رفتارشناسی ترامپ

اولین نشانه ابهام در برنامه جامع اقدام مشترک را باید مربوط به سازوکارهای پایان دادن به تحریم‌های اقتصادی و راهبردی ایران دانست. واقعیت آن است که برنامه جامع اقدام مشترک صرفا در سه حوزه مرتبط به هم تحریم‌ها را کاهش داده و در سایر موارد نه‌تنها تحریم‌ها پایان نیافته بلکه از سال ۲۰۱۵ به‌بعد با نشانه‌های جدیدی از تحریم‌های اقتصادی روبه‌رو شده‌‌ایم. چنین فرآیندی نشان می‌دهد که آمریکا از انگیزه بیشتری برای نادیده گرفتن آنچه به‌عنوان پایان تحریم‌ها از سوی نهادهای دیپلماتیک و ساختار اجرایی مطرح می‌شد، روبه‌رو شده است.

تغییرات ساختاری در آمریکا زمینه‌های رادیکالیزه‌شدن سیاست‌های تهاجمی آمریکا نسبت به ایران را نیز به‌وجود آورده است. نقش‌یابی افرادی همانند مایکل پومپئو، جان بولتون و جینا هاسپل در سمت وزیر امورخارجه، مشاور امنیت ملی و ریاست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا را می‌توان نمادی از تغییر در الگوهای رفتاری ترامپ دانست. هر یک از افراد یادشده دارای الگوهای رفتاری تهاجمی در ارتباط با ایران هستند. با توجه به چنین نشانه‌هایی سناریوهای پیش روی ایالات متحده برای محدودسازی قدرت اقتصادی و افزایش تضادهای درون‌ساختاری ایران در حال افزایش است.

در ۲۲ اردیبهشت ۹۷ نشانه‌هایی از ابهام جدید و التهاب درباره چگونگی تصمیمات جدید دولت ترامپ نسبت به تعلیق تحریم‌های هسته‌ای ایران شکل خواهد گرفت. این امر به‌گونه اجتناب‌ناپذیر بر ساختار اقتصادی و نوسانات بازار ارز ایران تاثیر به‌جا خواهد گذاشت. اگر دونالد ترامپ تعلیق تحریم هسته‌ای ایران را تمدید نکند، به‌گونه اجتناب‌ناپذیر آشفتگی جدیدی در بازار اقتصادی ایران ایجاد خواهد شد. هدف برخی از کارگزاران سیاست خارجی و امنیتی آمریکا را می‌توان براساس «گزینه تغییر رژیم ایران» دانست.

۱. بررسی امکان خروج دونالد ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک

تحلیل دونالد ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک براساس «روحیه آمریکایی» مبتنی بر «سیاست قدرت» شکل گرفته است. در حالی که باراک اوباما تلاش داشت تا براساس سازوکارهایی همانند «چندجانبه‌گرایی»، «متقاعدسازی» و «حل مرحله‌ای تضادهای راهبردی» در تعامل با ایران و در فضای حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات در نظام بین‌الملل مبادرت نماید. دو رویکرد متفاوت از سوی افرادی ارائه‌شده است که الگوهای رفتاری کاملا متمایزی را در ارتباط با موضوعات راهبردی در دستور کار قرار می‌دهند.

باراک اوباما درصدد بود تا از سازوکارهای مبتنی بر چندجانبه‌گرایی و ائتلاف برای حل اختلافات ایران و کشورهای جهان غرب استفاده نماید. در حالی‌که دونالد ترامپ رویکرد متفاوتی داشته و تلاش دارد تا از طریق سازوکارهایی همانند سیاست قدرت به اهداف راهبردی آمریکا پاسخ دهد. برکناری رکس تیلرسون در ۱۲ مارس ۲۰۱۸، پیام آشکاری برای الگوهای کنش تعاملی آمریکا با کشورهای اروپایی، چین، کره‌شمالی و ایالات متحده در حوزه سیاست خارجی و موضوعات راهبردی محسوب می‌شود. رکس تیلرسون در ۱۴ ماه گذشته تلاش کرد تا روندهای بوروکراتیک در سیاست خارجی ایالات متحده را در دستور کار قرار دهد.

خروج ترامپ از برجام با هیچ‌گونه محدودیت ساختاری در آمریکا روبه‌رو نخواهد شد. همان‌گونه‌ که همگان بر آن واقف هستند، برجام صرفا به‌عنوان برنامه همکاری مشترک محسوب می‌شود که در قالب توافقنامه تنظیم شده است. هر توافقنامه‌ای دارای آثار و پیامدهای حقوقی خاص خود است. به‌طور کلی می‌توان به این موضوع اشاره داشت که کاخ سفید در پذیرش یا عدم پذیرش ادامه همکاری‌های گذشته دارای آزادی عمل بوروکراتیک خواهد بود.

به همین دلیل است که ترامپ تلاش دارد تا روند محدودسازی ایران در حوزه سیاست بین‌الملل را براساس نشانه‌هایی از فشارهای اقتصادی فزاینده و محدودیت‌های فراگیر تنظیم نماید. رویکرد دونالد ترامپ در مورد خروج احتمالی از برجام بیانگر آن است که مرحله جدیدی از محدودیت‌های راهبردی آمریکا علیه ایران در دستور کار قرار می‌گیرد. الگوی رفتاری ترامپ به‌گونه‌ای شکل گرفته که شوک سیاسی و تهییج افکار عمومی آن در مورد خروج از برجام بسیار شدیدتر و تندتر از واقعیت آن خواهد بود.

ترامپ تمامی زمینه‌های ساختاری را برای خروج از برجام آماده کرده است، اما واقعیت آن است که خروج از برجام دارای قالب‌های معنایی و مفهومی کاملا متفاوتی خواهد بود. واقعیت آن است که تیلرسون نمی‌توانست رویکردهای مقابله‌جویانه پرشدت علیه ایران را سازماندهی کند. در حالی که پومپئو به‌عنوان فرد محافظه‌کاری محسوب می‌شود که علاوه بر فرآیند مسوولیت‌های نظامی، جایگاه مؤثری در بین محافظه‌کاران مجلس نمایندگان داشته است. او در دوران قبل از فعالیت‌های اجرایی خود در کابینه ترامپ، عضو مجلس نمایندگان از ایالت کانزاس بوده است.

انتخاب مایکل پومپئو، جان بولتون و جینا هاسپل نشان می‌دهد که الگوی کنش امنیتی و قدرت‌محور دونالد ترامپ بر سازوکارهای کنش بوروکراتیک ایالات متحده برتری پیدا کرده است. در دوران جدید، روندهای نظامی‌گری، کنش امنیتی و سازوکارهای تهاجمی در ادبیات ترامپ انعکاس بیشتری پیدا خواهد کرد. همکاری‌های پیشین جیمز متیس وزیر دفاع ایالات متحده با مایکل پومپئو، زمینه‌های کنش تهاجمی بیشتری را برای سیاست خارجی آمریکا در آینده به وجود می‌آورد. تغییر در کابینه دونالد ترامپ، نشانه‌هایی از دگرگونی‌های الگویی و رفتاری سیاست خارجی آمریکا را منعکس می‌سازد. چنین فرآیندی به گونه‌ای اجتنا‌ب‌ناپذیر، سازوکارهای سیاست تهاجمی دونالد ترامپ را تقویت خواهد کرد؛ درحالی‌که کشورهای اروپایی، روسیه، چین و ایران ابهام راهبردی بیشتری نسبت به الگوهای رفتاری دونالد ترامپ در آینده خواهند داشت.

۲. اتحادیه اروپا و تلاش برای حفظ برجام

رویکرد اتحادیه اروپا مبتنی بر نشانه‌هایی از چندجانبه‌گرایی خواهد بود. مقام‌های اتحادیه اروپا در گذشته نیز تلاش کردند تا نقش خود را به‌عنوان بازیگر متحد با اهداف راهبردی آمریکا هماهنگ نمایند. ایفای چنین نقشی به‌مفهوم آن است که آنان از یک سو قدرت مازاد آمریکا برای اداره امور جهانی را پذیرفته‌اند. از سوی دیگر، تلاش دارند تا بر الگوهای رفتاری آمریکا که مبتنی بر یکجانبه‌گرایی و سیاست قدرت است تاثیرگذار باشند. چنین فرآیندی می‌تواند آثار خود را در فضای نظام منطقه‌ای و سیاست جهانی به‌جا گذارد.

اتحادیه اروپا در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما هیچ‌گونه تفاوتی در کنش الگویی با آمریکا احساس نمی‌کرد. به قدرت رسیدن دونالد ترامپ، مشکلات جدیدی را برای الگوی چندجانبه‌گرایی اروپایی و سیاست‌های کنش تدریجی در برابر ایران به‌وجود آورده است. طبعا کشورهای اروپایی تمایلی به پذیرش سیاست‌های دونالد ترامپ در مورد خروج از برجام ندارند. چنین رویکردی به‌مفهوم آن است که آمریکا الگوهای مبتنی بر محدودیت اقتصادی و راهبردی علیه ایران را تشدید می‌کند.

دونالد ترامپ در گزارش ۱۲ ژانویه ۲۰۱۸ درباره تمدید تعلیق‌های مربوط به تحریم اقتصادی ایران به این موضوع اشاره داشت که اقدامات بعدی وی منوط به سازوکارهایی است که ایران و اتحادیه اروپا را در وضعیت دیپلماسی ترمیم برجام یا دیپلماسی کنترل قابلیت موشکی و منطقه‌ای ایران قرار خواهد داد. مقام‌های دیپلماتیک اروپایی در صدد برآمدند تا از سازوکارهای میانه برای ایجاد نشانه‌هایی از هماهنگی با دیپلماسی آمریکایی استفاده نمایند.

۳. سازوکارهای ایران در برابر الگوی رفتاری دونالد ترامپ

روند کنش دیپلماتیک ایران نشان می‌دهد که برای تحقق اهداف خود نیازمند حمایت سایر کشورها در سیاست بین‌الملل خواهد بود. در چنین فرآیندی، هرگونه حمایت بین‌المللی از واحدهای سیاسی در فضای آنارشی ماهیت مشروط، مرحله‌ای و تغییریابنده دارد. اروپا تلاش دارد تا اهداف سیاسی و راهبردی آمریکا در برخورد با ایران را به‌گونه‌ای مرحله‌ای پیگیری نموده و تحقق بخشد. در حالی که نگرش آمریکا مبتنی بر اتخاذ سازوکارهای پرشدت برای وادارسازی کشورها به اتخاذ «تصمیمات سخت» خواهد بود. تاکنون طرح اروپا برای باقی ماندن آمریکا در برنامه جامع اقدام مشترک به این دلیل ناکارآمد باقی مانده است. اروپایی‌ها به این موضوع اشاره دارند که کنترل ایران از طریق سازوکارهای کنش مرحله‌ای حاصل می‌شود.

هم‌اکنون این پرسش مطرح می‌شود که آیا ایران در شرایط موجود نیازمند اتخاذ تصمیمات سخت درباره قدرت موشکی و نقش منطقه‌ای است؟ هدف اصلی کشورهای اروپایی معطوف به متقاعدسازی ایران به ادامه دیپلماسی و همکاری سازنده بوده است. طرح تحریم‌های جدید موشکی و منطقه‌ای علیه ایران توسط اتحادیه اروپا به مفهوم آن است که رویکرد اتحادیه اروپا با انگاره‌های سیاسی و سیاست خارجی آمریکا و ایران در وضعیت تفاوت رفتاری و کارکردی قرار دارد.

ایران در فرآیند تنظیم برنامه جامع اقدام مشترک از «سیاست مماشات» بهره گرفت. واقعیت آن است که اگر هر کشوری از سیاست مماشات در یک دوران تاریخی و درباره یک موضوع استفاده کند، دیگر قادر نخواهد بود تا از سازوکارهای مقاومت بهره‌مند شود. میزان آزادی عمل کشورها در شرایط بهره‌گیری از سیاست مماشات منجر به افزایش کنترل همه‌جانبه اقتصاد جهانی توسط قدرت‌های بزرگ خواهد شد. در چنین شرایطی آنان از سازوکارهای محدودکننده قدرت تحرک بازیگرانی همانند ایران استفاده خواهند کرد.

در شرایط موجود ساختار سیاسی ایران در وضعیت دوگانه قرار دارد و دو الگوی متفاوت درباره چگونگی رفتار در ارتباط با سیاست اروپا در پیش دارد. اروپایی‌ها ترجیح می‌دهند تا ایران را وارد گردونه تداوم سیاست مماشات نمایند. در حالی‌که سیاست مماشات صرفا به‌عنوان مسکنی برای اقتصاد وابسته به نفت محسوب می‌شود. خروج از ساختار کنترل نظام جهانی بدون توجه به سازوکارهای جدایی ساخت اقتصادی و بوروکراتیک ایران از وابستگی به درآمدهای نفتی کار دشواری خواهد بود. جهان صنعتی غرب نسبت به میزان نیاز ایران به درآمدهای مربوط به فروش نفت واقف بوده و به همین دلیل از تداوم دیپلماسی اجبار بهره می‌گیرد.