معیارهای سنجش کیفی

اما در بسیاری از مناطق توسعه‌نیافته یا در حال توسعه، جمعیت به سرعت در حال افزایش است. بخش قابل توجهی از جمعیت روستایی در کشورهای پیرامونی راه شهرها را در پیش گرفته‌اند. شهرهایی که از توان، امکان و زیربناهای مورد نیاز برای سکونت و کار این میزان از جمعیت برخوردار نیستند یا به سبب درگیری‌های سیاسی و نظامی به مکان‌هایی ناامن بدل شده‌اند. به این ترتیب شهرها که همواره در اندیشه‌های گوناگون، مکان رشد، دارایی و فراغت بوده‌اند بدل به زاغه‌هایی بی‌کیفیت و آلوده شده‌اند که در آنها میلیون‌ها انسان فقیر بی‌امید به آینده‌ای بهتر، روزگار تیره خود را سپری می‌کنند.

با این حال به نظر می‌رسد تنها امکان برای توسعه کشورها، شهرها باشند. آنها به‌عنوان موتور توسعه عمل می‌کنند و ازهمین رو «کیفیت زندگی» یک مساله مهم برای همه آنهاست. همه ساله مراکزی مانند «موسسه مرسر» یا واحد اقتصادی «مجله اکونومیست»، گزارش‌هایی از وضعیت رتبه‌بندی کیفیت زندگی در شهرهای مختلف جهان منتشر می‌کنند. این گزارش‌ها مبنایی برای سرمایه‌گذاری و زندگی قرار می‌گیرد و تا اندازه زیادی امکانات و زیربناهای موجود در شهر و نگرش شهروندان به زندگی را بازتاب می‌دهد.

سنجش کیفیت زندگی در سطح شهرها از دهه ۱۹۹۰ به این سو اهمیت بیشتری یافت زیرا به‌دنبال کاهش نقش دولت‌ها در اداره امور و تاثیرات جهانی شدن اقتصاد، فرصت مناسبی برای توسعه اقتصادی کلان‌شهرها در سطح جهان پدید آمده بود. یکی از عوامل جذب سرمایه در شهرها، برخورداری آنها از کیفیت مطلوب برای زندگی و کار است. از همین رو، بررسی وضعیت کیفیت زندگی به‌عنوان یک محور مطالعاتی مهم از سوی نهادهای پژوهشی و اجرایی در سطوح بین‌المللی، ملی و محلی در دستور کار قرار گرفت. سیاست‌گذاران و مدیران شهری هم، نیازمند آگاهی از وضعیت «زیست شهری» هستند تا بتوانند با تشخیص شکاف میان وضع موجود و وضع مطلوب به تنظیم سیاست‌ها و تدوین برنامه‌های مناسب دست بزنند.

«سنجش زیست شهری»به یک ابزار کارآمد برای سیاست‌گذاران و مدیران شهری تبدیل شده است. این ابزار اجازه می‌دهد تا با بررسی دقیق موضوعات مختلف شهری، داده‌های جامعی از وضعیت زندگی در شهر برای سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی بهتر به‌دست آورد. انجمن‌های شهر هم به‌عنوان نمایندگان مردم شهری دست به سنجش کیفیت زندگی در شهرهای خود می‌زنند و بر اساس داده‌ها و اطلاعاتی که فراهم می‌آید، سیاست‌ها و برنامه‌های خویش را دگرگون ساخته یا از نو بنا می‌کنند. همچنین این ابزار به اداره‌کنندگان شهر کمک می‌کند تا به ارزیابی اثرات سیاست‌های خود بپردازند و برای بهبود خدمات‌رسانی و توزیع برابر منابع میان مناطق مختلف شهر تلاش کنند.

در روزگار کمبود منابع، رقابت برای جلب سرمایه و گروه‌های خلاق و البته اهمیت آرای شهروندان، کیفیت زیست شهری یک مساله مهم برای همه شهرها است.

 سنجش کیفیت زندگی را می‌توان در دو رویکرد عینی و ذهنی نیز انجام داد. در رویکرد عینی یا مادی، بر اساس شاخص‌هایی مانند درآمد سرانه، تسهیلات، امکانات و دارایی‌ها وضعیت کیفیت زندگی افراد سنجیده می‌شود. در رویکرد ذهنی، از سنجه‌های کیفی مانند سنجش میزان رضایت افراد از زندگی استفاده می‌شود. این رویکرد را عموما «پیمایش رضایت زندگی ذهنی» می‌نامند.

در این پیمایش‌ها از افراد پرسش‌هایی مانند اینکه آنها به‌طور کلی چقدر از زندگی خود راضی هستند، یا اینکه چقدر در فعالیت‌های جمعی و گروهی مشارکت دارند؟ پرسیده می‌شود. آنچه در نگرش زیست شهری اهمیت دارد توجه به ابعاد ذهنی و عینی در کنار یکدیگر است.

به عبارت دیگر نمی‌توان تنها به بناها و زیرساخت‌های مادی توجه کرد بدون آنکه متوجه باشیم شهروندان چه نگرش و ذهنیتی نسبت به زندگی خویش در شهر دارند و بالعکس.

چنین گزارش‌هایی فاکتورهای مختلفی مانند میزان درآمد، قیمت کالاها، زیربناهای شهری، میزان ترافیک، فرودگاه‌ها، پروازهای بین‌المللی، امنیت و مراکز آموزشی جهانی را در نظر می‌گیرند و به رتبه‌بندی شهرها می‌پردازند. شهرها در طول تاریخ همواره مکان‌هایی برای پیشرفت و ترقی به‌شمار می‌آمده‌اند. اما در طول سال‌های اخیر، شهرنشینی فزاینده و فقیر شدن شهر موجب شده است تا بسیاری از شهرها به‌ویژه در کشورهای در حال توسعه، به مکان‌هایی برای نمایش فقر، فساد و شکاف‌های طبقاتی تبدیل شوند. بیهوده نیست که در رتبه‌های آخر گزارش‌های کیفیت زندگی، عموما شهرهای منطقه منا، آفریقا و آمریکای لاتین هستند. شهرهای گرفتار چنین مسائلی باید برای حل یا کاهش مشکلات ساختاری خویش مانند فقر تلاش کنند و در راه تحول اجتماعی و نهادی، توسعه زیرساخت‌ها و خدمات و نیز مدیریت و ساماندهی انواع آلودگی‌ها بکوشند. زیست شهری شایسته، هنگامی تحقق خواهد یافت که شهرها پایدار باشند. از یک دیدگاه پایداری شهری زمانی محقق می‌شود که شهرها آن‌گونه که بارتون متذکر می‌شود واجد چهار جنبه زیر باشند:

• قابل زیستن بوده و کیفیت مناسب زندگی و فرصت‌های عادلانه به تمام شهروندان حتی فقیرترین افراد ارائه دهند.

• قابل رقابت با شهرهای دیگر باشند.

• به درستی اداره و مدیریت شوند.

• از نظر مالی پایدار باشند.

با وجود اهمیت نگرش زیست شهری یا نگرش‌های مشابه مانند کیفیت زندگی به نظر می‌رسد گزارش‌های جامعی از بررسی این موضوع در شهرهای کشور در دست نیست و برای مثال ما فاقد گزارش ملی کیفیت زندگی شهرها هستیم. دلیل مساله شاید بی‌توجهی سیاست‌گذاران و مدیران شهری به این نگرش و ابزارهای آن باشد. از همین رو فهم مساله زیست شهری و داوری در مورد وضعیت آن در شهرها به سادگی امکان‌پذیر نیست.

بررسی برخی مولفه‌های کالبدی و اجتماعی نشان‌دهنده وجود مسائل اساسی در زیست شهری در کشور است. برای نمونه کیفیت پایین مساکن و بناهای ساخته شده در کشور و همچنین بحران‌های اساسی در زمینه مشارکت شهری، آسیب‌های محیط زیستی و توسعه اندک زیرساخت‌هایی مانند حمل و نقل عمومی و اینترنت. با این حال می‌توان به تدوین سیاست‌هایی اندیشید که به مساله زیست‌شهری و افزایش کیفیت زندگی توجه کرده باشند. این سیاست‌ها می‌توانند حول محورهایی مانند تدوین چارچوبی جامع برای اداره شهرها بر اساس تجربیات جهانی و بومی چون حکمرانی شهری خوب، تمرکز‌زدایی از مسوولیت‌ها و منابع در سطح ملی و واگذاری آنها به شهرها به‌ویژه کلان‌شهرها، تهیه گزارش‌های سالانه از وضعیت زیست شهری و کیفیت زندگی در شهرها تدوین شوند.

در هر حال کسب رتبه‌های پایین جدولی در گزارش‌های اکونومیست و مرسر برای پایتخت کشور، جایگاه نامطلوب آن را در رقابت میان شهرهای مهم جهان نشان می‌دهد واگر خواهان آن هستیم که با سیاست جذب سرمایه و گروه‌های نخبه مسیر سخت توسعه را هموار کنیم، باید تلاش جدی برای بهبود جایگاه تهران و دیگر کلان‌شهرها انجام داد.

با نگاهی به تجربه تهران می‌توان گفت جوهره زیست‌پذیری یک شهر در فضاهای عمومی آن و میزان حمایت و پشتیبانی آن فضاها از زندگی شهری نهفته است. زمانی که حیات اجتماعی و عمومی رو به انحطاط می‌گذارد، افسردگی، ناهنجاری، تضاد گروهی و حتی خشونت و استبداد ممکن است بروز پیدا کند. گفتمان عمومی می‌تواند نظرات و دیدگاه‌های مختلف را کنار هم جمع کند. به این ترتیب، شهر زیست‌پذیر باید بیشترین تعداد ممکن گردهمایی‌ها، برخوردها و چالش‌ها را بین گروه‌ها و افراد مختلف فراهم کند. قلمرو عمومی در شهر زیست‌پذیر، همان‌گونه که جین جیکوب نشان داد، برای یادگیری اجتماعی و جامعه‌پذیری بسیار حیاتی است. کودکان با مشاهده رفتارهایی مانند مراقبت، مسوولیت‌پذیری و اعتماد، آنها را یاد می‌گیرند. قلمرو عمومی برای عملکرد مناسب نیازمند میدان‌های شهری است که مولد حیات اجتماعی باشد و نیز محلات همسایگی که به پرورش حس اجتماع محلی بینجامد. این گونه نواحی باید ویژگی عمومی داشته باشند، به راحتی در دسترس باشند و دارای جو صمیمی و دوست‌داشتنی باشند. آنها باید چند کارکردی باشند و هرروزه به‌عنوان محیطی برای رویدادهای اجتماع محلی، صحبت افراد با همدیگر، هماهنگی فعالیت‌ها و جشن‌های عمومی مورد استفاده قرار گیرند. شهر زیست‌پذیر، صاحب عدالت است. چنین شهری جدایی‌گزینی گروه‌های اجتماعی را نمی‌پذیرد. در عوض، گفت‌وگوی بین قومیت‌ها و گروه‌های اقتصادی متفاوت را تسهیل می‌کند. گتوها و اجتماعات دروازه‌دار ( Gated Community) در چنین شهری پسندیده نیست. بنابراین می‌توان دید که آرامش و آسایش موضوع ساده‌ای نیست و تحقق آن مستلزم داشتن اهداف روشن، ابزارهای دقیق، مجریان با کفایت و عزم و اراده جدی است. در هر حال از آنجا که راه مقصد دراز است و تیم شورای منتخب و شهردار برگزیده آنها در عرصه مدیریت شهری نوسفر هستند، در پایان برایشان آرزوی موفقیت می‌کنیم و بار دیگر تجربه تلخ شورای دوره اول را به یادشان می‌آوریم و ابراز امیدواری می‌کنیم که قدر اعتماد مردم را دانسته و فرصت را برای تحول و افزایش کیفیت زندگی در تهران از دست ندهند.