تاکید بر اهمیت تحقق توسعه و پیشرفت به سوی اهداف رفاهی آن نظیر کاهش فقر، بیکاری و نابرابری اقتصادی، آن‌قدر همه‌گیر شده و عمومیت پیدا کرده که به‌نظر می‌رسد دیگر نیازی به تشریح ضرورت آن نیست. در واقع توسعه اقتصادی تبدیل به یک مطالبه عمومی شده است، هم نزد مردم، هم نزد فعالان اقتصادی و هم نزد مردان دولت و مجلس، به‌طوری‌که در هر انتخابات، کسانی که بر اهداف توسعه‌ای بیشتر تمرکز کنند، راحت‌تر و زودتر می‌توانند آرا را به سمت خود هدایت کنند. ولی نکته اساسی این است که به‌رغم همه توجهاتی که به ضرورت توسعه صورت گرفته و صدای واحدی که توسعه را فریاد می‌کشد و جامعه را تشنه آن برمی شمارد، ولی باز هم در کشور ما متاسفانه هنوز الزامات و پیش‌فرض‌های تحصیل توسعه، چندان جدی گرفته نشده و در مرحله حرف و شعار باقی مانده است.  بسیارند افرادی که از ضرورت توسعه اقتصادی سخن‌ها می‌گویند و بر تحقق آن پافشاری‌ها می‌کنند، ولی به محض آنکه بحث به کاهش تصدیگری دولت و واگذاری امور به بخش‌خصوصی می‌رسد، در برابر پیشرفت فرآیند خصوصی‌سازی مقاومت کرده و سعی می‌کنند به هر صورت ممکن، مسیر واگذاری‌ها را حتی اگر شده به سمت شبه دولتی‌ها منحرف سازند تا بخش‌خصوصی، قدرت و توسعه پیدا نکند و صدای آن بر صدای بخش دولتی، چیره نشود.

همچنین هر روز شاهد کسانی هستیم که از توسعه اقتصادی دفاع‌های آنچنانی می‌کنند و خود را طرفدار توسعه می‌خوانند و بر نگرش‌های ضدتوسعه‌ای نقدها روا می‌دارند، ولی وقتی نوبت به کاهش بوروکراسی‌های مبهم و پیچیده دولتی می‌رسد و اقتصاد گام به گام به سمت مقررات زدایی و حذف قوانین زائد و دست و پاگیر پیش می‌رود، ناگهان تغییر موضع می‌دهند. در واقع باید بگوییم که اقتصاد ایران دچار یک پارادوکس شده است. از یکسو می‌خواهد به سمت توسعه پیش برود و از مواهب آن بهره‌مند شود و از سوی دیگر حاضر نیست از مزایایی که در رانت‌ها و فضای غیرشفاف و غیررقابتی وجود دارد، دل برکند. از یکسو به‌دنبال جذب سرمایه‌گذار خارجی است و یقین دارد که اگر فضای اقتصاد برای حضور سرمایه‌گذار مساعد نشود، روی توسعه را نخواهد دید و از سوی دیگر حاضر نیست، ضعف خود را در مدیریت، تولید دانش، خلق فناوری و ثروت‌آفرینی از علوم دانشگاهی به رسمیت بشناسد.  این پارادوکس سبب می‌شود که هیچ چیز در سر جای خود قرار نگیرد و بی‌انضباطی بر مجموعه کنش و واکنش‌های کشور حاکم شود. برنامه‌ریزی‌ها از آینده‌نگری خالی شده و فعالیت‌ها، هر چند با فداکاری و از خودگذشتگی همراه باشد، ولی بازهم اثر یکدیگر را خنثی کنند. بنابراین بهترین کار این است که یکبار برای همیشه، تکلیف‌مان را با الزامات توسعه روشن کنیم و بعد حرکتمان را ادامه دهیم.