این کافه بسته شد

  بعد از کرونا کافه را واگذار کرد

اولین مقصد برای راستی‌آزمایی این خبر کافه بتهوون در خیابان میرزای شیرازی است؛ در یک روز غیرتعطیل و هنگام ظهر که وقت وعده غذایی ناهار است. از پله‌ها بالا می‌روم اما میله‌های آهنی محافظ کشیده شده و در کافه بسته است. احتمال می‌دهم شاید ساعت کاری کافه تغییر کرده اما مساله حادتر از کاهش ساعت کاری است. «کافه بسته شده و قرار است مالک جدید آن را راه‌اندازی کند»؛ این را دختری که در فروشگاه کنار کافه بتهوون مشغول بسته‌بندی کالایی است، می‌گوید. دلیل بسته شدن کافه هم چیزی نیست جز کرونا؛ «در این مدت که صاحب کافه به دلیل شیوع کرونا مجبور شده بود کافه را ببندد ضرر کرد و الان اینجا را واگذار کرده.»

  باز است اما خلوت

مقصد بعدی خیابان سمیه در مرکز شهر است؛ محله‌ای که نزدیک دانشگاه امیرکبیر است و کافه‌هایش پاتوق دانشجویان. وارد اولین کافه‌ای که در این خیابان است می‌شوم؛ «کافه راک». کافه باز است اما خبری از مشتری نیست. چند دقیقه‌ای در کافه می‌مانم تا اگر مشتری آمد سر حرف را با او باز کنم. در این خلال با یکی از پرسنل شروع به گپ و گفت می‌کنم. می‌گوید سه روز است کافه باز شده اما چندان از وضعیت راضی نیست. با این حال امیدوار است رفته رفته اوضاع به قبل از روزگار کرونایی برگردد.

  بعد از کرونا دیگر باز نکردند

خبری از مشتری نمی‌شود و کافه راک را به مقصد بعدی که کافه باران در همین خیابان است ترک می‌کنم. اما کرکره‌های این کافه هم پایین است. از مرد مسنی که صاحب مغازه کنار این کافه است دلیل بسته بودن کافه باران را می‌پرسم. «بعد از کرونا دیگر باز نکردند و کافه بسته شده. کرونا کاسبی همه را به هم زد و خیلی‌ها را بیچاره کرد. این بندگان خدا هم یکی از همین ضررکنندگان هستند.»

  نگرانیم بعد از افزایش قیمت در منو مشتری‌هایمان چه می‌شوند

چند قدم جلوتر از کافه تعطیل شده باران، کافه‌ای دیگر به چشم می‌خورد که به نظر می‌رسد باز باشد. از پشت شیشه داخل کافه معلوم نیست اما وقتی وارد می‌شوم دختری که ماسکی بر صورت دارد با محلول ضدعفونی‌کننده که در دست دارد به استقبالم می‌آید.  صاحب آنجا نیست اما می‌گوید مسوولیت اداره کافه برعهده اوست. کافه بزرگی است که به یک شرکت تبلیغاتی خصوصی تعلق دارد. سه روز است کار خود را شروع کرده است و به گفته مسوول کافه مشتری‌هایش هم نه تنها کم نشده بیشتر هم شده است: «مشتری‌های قدیمی و ثابتمان در این سه روز آمده‌اند، علاوه بر اینها مشتری‌های جدید هم داشتیم که برخی از آنان می‌گویند چون کافه‌های پاتوقشان بسته شده به کافه ما آمده‌اند.» می‌گوید ملک کافه اجاره‌ای است با این حال چون صاحب کافه فرد متمولی است و این کافه یکی از کارهای حاشیه‌ای اوست مشکلی بابت پرداخت اجاره بهای این مدت نداشته. نگرانی مسوولان این کافه که دغدغه مالی چندانی ندارند چیز دیگری است: «در این مدت که کافه بسته بود همه مواد اولیه ما خراب و دور ریخته شد. تمام ۶۰۰ قلم جنسی که الان خریدیم ۱۵ درصد افزایش قیمت داشته است و به همین دلیل منوی ما هم باید افزایش قیمت داشته باشد. اما نگرانیم بعد از افزایش قیمت‌ها مشتری‌ها چه می‌شوند و با این مساله کنار می‌آیند یا نه.»

  تیر آخر را کرونا زد

از او نشانی کافه‌هایی را که در اطراف آنان بسته شده‌اند؛ می‌گیرم. کافه گره یکی از آنهاست. از قضا صاحب کافه یکی از اینفلوئنسرهای اینستاگرام است. از طریق صفحه‌اش در فضای مجازی با او ارتباط گرفتم و از هوری رحیمی درباره علت بسته شدن کافه‌اش پرسیدم: «با حساب کتابی که کردیم دیدیم امکان ادامه کار وجود ندارد برای همین کافه را جمع کردیم.»  ماه گذشته باید جشن یک‌سالگی کافه‌شان را برگزار می‌کردند اما در همان روزها تصمیم گرفتند برای همیشه آن را ببندند. هشت نفر نیرو داشتند که اکنون به خاطر بسته شدن کافه دنبال کار جدید هستند و علاوه بر این در مدت سه ماهی که کافه بسته بود به دلیل ناتوانی صاحب کافه حقوقی دریافت نکرده‌اند. «قبل از کرونا اوضاع کافه رو به پیشرفت بود یعنی تا اواخر تابستان خیلی رو به رشد بودیم. از اواخر تابستان اتفاق‌هایی افتاد که هر بار ضربه مهلکی به ما وارد شد. ابتدا افزایش قیمت بنزین هزینه اولیه ما را بالا برد. علاوه بر این، افزایش قیمت بنزین تا مدتی روی جامعه به دلیل تورمی که به وجود آورده بود تاثیر داشت و مشتری‌ها کم شدند. بعد از آن خیلی سریع اعتراضات آبان و حوادث پس از آن شروع شد. تا آمدیم از این بحران عبور کنیم سردار سلیمانی شهید و فضای جامعه ملتهب شد. این حادثه را هم پشت سر گذاشتیم که هواپیمای اوکراینی ساقط شد. تیر آخر را هم کرونا زد.»

هوری رحیمی می‌گوید؛ اگر هر کدام از این اتفاق‌ها در سال‌های جداگانه بود شاید می‌توانستند از پس مشکلات برآیند اما پشت سرهم بودن آنها باعث شد بعد از کرونا امکان ادامه کار نداشته باشند.