نوابغ بخش خصوصی

برای رفع این مشکل، سیستم کنترل رطوبت لازم بود. چالش مذکور به مهندسی جوان به نام ویلیس کریر محول شد. او سیستمی ابداع کرد که هوا را در طول سیم‌پیچ‌هایی که با آمونیاک فشرده سرد می‌شد، به حرکت در‌می‌آورد. عملکرد این ماشین فوق‌العاده بود، رطوبت را کاهش داد و لیتوگراف‌های نیویورک را قادر ساخت که بدون واهمه از مرطوب‌شدن کاغذها و جاری شدن جوهر روی آنها، به کار چاپ بپردازند. اما کریر، اندیشه‌ای بزرگتر داشت. او دریافت که دستگاه هواساز برای کنترل رطوبت، پتانسیل کنترل حرارت را نیز دارد. او آنقدر پیش‌رفت تا به تولید انبوه اولین تهویه مطبوع مدرن در شرکت کریر دست یافت، که هنوز هم یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان سیستم گرمایش، هواسازی و تهویه مطبوع در جهان محسوب می‌شود. گستره تاثیر تهویه مطبوع بسیار فراتر از چاپ مدرن بود، این نوآوری به بهره‌وری جهانی، مهاجرت و حتی سیاست شکل جدیدی بخشید.

   مدت‌ها پیش از اختراع کریر، انسان‌ها تمایل به خنک‌کردن خود داشتند. اما شیوه‌ای که برای این کار برمی‌گزیدند، به نوعی رقت‌انگیز بود. شما کسب و کار شرکت‌های نیوانگلند در اوائل قرن ۱۹ را توصیف می‌کنید که مکعب‌های یخ تراشیده که با پوشال عایق‌بندی شده بودند را به سراسر کشور حمل می‌کردند. رسما می‌توان گفت که نیوانگلند به همان ترتیبی یخ صادر می‌کرد که جورجیا هلو صادر می‌کند. حتی طی زمستان‌های معتدل، کمبود وجود داشت، «قحطی یخ».

حقیقتا‌ خنک‌کردن اشیا دشوار بود! پیش از اختراع تهویه مطبوع، ‌باید‌ چیزی که بسیار سرد است را بر‌می‌داشتید و به مکان‌های گرم، منتقل می‌کردید. معضلات جالبی وجود داشت. مثلا وقتی که منابع آب تامین‌کننده‌ یخ، مانند دریاچه‌ها، آلوده می‌شدند، آلاینده‌ها در تکه‌های یخ حبس می‌شدند. وقتی این تکه‌های یخ برای استفاده ذوب می‌شدند، هوا را از بوی نامطبوع پر می‌کردند.

 دقیقا‌ خدا را شکر بابت اختراع ویلیس کریر! اثرات جهانی تهویه‌ مطبوع که شما توصیف می‌کنید، شگفت‌انگیزند. تهویه‌‌مطبوع، افق شهرها را تغییر داد‌ و وجود آسمان‌خراش‌های بلند شیشه‌ای را ممکن ساخت که مردم در طبقات فوقانی‌اش از گرما نپزند. تهویه‌ مطبوع، ویژگی‌های جمعیت‌شناسی را تغییر داد و مهاجرت را در ایالات‌متحده به سان بلت، به آتلانتا و فینیکس ممکن کرد. شما به نقل از استیون جانسون گفته‌اید که تهویه‌ مطبوع بازنشستگان محافظه‌کار را قادر کرد که به جنوب و غرب بروند‌ و به این ترتیب، سبب انتخاب رونالد ریگان شد.

بله‌ و البته باید دورنمایی جهانی را نیز مدنظر قرار داد. این اختراع، تنها آمریکا را دگرگون نکرد؛ بلکه جهان را تغییر داد. جاهایی مثل سنگاپور و شانگهای، در فصل گرما و رطوبت غیرقابل تحمل می‌شوند‌ اما اکنون کلان‌شهرهایی جهانی‌اند.

پژوهش‌هایی مدعی‌اند که بهره‌وری انسان در حدود ۲۱ درجه‌ سانتیگراد به اوج می‌رسد. این به آن معناست که تهویه مطبوع، ما را کارآتر کرده است، همچنین با ایجاد تراکم در سنگاپور، مردم را قادر می‌سازد به مدتی طولانی‌تر کار کنند و جهان را به مکانی غنی‌تر بدل سازند. تهویه مطبوع سویه‌ای تاریک نیز دارد. این واحدهای تهویه، دمای داخل را خنک می‌کنند‌ اما‌ خوره‌ انرژی‌اند و در گرمایش جهانی سهیم‌اند.

 اولین اختراع موجود در کتاب، گاوآهن است که زمینه‌ساز‌ انقلاب در بخش کشاورزی شد. شما می‌نویسید که «فراوانی در کشاورزی، فرمانروا و فرمانبر، ارباب و رعیت‌ و نابرابری ثروت را پدید می‌آورد که از آنها در جوامع شکارچی-جمع‌کننده خبری نبود.»

اختراع دوم در کتاب گرامافون است؛ که به بیشتر‌ خوانندگان اجازه داد در خانه‌های سراسر جهان، طنین‌افکن شوند، به‌طوری که ستارگان محلی به ستارگان جهانی تبدیل شدند. این نیز‌ به نابرابری ثروتی انجامید که در جوامع پیش از گرامافون از آن خبری نبود. آیا فکر می‌کنید که فناوری، ذاتا اثر سوپراستار و نابرابری را پدید می‌آورد؟

در اینجا دو پرسش وجود دارد. اول اینکه آیا فناوری همواره بر نابرابری می‌افزاید؟ دوم اینکه، آیا سیاست می‌تواند آن را جبران کند؟

پاسخ پرسش نخست، منفی است. نمونه مشهور فناوری‌ای که کارگران را از کار بیکار کرد، دستگاه بافندگی ماشینی بود‌ که معروف است توسط لادایت‌ها تخریب شد. این ماشین‌ها، مالکان خود را ثروتمند ساختند‌ اما به نظر من می‌توان گفت که آن دستگاه‌ها در واقع نابرابری درآمدی را کاهش دادند، زیرا کارگران کم‌مهارت‌تر نیز می‌توانستند از این دستگاه‌های بافندگی جدید‌ استفاده کنند و از این طریق پول بیشتری به‌دست آورند. از سوی دیگر، فکر می‌کنم که امروزه، بخش عمده فناوری به سوی افراد با مهارت متمایل شده، که این موضوع می‌شود اثرات موسوم به «برنده صاحب همه‌چیز» را تشدید می‌کند.

اما سیاست و حقوق هستند که معمولا برندگان فناوری را تعیین می‌کنند. اگر نظام مالکیت ایالات متحده وجود نداشت تا اجازه ندهد نرم‌افزارهای بیل گیتس کپی شوند، او هیچ‌وقت نمی‌توانست چنین ثروتی دست و پا کند. انتخاب‌های سیاسی بود که باعث شد او یکی از ثروتمندترین افراد این کره‌ خاکی شود. آیا سیاست می‌تواند نابرابری را نیز جبران کند؟ البته که می‌تواند. دولت رفاه قادر به انجام چنین کاری هست.

 در واقع، «دولت رفاه» اختراعی است که شما در این کتاب درباره‌ آن بحث می‌کنید، که این تعریفی بسیار موسع از اختراع محسوب می‌شود. به گفته‌ شما، بنیان‌گذاران دولت رفاه مدرن به جنگ‌افزار بیش از رفاه علاقه‌مند بودند. اوتو فن بیسمارک، زمانی که مستمری بازنشستگی را ایجاد کرد، نیازمند ارتشی متعهد بود. موسولینی برای سرکوب رقبای سوسیالیست و حفظ حمایت عموم مردم، چندین برنامه‌ رفاه اجتماعی را ارائه کرد‌ که مرخصی با حقوق و نگهداری کودک از آن جمله بود. به نظر من ضرورت سیاسی مادر اختراعات سیاسی بود.

دولت رفاه، همان‌طور که از نامش برمی‌آید، برای تقویت نقش دولت طراحی شد. در ابتدا این مفهوم طراحی شد تا دولت را قدرتمندتر سازد و اعتماد مردم به دولت را جلب کند.

به بیان کلی‌تر، «ضرورت به‌عنوان مادر اختراع» کلیشه‌ای تامل‌برانگیز است. گاهی این کلیشه درست نیست. اختراعی مانند رمزنگاری نامتقارن را در نظر بگیرید. اینجا شما ریاضی‌دانانی را داشتید که برای مدتی طولانی با اعداد اول ورمی‌رفتند، کاری که ممکن بود بی‌فایده به نظر رسد. آنگاه برخی دانشمندان علوم کامپیوتر فهمیدند که می‌توانند از نتایج این پژوهش‌ها درباره‌ اعداد اول برای رمزنگاری پیام‌ها استفاده کنند. اما از ابتدا نمی‌شد تصور کرد که تحقیق درباره‌ اعداد اول در نهایت به کجا ختم می‌شود. اما بعد ازآن، سیم‌خاردار را در نظر بگیرید. اینجا ضرورت، به وضوح‌ مادر اختراع بود. آمریکایی‌ها سال‌های سال برای محصور کردن زمین‌های بزرگ در ایالات‌متحده غربی، نیازی حیاتی به چیزی ارزان‌قیمت داشتند که چوب زیادی مصرف نکند.

 در ۱۸۷۵ سیم‌خاردار به‌عنوان «بزرگ‌ترین کشف عصر» به بازار معرفی می‌شد. بعد از آنکه رئیس‌جمهور لینکلن، زمین‌های دولتی غرب را با امضای قانون هومستد، در۱۸۶۲‌ به روستانشینان واگذار کرد؛ سکونت در غرب آمریکا دشوار بود؛ زیرا ساکنان نمی‌توانستند مرزهای مایملک خود را به‌درستی مشخص کنند. شما توضیح می‌دهید که چگونه سیم‌خاردار، مفهوم مدرن مالکیت خصوصی را ایجاد کرد.

بعد از قانون هومستد، سیم‌خاردار به کشاورزان اجازه داد تا حق مالکیت خود را عملی کنند. در هر کسب و کاری، اگر در عمل نتوانید حق مالکیت را به اجرا درآورید، دیگر اهمیتی ندارد که قانون چه می‌گوید. شما اهمیت اجرای این حق را در صنعت موسیقی مشاهده می‌کنید. قانون می‌گوید که تولیدکنندگان موسیقی، مالک حقوق آن هستند. اما حق معنوی‌ در جهان امروز، وقتی که افراد به آسانی می‌توانند به‌طور قانونی آهنگ دانلود کنند، معنایی بسیار متفاوت دارد. مدیریت حق دیجیتال، کوششی است برای ایجاد سیم‌خاردار برای محصولات دیجیتال. هدف آن نیز حل مساله «حصارکشی» در موسیقی است.

 کدام اختراع ذکر شده در این کتاب را بیشتر دوست دارید، یا شاید اختراعی که معتقدید بیش از همه دست‌کم گرفته شده است؟

اختراع مورد علاقه من، کاغذ بود. در ابتدا به نظر خودم نرسیده بود. دیگران گفتند که: «باید ماشین چاپ را در کتاب بگنجانی. این [صنعت] نحوه‌ تفکر ما را دگرگون کرد و منجر به اصلاحات و خیزش اروپا شد.» اما بدون کاغذ، ماشین چاپ چندان به‌کار نمی‌آید. بله، شما می‌توانید روی پوست حیوانات چاپ کنید. اما ۵‌هزار نسخه از یک کتاب، نیازمند‌۲۵۰هزار گوسفند است. کاغذ چیزی است که صنعت چاپ را به لحاظ اقتصادی مقرون‌به‌صرفه می‌کند. همچنین کاربردهای عملی دیگری، همچون دستمال توالت‌ دارد.

 همانگونه که شما می‌نویسید، اولین نمونه پول کاغذی در تاریخ جهان، توسط بازرگانان در سیچوان چین در حدود سال هزار میلادی درست شد. این نمونه یک سند بدهکاری (آی.ا.یو) بود. این نوع پول نوعی پول رایج‌ رسمی دولتی نبود‌ اما وعده‌ ارزش، یکی از ویژگی‌های پول است‌ و آی.ا.یو وعده‌ پول است. بنابراین افراد به جای حمل سکه‌های فلزی با خود، به معامله اسناد بدهکاری خود دست زدند. آنها تصادفا پول رایج خصوصی را اختراع کردند.

پول کاغذی، نوعی سند بدهکاری قابل معامله بود‌ که از بدهی اصلی، مشتق شده بود‌ و اگر بدهی قابل معامله باشد، حکم پول را دارد.

 درسی زیبا در شکل‌گیری پول وجود دارد و شما می‌نویسید وقتی دولت چین از این موضوع باخبر شد، کوشید که عرضه‌ اوراق بدهی را کنترل کند.

در واقع دولت خیلی به دنبال کنترل این پول نبود، بلکه بنا داشت تا آن را به انحصار خود در‌آورد. علتش هم این است: فرض کنید شما یک سند بدهکاری از من دارید. به فروشگاه محله می‌روید. می‌گویید: «خب، می‌تونم یه سند بدهکاری برات بنویسم، یا می‌تونم این سند متعلق به تیم هارفورد رو بهت بدم، که خیلی آدم خوبیه.» فروشنده ممکن است بگوید «راستش، من به تیم بیشتر از د‌ر‌ک اعتماد دارم، پس همون رو به من بده». پس حالا، بدهی من (سند بدهکاری متعلق به تیم) به‌عنوان پول، دست به دست می‌شود. شگفتی در اینجاست که سند بدهکاری تیم می‌تواند بارها و بارها معامله شود، همانگونه که شما با آن در مغازه معامله کردید. اما هیچ‌کس هرگز برای طلب آن پول به سراغ من نمی‌آید. این سند وقتی مفیدتر است که هرگز نقد نشود. این سود خالص است. بنابراین مطمئنا دولت مایل است که خود را در چنین فرآیندی وارد کند.

 آیا شما، در تالیف این کتاب، چیزی درباره اینکه اختراعات از کجا ناشی می‌شوند آموختید؟

این، کتابی درباره منشأ ایده‌ها یا چگونگی رخ دادن اختراعات نیست. برخی از اختراعات در این کتاب از نوابغ بخش خصوصی سرچشمه می‌گیرند و برخی از موارد با حمایت دولت روی داده‌اند.

اصلی‌ترین الگویی که می‌توان از آن سخن گفت این است که سخت می‌توان از الگویی واحد نام برد.

پی‌نوشت:

این گفت‌وگو میان درک تامسون و تیم هارفورد انجام شده و در تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۷ با عنوان «How Air-Conditioning Invented the Modern World»در وب‌سایت آتلانتیک منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان آن را با عنوان «پنجاه اختراعی که اقتصاد مدرن را شکل داد» و ترجمه‌ امیرمسعود جهان‌بین منتشر کرده است.

p 30 (1)