تحولات اجتماعی - فرهنگی  ناشی از انقلاب صنعتی

در دوره پهلوی نوگرایی از سوی سرمایه‌گذارهای خارجی و عاملان بومی آن طلب می‌‌شود و عملکردهای جدیدی در هسته کهن تهران جای می‌گیرد. کم کم ساختمان‌های قدیمی از میان برداشته می‌شود و تهران ورای بافت قدیمی و باروهای قدیمی توسعه می‌یابد و مجموعه‌های مسکونی اطراف شهر ایجاد می‌شود و این شهر در اواخر این دوره و دوره بیست ساله اخیر به‌منطقه شهری گسترده و به‌عنوان شهر مسلط با بهره‌گیری از ‌اندیشه نوگرایی تبدیل می‌‌شود. چهار رخداد شامل رنسانس، اصلاح گرایی مذهبی، روشنگری و انقلاب صنعتی ارکان اساسی مدرنیسم یا نوگرایی و مدرنیته را در اروپا آفریدند. معمولا آغاز رنسانس به‌معنی تجدید حیات علمی - فرهنگی، به‌قرن ۱۴ و شهر فلورانس ایتالیا بازمی‌‌گردد که در آنجا عقاید و افکار اومانیستی در حال ظهور بود. قرن ۱۴ تا اواخر قرن ۱۵ به‌رنسانس اولیه یا آغازین و پایان قرن ۱۵ به‌بعد به‌رنسانس عالی با پیشرفته موسوم است. طی این دوره شهرهای ونیز و رم پا به‌پای فلورانس در شکوفایی و رونق هنر، ادبیات، فرهنگ و تکامل ‌اندیشه‌های اجتماعی گام برمی‌دارند. ‌اندیشه رنسانس از قرن ۱۶ به‌بعد به ‌مدت یکصد سال در اروپا جایگاه خاصی یافت. البته پیدایش جنبش دایره‌المعارف و ارجاعات و اشارات به‌رنسانس هنرهای زیبا و ادبی، تاثیر عمیقی در تاریخ و ادبیات و هنر بر جای گذاشت. دومین جنبش تاثیرگذار در اروپا «اصلاح مذهبی» بود که در قرن ۱۶ به‌منظور اعمال اصلاحاتی در نظریات و عقاید دینی کلیسای کاتولیک آغاز شد و تاثیرات عمیقی در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی غرب گذاشت.

سومین پدیده، اصل روشنگری با جنبش فکری و نهضت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است که ایمان به‌عقل را به‌عنوان بستر مناسب آزادی‌ اندیشه و نقد و کلید اصلی دانش، شناخت و پیشرفت بشری می‌داند.چهارمین رکن مدرنیته، انقلاب صنعتی است که در نیمه دوم قرن ۱۸ تا نیمه اول قرن ۱۹ امتداد می‌یابد. چارچوب این رخداد به‌کل تغییرات و تحولات اقتصادی مربوط می‌شود، ظهور شیوه‌ها و ابزار مدرن و رشد تکنولوژی، تولید انبوه کالا و فضاهای کالبدی را فراهم می‌سازد و موجب گذر از جامعه ثابت کشاورزی و تجارت به‌جامعه صنعتی مدرن می‌‌شود. در این فرآیند مدرنیسم و اثر آن مدرنیته، تاثیراتی بنیادی در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و کالبدی- فضایی به‌شرح زیر در جهان داشته است:

۱- در حوزه اجتماعی: تحولات اجتماعی که از قرن ۱۸ شروع شد، در قرن ۱۹ گسترش یافت و در قرن ۲۰ پس از جنگ به‌اوج خود رسید. حوزه‌های فرعی در بعد اجتماعی شامل حوزه طبقه، حوزه جنسیت و حوزه نژاد ایجاد شد.

۲- در حوزه سیاست: پیدایش نظام‌های سیاسی جدید، فروپاشی نظام‌های استبدادی کهن، ایجاد نظام‌های جمهوری، پیدایش دموکراسی و دولت در جوامع سرمایه‌داری، تحول در عرصه نظام‌های قدرت، تحول در فرهنگ سیاسی، ظهور جنبش‌های سیاسی - اجتماعی، تغییر نگرش در صحنه‌های سیاسی.

۳- در حوزه اقتصاد: تغییر در زیرساخت‌های اقتصادی، روابط اقتصادی میان شهروندان، پیدایش نظام‌های اقتصادی، ظهور دولت رفاه، ظهور کارتل‌ها و‌تراست‌ها و شرکت‌های چندملیتی، فوردیسم یا عصر صنایع نوین، تقسیم کار، تغییر الگوی شغلی و الگوی مصرف.

۴- در حوزه فرهنگی: تحول در نظام‌های فرهنگی، پیدایش فمینیسم، تحول فرهنگ تجسمی، امنیت فردی و اجتماعی، تحول در آموزش و پرورش، تحول علمی، تحول در مذهب، تحول در ایدئولوژی، تحول رسانه‌ای و ارتباطات الکترونیکی، تحول ماهواره‌ای و عصر اطلاعات.

۵- در حوزه فضایی - کالبدی: ایجاد مگالو پلیس‌ها، (Megalopolis ابر منطقه یا ابرشهر) تحول در نظام و شبکه شهری. از بین رفتن فاصله زمانی - مکانی، تغییر در الگوی سکونتگاه‌ها، تغییر در مسکن، ایجاد بزرگراه‌ها و شبکه‌های هوایی - زمینی و پیدایش شهرهای الکترونیکی، تغییر الگوی زیست و

رویارویی ایران با کشورها و‌ اندیشه‌ها و فنون جدید اروپایی، از اواسط قرن ۱۳ (۱۹ میلادی) به‌این‌سو، آغاز شده است که پیامدهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی - فضایی مهمی داشته است.

یک جنبه ‌از مدرنیسم اروپایی، کاربرد نیندیشیده و غیر‌انتقادی نظریه‌ها، روش‌ها‌ و تکنیک‌ها و آرمان‌های برگرفته از تجربه‌ کشورهای پیشرفته است که ‌اندیشمندان، سیاستمداران، روزنامه‌نگاران و سایر متفکران به‌کار می‌بندند. شبه‌مدرنیسم، ثمره تلفیق مدرنیسم اروپایی با مدرنیسم جهان ‌سومی است که در ایران نگرش‌ها و برخوردهای متفاوتی را برانگیخت. در اشاعه شبه‌مدرنیسم در ایران، دولت و نهادهای دولتی و شماری از روزنامه‌نگاران، نویسندگان، شاعران، نمایشنامه‌نویسان، روشنفکران، معماران، شهرسازان و اهل علم، سهم بسزایی داشتند. گرچه دوره رضاخان را بسیاری از نظریه‌پردازان سرآغاز غلبه ‌شبه‌مدرنیسم یا نوگرایی نامیده‌اند، ولی تاثیر‌پذیری ایران از مدرنیسم با سفرهای ناصرالدین‌شاه (و حتی فتحعلی شاه) به‌اروپا آغاز شد و در دوره رضاشاه گسترده شد. مدرنیست‌های اروپایی و مقلدان سطحی آنها در ایران، در مورد امور علمی «کل‌گرا» و در مورد امور اجتماعی «همگون گرا» بوده‌اند. شبه‌مدرنیسم در ایران کوشش کرد تا خرده مدل‌های نمایشی را که نشان‌دهنده همگونی جوامع ایرانی با جوامع اروپایی باشد خلق کند. در این فرآیند جایگاه نوگرایی یا شبه‌مدرنیسم، جامعه شهری است و نتیجه آن ایجاد کارخانه‌‌های صنعتی برای مصارف داخلی، تحول در بافت شهرها، ایجاد خیابان‌ها، تحول در نوع و نحوه ساختمان‌ها از یک‌سو و ایجاد موسسات اداری (ثبت، شهرداری، نظمیه)، تحول در ایجاد ارتش جدید، خدمات آموزشی، صنایع و توسعه سریع فضایی - کالبدی شهرهاست.

از مقاله‌ای به‌قلم دکتر کرامت‌الله زیاری

دانشیار جغرافیای دانشگاه یزد