از ناپدیدشدن جک ما، کارآفرین بزرگ چینی و بنیان‌گذار علی‌بابا بگیرید تا شاهزاده سعودی و مرسدس بنز روکش طلایش که یک چیتا پشت فرمان آن نشسته بود؛ همیشه داستان‌های عجیبی درباره زندگی این میلیاردرها وجود دارد. با این حال، داستان هیچ‌یک از این افراد به‌اندازه داستان زندگی ایکی باتیستا، سرمایه‌دار بزرگ برزیلی که فقط در عرض شش ماه حدود ۶/ ۹۹ درصد از ثروتش را از دست داد، جالب و تاثیرگذار نیست. مردی که ۳۴ میلیارد دلار از ثروتش در کمتر از یک سال و نیم بر باد رفت. او که روزی با روسای جمهور و وزیران هم‌پیاله بود، حالا در زندان در کنار تبهکاران خطرناک زندگی می‌کند.

  گریزی به سال‌های طلایی زندگی ایکی باتیستا

در سال ۱۹۸۱، ایکیِ ۲۵ ساله یک وام ۵۰۰ هزار دلاری گرفت و شرکت اوترام اورم (Autram Aurem) را در زمینه تجارت طلا راه‌اندازی کرد. شایعاتی وجود دارد که او از موقعیت پدرش که وزیر معادن و انرژی در دولت وقت برزیل بود استفاده کرده است. به دو سال نکشید که شرکت ایکی ۶ میلیون دلار سود کسب کرد. توسعه سریع کسب‌وکار او در منطقه آمازون توجه و علاقه سایر کشورها را به خود جلب کرد. در سال ۱۹۸۳، ایکی با شرکت کانادایی تی‌وی‌اکس گلد (TVX gold) شراکت کرد و دو سال بعد مدیرعامل همین سازمان شد که حالا دیگر در بورس سهام کانادا فهرست شده بود. ایکی فقط ۲۹ سال داشت و با این حال، از همین حالا صحنه‌ای را برای خود ساخته بود که در آن توانایی‌های مافوق تصورش در تحت‌تاثیر قراردادن سرمایه‌گذاران را به رخ می‌کشید. ایکی دلش می‌خواست سلطان بلامنازع این صحنه باشد.

  گروپو اکس

در سال ۱۹۹۸، ایکی اولین شرکت از مجموعه شرکت‌هایی را که بعدها شرکت خوشه‌ای او را تشکیل دادند راه‌اندازی کرد. این شرکت ای‌ام‌اکس (AMX) نام داشت و یک شرکت تصفیه فاضلاب بود. شرکت‌های بعدی که ایکی تاسیس کرد، شامل ام‌پی‌اکس (MPX) در بخش انرژی گرمایی (۲۰۰۱)، ام‌ام‌اکس (MMX) در بخش معدن و استخراج (۲۰۰۵)، اُجی‌اکس (OGX) در بخش نفت و گاز (۲۰۰۷)، ال‌ال‌اکس (LLX) در بخش لجستیک (۲۰۰۷)، آرای‌اکس (REX) در بخش املاک و مستغلات (۲۰۰۸)، اُاس‌اکس (OSX) در بخش تجهیزات دریایی و کشتی‌سازی (۲۰۰۹) و اس‌آی‌اکس (SIX) در بخش فناوری (۲۰۱۱) بودند. تمام این شرکت‌ها را هلدینگ ای‌بی‌اکس (EBX) اداره و کنترل می‌کرد. تقریبا همه شرکت‌هایی که ایجاد کرده بود عرضه اولیه عمومی (IPO) داشتند و هر عرضه اولیه ثروتش را چندبرابر می‌کرد. ایکی به‌جای اینکه مانند همه شرکت‌های بزرگ دیگر مدیرانی برای ارتباط با سرمایه‌گذاران داشته باشد، روشِ رودشو (road-show) را که یکی از ابزارهای بازاریابی محبوب است انتخاب کرد و به همین دلیل بیشتر با عموم مردم در ارتباط بود. توانایی‌های ایکی در فروش و تجارت در همین چند سال به دست نیامده بود. او از مدت‌ها قبل روی توسعه این توانایی‌ها کار کرده بود. وقتی دانشجو بود با فروش قراردادهای بیمه از خانه‌ای به خانه دیگر، توانست بودجه تحصیلش در اروپا را تامین کند. از همان روزهای آغازین می‌دانست که مهارت‌هایی جادویی در فروش دارد.

  جنون عرضه اولیه عمومی

ایکی با صدایی که شباهت زیادی به صدای متیو مک‌کانهی (هنرپیشه معروف هالیوود و ستاره فیلم اینتر استلار) داشت، با ظاهر جذابش که شبیه سلبریتی‌های هالیوود بود، با برنامه‌های فوق‌العاده‌ای که در کسب‌وکار داشت و مهارت پول‌سازی بی‌نظیرش، خیلی راحت سرمایه‌گذاران را شیفته خودش می‌کرد. او قادر بود حتی افرادی را که هرگز در بازار سهام سرمایه‌گذاری نکرده بودند، قانع کند تا فقط برای خریدن سهام او حساب باز کنند. آنهایی که سرمایه کافی برای سرمایه‌گذاری در شرکت‌های او را نداشتند، حداقل کاری که می‌کردند این بود که کتابش با عنوان «خط مشیِ بزرگ‌ترین کارآفرین برزیل» را بخرند. شرکت کارگزاری مشهور برزیلی با عنوان XP Investimentos، در این دوره شاهد هجوم باورنکردنی مشتریان جدید بود؛ افرادی که از یک محیط سرمایه‌گذاری منطقه‌ای کوچک، به یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های سرمایه‌گذاری در جهان روی آورده بودند. تعداد افرادی که برای سرمایه‌گذاری در شرکت‌های ایکی باتیستا حساب باز می‌کردند، چنان زیاد بود که دفتر ما روزهای پیاپی برای بررسی فرم‌ها کار می‌کرد. سراسر برزیل همین وضعیت را داشتند. پس از هر عرضه اولیه عمومی، ثروت ایکی باتیستا افزایش می‌یافت. او هرگز متوقف نمی‌شد. ایکی در استفاده از آگهی‌های مطبوعاتی برای اطلاع‌رسانی به مردم درباره شرکت‌های حفاری‌اش و به‌روزرسانی اخبار مربوط به آن شرکت‌ها درباره اینکه میدان‌های نفتی جدید پیدا کرده‌اند یا قراردادهای جدیدی که شرکت‌های لجستیک‌اش امضا می‌کردند استاد بود. مدام حرف از موفقیت و سود بود و به‌ندرت حرفی از ریسک‌های مربوط به کسب‌وکار به میان می‌آمد. یادم می‌آید که مدیر تیم ما در کارگزاری می‌گفت: این OGX واقعا خارق‌العاده‌اس! هر وقت حفاری را شروع می‌کنن، بالاخره یک چیزی پیدا می‌کنن. طولی نمی‌کشه که به یک غول جهانی تبدیل می‌شه! اما این‌طور نبود! قطعا این‌طور نبود.

  عملیات لاوا‌جاتو و افول دوران طلایی

اولین پیش‌درآمد سقوط ایکی باتیستا در مارس ۲۰۱۲ رخ داد؛ درست زمانی که پسرش ثور در حالی که با ماشین مک‌لارن‌SLR اش رانندگی می‌کرد، با یک دوچرخه‌سوار تصادف کرد. در همان سال، کاسه صبر سرمایه‌گذاران نسبت به عملکرد شرکت‌های او لبریز شد. ام‌پی‌اکس فقط در حال انباشت بدهی بود و ضرر می‌داد. اعدادی که OGX از استخراج نفت نشان می‌داد همچنان ناچیز بود، همان شرکتی که گل سرسبد شرکت هرمی او بود و سال‌ها در مطبوعات، اخبار‌ بیش از حد خوش‌بینانه‌ای درباره‌اش منتشر کرده بودند.

ایکی چاره‌ای نداشت جز اینکه دارایی‌های برخی از شرکت‌ها را بفروشد تا ضررهای بقیه شرکت‌هایش را جبران کند. اما چند ماه بعد، مشکل بزرگ‌تری گریبانش را گرفت که دیگر توان مقابله با آن را نداشت. میادین نفتی OGX چنان بی‌کیفیت بودند که استخراج از آنها کاری بی‌ثمر بود. بنابراین ثروت او تقریبا به‌اندازه ۷ میلیارد دلار کاهش یافت، آن‌هم فقط در یک روز!شمارش معکوس شروع شده بود و ایکی دائما در سرازیری پیش می‌رفت. چهار عملیات تحقیقاتی درباره فعالیت‌های جنایی، ایکی را زیر ذره‌بین گرفتند. همان‌طور که گفتیم، پلیس فدرال یکی از این عملیات را میداس تاچ نامیده بود. در نهایت آخرین پتکی که بر سر ایکی فرود آمد، عملیات کارواش یا لاوا‌جاتو بود. این عملیات به‌منظور تحقیق درباره شرکت‌های خصوصی که با پرداخت رشوه برای قراردادهای عمومی و سایر منافع‌شان با مقامات دولتی ارتباطی نزدیک برقرار کرده بودند، ترتیب داده شده بود. محققان دریافتند ایکی یکی از کله‌گنده‌هایی است که با رشوه به برخی سیاستمداران، مزایایی برای خودش دست‌وپا کرده است. تحقیقی موازی درباره فعالیت‌های غیرقانونی هم انجام شد که جای تعجبی ندارد که در این مورد هم شواهدی یافتند. دادگستری برزیل به‌طرز وحشتناکی کند عمل می‌کند؛ بالاخره در سال ۲۰۱۷، دادگاه یک حکم بازداشت علیه ایکی باتیستا صادر کرد، اما نتوانستند او را پیدا کنند. این میلیاردر سابق، مدتی فراری بود تا اینکه بالاخره در فرودگاه بین‌المللی ریودوژانیرو تسلیم شد. در ژانویه ۲۰۱۷، ایکی باتیستا با سر تراشیده‌شده مانند سایر زندانیان، شروع به گذراندن دوره محکومیت خود در مجتمع کیفری بانگو (Bangu) کرد که هزاران مجرم عادی از دله‌دزدها گرفته تا اربابان موادمخدر سایکوپاتیک در آن دوران محکومیت خود را می‌گذرانند. این پایان دوره سلطنت میلیاردر برزیلی بود، اما هنوز می‌توان صدای گریه‌های ناامیدانه سرمایه‌گذاران کوچکی را شنید که فریب او و بازتاب رسانه‌ای پرسروصدایش را خورده بودند و به خاک سیاه نشستند.