طریق اعمال سیاست تراز بازرگانی مثبت به عنوان «سیاست ملی» برای افزایش ثروت تدوین و تثبیت شد. در مقابل، فیزیوکرات‌‌ها با رد انگاره مرکانتیلیستی از ثروت، منشأ اصلی ثروت را زمین می‌دانستند که از طریق کشاورزی کسب می‌شود. دکتر کنه می‌نویسد: کشاورزی، سرچشمه تمام ثروت‌های دولت و همه افراد ملت است.

از نظر اسمیت، احتمالا نظر فیزیوکرات‌ها نسبت به مرکانتیلیست‌ها، گامی به جلو تلقی می‌شده است؛ اما او در همان جمله اول ثروت ملل در پیش‌گفتار کتاب اول، ایده مرکانتیلیست‌ها و فیزیوکرات‌ها در مورد ثروت را رد کرده و کار را به عنوان سرچشمه حقیقی ثروت هر ملت معرفی می‌کند؛ اسمیت می‌نویسد: کار سالانه هر ملت، مایه اولی و اساسی است که تمامی اشیای مورد نیاز و مفید را فراهم می‌آورد و آن ملت آنها را به مصرف می‌رساند و شامل محصول مستقیم کار و تمام چیزهایی است که به وسیله آن از خارج خریداری می‌کند. در این جمله مشهور که موجب سوءتفاهمات و سوء تفسیرهای فراوان شده است، مسلما آدام اسمیت نخواسته است اثر و اهمیت نیروهای طبیعت یا سرمایه را در امر تولید ثروت منکر شود. اسمیت احتمالا خواسته است با این عبارت در آغاز ثروت ملل، اختلاف نظر خود را با فیزیوکرات‌‌‌ها و نیز مرکانتیلیست‌ها، آشکار کند. در میان کلاسیک‌ها، هیچ‌کس، مگر شاید ژان باتیست سی، بیشتر از اسمیت به اهمیت مقام سرمایه در تولید توجه ندارد. اگر چه اسمیت نظریه تولید بر اساس سه عامل کار، سرمایه و زمین را ارائه نداد، اما به طور غیرمستقیم در پیدایش این نظریه موثر بود به نحوی که در بحث توزیع درآمد، سه منبع کار، زمین و سرمایه را مطرح کرد. پس از این تشخیص بود که دیگران و به طور مشخص ژان باتیست سِی، این عوامل (کار، زمین و سرمایه) را در نظریه به عنوان عوامل تولید تولید خود مطرح ساختند. بله از نظر اسمیت نیروی کار منشأ اصلی خلق ثروت است و آنچه جهت گسترش ثروت و رفاه یک کشور تعیین‌کننده است «تقسیم کار» است. به بیان اسمیت، تقسیم کار سبب افزایش بسیار در رفاه عمومی ‌است و این متناسب با نیروی تولید مردم است، نه آنچنان که احمقانه تصور می‌شود متناسب با مقدار طلا و نقره است... و اسمیت اینچنین ایده مرکانتیلیستی از ثروت را تحقیر می کند.

اسمیت برای تشریح بهتر فواید تقسیم کار در افزایش ثروت، توصیف معروف خود درباره کارخانه سنجاق‌سازی را ارائه می‌دهد. برای مثال در یک کارخانه سنجاق‌سازی، تقسیم کار موجب می‌شود که روزانه ۱۰ کارگر بتوانند ۴۸ هزار سنجاق یعنی هر نفر ۴۸۰۰ سنجاق تولید کنند، در حالی که بدون تقسیم کار، اگر قرار باشد هر کارگر همه مراحل تولید سنجاق را به تنهایی انجام دهد، هیچ کارگری نمی‌تواند بیش از ۲۰ سوزن تولید کند. اما تقسیم کار چگونه در یک اقتصاد شکل می‌گیرد؟ چگونه منابع در یک سیستم اقتصادی تخصیص می‌یابد و در فرآیند تولید به محصولاتی بدل می‌شود که نیاز افراد جامعه را پاسخ می‌دهد؟ چه چیز مبادلات بی‌شمار میان افراد جامعه را نظم و سامان می‌بخشد و عملی می‌کند؟ آیا نیاز به سازمانی مانند دولت است تا وظایف هر فرد را در فرآیند تولید جامعه تعیین کند و تقسیم کار را به پیش ببرد؟

از نظر اسمیت، تقسیم کار بدون وجود یک سازمان برنامه‌ریزی و دخالت دولت، به صورت خودبه‌خودی در بازار صورت می‌گیرد و در واقع تقسیم کار پیامد طبیعی تمایل ذاتی بشر به «مبادله و معاوضه تهاتری یک مال با مال دیگر» است؛ و آنچه انگیزه اساسی مبادله را فراهم می‌کند، نه حس خیرخواهی نوع بشر که حس منفعت‌طلبی و منفعت‌جویی شخصی نوع بشر است. از نظر اسمیت، برای پاسخ به نیازمندی‌های انسان‌ها، مبادله‌ای که بر اساس منفعت شخصی بین دو طرف مبادله صورت می‌گیرد، بسیار مناسب‌تر و کارآتر از خیرخواهی افراد است؛ «انسان تقریبا همیشه به یاری همنوعان خود احتیاج دارد و حساب کردن تنها روی خیرخواهی آنها امری بیهوده است. آدمی در جلب یاوری و همراهی دیگران وقتی بهتر کامیاب می‌شود که آنان را ذی‌نفع سازد و آنها را قانع کند که قبول پیشنهاد او به نفع خود آنها است. این همان کاری است که فردی که مبادله معینی را پیشنهاد می‌کند انجام می‌دهد؛ معنای پیشنهادش چنین است: آنچه را که من به آن نیاز دارم به من بدهید تا من هم آنچه را شما به آن احتیاج دارید به شما بدهم. مفهوم هر معامله همین است و به همین ترتیب است که ما امروزه بیشتر خدمات و چیزهای مورد نیاز خود را از یکدیگر به دست می‌آوریم. این از خیرخواهی قصاب، مشروب‌ساز و نانوا نیست که ما بر سر میز خود شام داریم، بلکه از علاقه آنها به نفع خودشان است. ما به انسانیت و نوع‌دوستی آنها متوسل نمی‌شویم، بلکه به نفع‌طلبی و سودجویی‌ آنها مراجعه می‌کنیم. ما از نیازمندی‌های خود با آنها صحبت نمی‌کنیم، بلکه از منافع آنها سخن می‌رانیم.

مطابق نظر آدام اسمیت، همین تمایل به مبادله است که سمت‌گیری به سوی توسعه تقسیم کار را موجب می‌شود، چرا که به نفع هر فرد است تا خود را در شاخه‌ای از فعالیت که طبیعت، سنت یا تجربه شخصی‌اش او را در آن کارآمد ساخته، خبره کند. به این ترتیب، اطمینان از توانایی مبادله آن محصول کاری که از پاسخ به نیاز‌های مصرفی خود فرد بیشتر است با محصول اضافی کار دیگران که می‌تواند برای او ضروری باشد، فرد را تشویق می‌کند تا در شغل معینی متخصص شود و همه استعداد و ذکاوت خویش را در راه آن حرفه میسر سازد. بله، از نظر اسمیت، آنچه مبادلات بی‌شمار میان افراد را در جامعه نظم و سامان می‌بخشد، پیگیری منافع شخصی است که از طریق یک دست‌ نامرئی هدایت شده است. اسمیت احتمالا مفهوم «دست نامرئی» را از مفهوم «دست راهنمای» استادش هاچسن وام گرفته است.

به بیان اسمیت: هر کس در تلاش است تا آنجا که ممکن است، درآمد خود را افزایش دهد. البته در اصل، او و دیگران قصدی برای پیشبرد منافع عمومی ندارند و در عین حال نمی‌دانند که فعالیت آنها تا چه حد به نفع جامعه است. هنگامی که شخصی کالای داخلی را به کالای خارجی ترجیح می‌دهد، فقط به‌دنبال منافع خودش است، گرچه ممکن است این جریان موجب هدایت یک صنعت به تولید کالایی شود که ارزش بسیار برای جامعه داشته باشد، ولی باید توجه داشت که قصد آن فرد فقط تامین منافع شخصی بوده است. ناگفته نماند که در این مورد و موارد مشابه، شخص مذکور و سایر افراد جامعه، توسط یک دست نامرئی به سوی پیشبرد تامین منافع اجتماعی هدایت می‌شوند که به هیچ وجه مدنظرشان نبوده است. باید توجه کنیم که هر فرد در تعقیب منافع خصوصی خود، زیانی برای منافع اجتماعی به وجود نخواهد آورد، زیرا در این جریان غالبا منافع جامعه را خیلی موثرتر از هنگامی که عمدا به این کار می‌پردازد، افزایش می‌دهد.

منبع: انجمن علمی اقتصاد شهری ایران