آنتونی آگوستین کورنو، اقتصاددان مایوس

آنتونی آگوستین کورنو سال ۱۸۰۱ در فرانسه زاده شد و پس از تحصیل در سال ۱۸۲۰ به‌عنوان معلم سرخانه وارد خانواده مارشال سنت‌کر شد. او ۱۰ سال در آنجا ماند و سال ۱۸۲۹ موفق به کسب درجه دکتری در علوم اقتصادی شد. پس از اینکه مدت کوتاهی به‌عنوان استاد درس ریاضی در دانشگاه لیون به‌تدریس پرداخت، تصدی سمت‌های اداری سطح بالای دانشگاه‌های گرنوبل و دی ژون را بر عهده گرفت. او در سال ۱۸۲۶ بازنشسته شد و در سال ۱۸۷۷ درگذشت. پیش از مرگش،‌ آثار وی به‌وسیله استانلی جوونز، والراس و مارشال کشف شده بود و او اعتبار خود را به‌عنوان یک چهره مهم در تاریخ اقتصاد به‌دست آورده بود.

کورنو کتاب «اصول ریاضی نظریه ثروت» را در سال ۱۸۳۸ به نگارش درآورد. تاریخ انتشار این کتاب درست ۱۵ سال بعد از مرگ ریکاردو و ۱۰ سال قبل از انتشار کتاب «اصول اقتصاد سیاسی» جان استوارت میل بود. او در این کتاب با عنوان کردن «قانون تقاضا» فرض کرد که فروش کالا تابع معکوس قیمت آن است. به علت عدم استقبال کتاب کورنو، او چنان مأیوس شد که مدت ۲۵ سال از مباحث اقتصاد فاصله گرفت با این حال در سال ۱۸۶۳ با تالیف کتاب «اصول نظریه ثروت» به مباحث اقتصادی بازگشت. او در سال ۱۸۷۷ کتاب مروری اجمالی بر نظریه‌های ریاضی را تالیف و در آن تلاش کرد، کمتر به زبان ریاضی سخن بگوید تا شاید کتابش خوانندگان بیشتری پیدا کند.

  نقش کورنو در اقتصاد

کورنو مطالعات وسیعی در ریاضیات و فلسفه داشت. رسم منحنی تقاضا و کاربرد ریاضیات پیشرفته در اقتصاد را اولین بار، او انجام داد. کورنو بدون آنکه از کشش تقاضا نام ببرد؛ نقش آن‌ را در تاثیرگذاری بر درآمد بنگاه نشان داد. بنابراین شاید بتوان او را اولین اقتصاددانی برشمرد که نظریه رفتار بنگاه را مطرح کرد. با وجودی که کورنو در جرگه اقتصاددانان مکتب کلاسیک قرار دارد،‌ از طلایه‌داران مکتب مارژینالیسم(نهایی‌گرایی) و از صاحب‌نظران اقتصاد ریاضی نیز است.

به‌نظر کورنو، سیستم اقتصادی عبارت از مجموعه موضوعاتی است که با همدیگر مرتبط و روی همدیگر اثرات متقابل دارند و برای حل یک مشکل و رسیدن به نتیجه دقیق و کامل یک موضوع از کل موضوعات، باید به تمام قسمت‌های مجموعه سیستم توجه داشت؛ چراکه بدون توجه به همه جوانب، نمی‌توان مسائل را منفردا حل کرد. این علقه‌های متعدد و به‌هم پیوسته را نمی‌توان با منطق معمولی از هم شناخت و با ذره‌بین، مورد تجزیه و تحلیل علمی قرار داد. به‌عقیده آنها، فقط ریاضیات است که می‌تواند با موشکافی، همه این مسائل را با ذره‌بین، مورد بررسی قرار دهد.

کورنو در فصل ۳ کتاب «اصول ریاضی نظریه ثروت» که با شهامت عنوان آن را قانون تقاضا نام می‌نهد، فرض می‌کند که مقدار فروش کالاها تابع نزولی قیمت آنهاست. این قانون هیچ ارتباطی با نظریه مطلوبیت نداشت، بلکه بر پایه مشاهدات علمی از داده‌های آماری استوار بود. به بیانی دیگر، تابع تقاضای کورنو، یک منحنی تقاضای مارشالی که مقادیر مصرف کالا را در قیمت‌های فرضی متعدد نشان می‌دهد نیست، بلکه به طور ساده یک تابع فروش کالاست.

کورنو تابع فروش را به صورت«(D=F(P» و تابع درآمد را به صورت «(P=P(F» در نظر می‌گیرد. او نشان می‌دهد که در صورتی که تقاضا نسبت به تغییرات قیمت انعطاف‌پذیر یا انعطاف‌ناپذیر باشد، افزایش قیمت درآمد کل را کاهش خواهد داد. به این ترتیب، وی مفهوم کشش تقاضا را مورد استفاده قرار می‌دهد، بدون اینکه اصطلاح کشش تقاضا را به کار برد.

کورنو به جای اینکه از حالت رقابت کامل یا نامحدود شروع کند و سپس به انحصار (وجود یک فروشنده) برسد، از انحصار شروع می‌کند و با افزایش تعداد فروشندگان به حالت رقابت می‌رسد، انحصارگر با یک تابع معین درآمد کل«(TM=PF(P» و نیز یک تابع معین درآمد نهایی «(MR=F(P)+P+F(P» روبه‌رو است سپس این توابع معین درآمد، در مقابل توابع کل و نهایی هزینه قرار داده می‌شوند.

آنتونی آگوستین کورنو نشان می‌دهد سود بنگاه زمانی به حداکثر می‌رسد که هزینه نهایی با درآمد نهایی بنگاه برابر باشد. مارشال تحلیل کورنو درباره به حداکثر رساندن سود را در کتاب «اصول اقتصاد»(۱۸۹۰) می‌پذیرد، اما آن را برحسب هزینه‌ها و درآمدهای کل بیان می‌کند. مفهوم درآمد نهایی در اوایل دهه ۱۹۳۰ به وسیله جون رابینسون و ‌روی هارود دوباره کشف می‌شود.

آنتونی آگوستین کورنو نه تنها نظریه انحصار را ارائه داد، بلکه توجه خود را به مورد دوئوپولی(دو فروشنده) معطوف داشت و همانند حالت انحصار، وی فرض کرد که خریداران قیمت کالا را اعلام می‌کنند و فروشندگان صرفا تولید خود را با آن قیمت تطبیق می‌دهند. به این ترتیب، هر دوئوپولی تابع تقاضا برای کالای خود را برآورد می‌کند و سپس مقدار فروش کالای خود را با فرض اینکه مقدار فروش کالای رقیب ثابت می‌ماند، تعیین می‌کند.

ثابت شده است که این فرضیه درست نیست، با وجود این در دوئوپولی هر بنگاه با تغییر مداوم قیمت کوچک‌ترین نفعی نمی‌برد و از این رو، قیمت در نهایت در یک موقعیت تعادل تثبیت خواهد شد. در این موقعیت تعادلی، قیمت کمتر از قیمت در شرایط انحصار و تولید بیشتر از تولید در شرایط انحصار خواهد بود. کورنو سپس نشان می‌دهد هرچه شمار فروشندگان بیشتر شود، قیمت کاهش و مقدار تولید افزایش می‌یابد و در نهایت، به یک حالت رقابتی خواهد رسید که قیمت در پایین‌ترین سطح و مقدار تولید در بالاترین سطح ممکن خواهد بود.