رویکرد تاکتیکی در SPV

شکل‌بندی‌های جدید روابط ایران و اروپا در شرایطی حاصل شد که دونالد ترامپ بدون توجه به رویکرد کارگزاران سیاست خارجی و متحدان منطقه‌ای خود در اروپا از برجام خارج شد. توقف همکاری‌های دونالد ترامپ با برنامه جامع اقدام مشترک در ۸ می ۲۰۱۸ اعلام شد. بیان چنین رویکردی به‌مفهوم عدم اجرای تعهد دولت آمریکا در مورد تحریم‌های اقتصادی علیه ایران است. اتخاذ چنین تصمیمی نه‌تنها با اهداف راهبردی ایران مغایرت داشت، ‌بلکه کشورهای اروپایی نیز به این جمع‌بندی رسیدند که ایالات‌متحده از سازوکارهای یکجانبه‌گرایی در روند سیاست خارجی خود بهره می‌گیرد.

الگوی کنش سیاسی و تاکتیکی کشورهای اروپایی معطوف به حمایت از ایران برای اجرای تعهدات خود در قالب برنامه جامع اقدام مشترک بوده است. در‌حالی‌که ایالات‌متحده برای منصرف‌سازی کشورهای اروپایی از سازوکارهای کنش پرشدت استفاده کرد. چنین رویکردی به مفهوم آن است که ایالات‌متحده تمایل محدودی به پذیرش سیاست‌های حقوقی و بین‌المللی کشورهای اروپایی در ارتباط با ایران دارد. فشارهای اقتصادی و سیاسی آمریکا بر ایران و اروپا منجر به عدم اجرای عملی سازوکارهایی همانند «سازوکارهای ویژه همکاری اقتصادی» موسوم به SPV شد.

اگرچه کشورهای اروپایی از انگیزه لازم برای همکاری‌های فراگیر با ایران در ارتباط با گسترش همکاری‌های اقتصادی برخوردارند، اما واقعیت‌های موجود سیاست جهانی نشان می‌دهد که ترامپ تلاش پایان‌ناپذیری برای محدودسازی همکاری‌های ایران و اروپا به انجام می‌رساند. الگوی رفتاری ترامپ را می‌توان براساس سازوکارهای کنش تهاجمی برای متقاعدسازی ایران دانست. روشی که طبعا با سیاست و معادله قدرت منطقه‌ای ایران مغایرت خواهد داشت.  اگرچه ترامپ در اولین مرحله بعد از اجرایی‌سازی تحریم‌ها، برخی از کشورها را برای همکاری‌های اقتصادی با ایران در وضعیت کنترل قرار داده، اما کشورهای اروپایی تلاش کردند تا سازوکارهای ویژه‌ همکاری‌های مالی را سازماندهی و اجرا کنند. الگویی که با واقعیت‌های رفتار سیاسی و سیاست خارجی آمریکا هماهنگی داشته، اما تاثیر چندانی در بازسازی موقعیت اقتصادی ایران در سیاست‌ و تجارت جهانی نخواهد داشت. هم‌اکنون این پرسش مطرح می‌شود که عدم اجرای SPV چه تغییری در الگوهای رفتاری ایران و کشورهای اروپایی ایجاد خواهد کرد؟

۱- مبانی تفکر راهبردی اروپا در تنظیم SPV

مقام‌های دیپلماتیک اتحادیه اروپا برای متقاعدسازی دونالد ترامپ، از گزینه اعمال تحریم‌های اقتصادی بیشتر در ارتباط با «قابلیت موشکی» و «نقش‌یابی منطقه‌ای ایران در سوریه» بهره گرفته‌اند. چنین رویکردی به مفهوم آن است که رادیکالیزه شدن روندهای سیاست خارجی آمریکا، نه تنها اتحادیه اروپا را در برابر آمریکا قرار نمی‌دهد، بلکه آنان از سازوکارهای کنش همکاری‌جویانه بیشتری برای پیشبرد اهداف منطقه‌ای و راهبردی خود استفاده می‌کنند.

رویکرد اروپایی‌ها، ماهیت نهادگرا و حقوقی دارد، بنابراین طبیعی به‌نظر می‌رسد که آنان نسبت به تداوم برجام، حساسیت بیشتری داشته باشند. در نگرش کشورهای اروپایی، محدودسازی ایران از طریق سازوکارهای مختلفی حاصل خواهد شد. در نگرش اروپایی، محدودسازی قدرت ایران را می‌توان در قالب موقعیت‌های جدید دیپلماتیک پیگیری کرد. در نگرش چنین گروهی از نظریه‌پردازان سیاسی و امنیتی، شکل خاصی از الگوهای کنش رفتاری وجود دارد که محدودسازی قدرت ایران را فراهم می‌سازد.

کشورهای اروپایی تلاش دارند تا تعهدات ایران را در فضای همکاری‌های بین‌المللی و در چارچوب برنامه جامع اقدام مشترک حفظ کنند. چنین اقدامات و سازوکارهایی را می‌توان به‌عنوان بخشی از سیاست امنیتی قدرت‌های بزرگ در راستای تداوم همکاری‌های ایران با نهادهای بین‌المللی دانست. حمایت‌های دیپلماتیک اروپا، روسیه و چین از ایران هیچ‌گاه نمی‌تواند به تنهایی عامل موثری برای پایان دادن به تحریم‌ها تلقی شود. تیم سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا در دوران دونالد ترامپ بر اعمال فشارهای اقتصادی برای تغییر در الگوی رفتار سیاست خارجی ایران تاکید دارند.

۲- دلایل عدم اجرای تعهدات اروپا در تعامل با ایران

فشارهای سیاسی و اقتصادی آمریکا بر اروپا را می‌توان به‌عنوان اصلی‌ترین دلیل محدودسازی الگوی رفتاری کشورهای اروپایی در همکاری‌های اقتصادی ویژه با ایران دانست. اعمال تحریم‌های ثانویه آمریکا را می‌توان به‌عنوان چالشی برای سایر کشورهای جهان در انجام همکاری‌های اقتصادی با ایران دانست. اگرچه اروپا از انگیزه لازم برای اجرای برنامه جامع اقدام مشترک در دوران بعد از خروج آمریکا از برجام برخوردار بود، اما تحریم‌های ثانویه ایالات‌متحده علیه کشورهایی که سیاست اقتصادی معطوف به تحریم آمریکا علیه ایران را نادیده گیرند، یکی از اصلی‌ترین عوامل عدم اجرای تعهدات اروپا در برخورد با ایران محسوب می‌شود.

اگر همکاری‌های اقتصادی آمریکا و ایران در چارچوب تعهد دولت آمریکا به تعلیق مرحله‌ای تحریم‌ها پایان می‌یافت، اما دونالد ترامپ از سیاست «تحریم‌های ثانویه» علیه ایران استفاده نمی‌کرد، در این شرایط هیچ‌گونه نشانه‌ای از شوک سیاسی در برابر ایران، چین، روسیه و اتحادیه اروپا به‌وجود نمی‌آمد. الگوی رفتاری دونالد ترامپ را می‌توان اعمال تحریم‌های جدید و اعاده تحریم‌های گذشته دانست.

واقعیت‌های موجود بیانگر آن است که کشورهای اروپایی نسبت به پیامدهای چنین تصمیماتی از سوی دونالد ترامپ متاثر شده‌اند به‌گونه‌ای که قادر نیستند زیر فشارهای فزاینده آمریکا در قالب اعاده تحریم‌های ثانویه، از شرکت‌های اقتصادی خود که با ایران همکاری می‌کنند حمایت کنند.  به همین دلیل است که دیپلماسی اروپایی برای ترمیم شکنندگی تحریم‌های ثانویه آمریکا به‌گونه غیرموثر و نسبتا غیرکارآمدی ادامه پیدا کرده است. مقام‌های آمریکایی به این موضوع اشاره داشتند که هدف اصلی آنها از توقف همکاری‌ها با برنامه جامع اقدام مشترک، ضربه‌پذیرساختن اقتصاد سیاسی ایران بوده که طبعا با همکاری‌های اقتصادی اروپا و ایران مغایرت خواهد داشت.  دومین دلیل ناکارآمدی SPV را می‌توان در ادراک موازنه‌گرایی کشورهای اروپایی نسبت به قدرت منطقه‌ای ایران دانست. کشورهای اروپایی بر این اعتقادند که آنان دارای رویکرد انتقادی نسبت به الگوهای سیاست اجتماعی و سازوکارهای امنیت منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران هستند. بنابراین افزایش فشارهای اقتصادی آمریکا علیه ایران می‌تواند بخشی از مطلوبیت‌های مورد نظر کشورهای اروپایی برای تجدیدنظر در الگوهای رفتار سیاست اجتماعی و راهبردی ایران را فراهم سازد.

کشورهای اروپایی تلاش کردند تا اعمال چنین محدودیت‌هایی را براساس برنامه زمانی کنترل‌شده تنظیم و سازماندهی کنند. به همین دلیل است که موضوع استثنا کردن برخی کشورها برای تداوم همکاری‌های اقتصادی آنان با ایران در دستور کار قرار گرفته است. بخش قابل توجهی از چنین سیاستی می‌تواند معطوف به خرید نفت از ایران باشد. به همین دلیل است که آمریکا از سیاست مرحله‌ای برای استثنا کردن برخی از کشورهای اروپایی و آسیایی استفاده کرده است. هنوز مشخص نیست در پایان مرحله اول مستثنی کردن برخی از کشورهای اروپایی و آسیایی از همکاری‌های اقتصادی با ایران چه نتایجی حاصل خواهد شد؟

    نتیجه

دونالد ترامپ در گزارش ۱۲ ژانویه ۲۰۱۸ درباره تمدید تعلیق‌های مربوط به تحریم اقتصادی ایران به این موضوع اشاره داشت که اقدامات بعدی وی منوط به سازوکارهایی است که ایران و اتحادیه اروپا را در وضعیت دیپلماسی ترمیم برجام یا دیپلماسی کنترل قابلیت موشکی و منطقه‌ای ایران قرار خواهد داد. مقام‌های دیپلماتیک اروپایی درصدد برآمدند تا از سازوکارهای میانه برای ایجاد نشانه‌هایی از هماهنگی با دیپلماسی آمریکایی استفاده کنند.

درباره میزان اثربخشی دیپلماسی اروپایی در ارتباط با کنترل تحریم‌های اقتصادی آمریکا در برخورد با ایران رویکردهای مختلفی وجود دارد. کشورهای اروپایی به این موضوع اشاره دارند که فشارهای اقتصادی علیه ایران می‌تواند مشکلات و مخاطرات امنیتی جدیدی را برای اروپا و جامعه جهانی به‌وجود آورد. چنین رویکردی ازسوی آمریکا مورد پذیرش قرار نگرفته است. کشورهای اروپایی در وضعیت موجود امیدوارند تا ایالات متحده را برای تمدید همکاری‌های اقتصادی برخی از کشورها با ایران متقاعد سازند.

طبعا چنین فرآیندی نمی‌تواند در قالب سازوکارهای مربوط به همکاری‌های ویژه مالی ایران و سایر کشورها تداوم یابد؛ الگویی که اتحادیه اروپا درصدد بود تا جایگزین برجام کند. در ژانویه ۲۰۱۹ سیاست کشورهای اروپایی در برخورد با ایران ماهیت تهاجمی پیدا کرد. در ماه‌های گذشته نیز انگلیس تلاش داشت تا از طریق سازوکارهای قطعنامه‌سازی شورای امنیت، محدودیت‌هایی را در ارتباط با ساختار قدرت ایران ایجاد کند. طرح موضوعات حاشیه‌ای از سوی کشورهای اروپایی در ارتباط با ایران نشان می‌دهد که آنها از اجرای برنامه‌های پیش‌بینی شده در ارتباط با سازوکارهای ویژه اقدام مالی ناتوان خواهند بود.

اروپا در شرایط موجود برای متقاعدسازی ایران تلاش می‌کند تا الگوهای جدیدی را در دستور کار قرار داده که موازنه قدرت و امنیت منطقه‌ای را از طریق همکاری‌های انتقادی با ایران گسترش دهد. طبیعی است که چنین فرآیندی نمی‌تواند زیرساخت‌های لازم برای همکاری‌های بادوام راهبردی ایران و اروپا را شکل دهد. هم‌اکنون این پرسش مطرح می‌شود که اروپا در کنفرانس ورشو که در ۱۴ فوریه ۲۰۱۹ برگزار می‌شود، از چه ادبیات و سازوکارهایی استفاده خواهد کرد.

واقعیت آن است که کنفرانس ورشو نمی‌تواند به‌عنوان محور سیاست تغییر رژیم ایران مورد استفاده قرار گیرد. مشابه چنین کنفرانسی را می‌توان در کشورهای جمهوری چک، آلمان، بحرین و قطر مشاهده کرد. هیچ یک از کنفرانس‌های امنیتی، سیاست‌های الزام‌آور اجرایی را شکل نمی‌دهد. بررسی تاریخ روابط بین‌الملل نشان می‌دهد که حتی «کنفرانس یالتا» نتوانست روندهای سیاست جهانی در سال‌های جنگ سرد را شکل دهد. همواره نشانه‌های مختلفی از رقابت، همکاری و منازعه وجود دارد که برخی از گردهمایی‌های بین‌المللی هم نمی‌تواند بر روندهای سیاست جهانی تاثیرگذار باشد.