تغییرات واقعی است؟

رابرت موگابه هنگامی که کاخ خود را در حراره ترک کرد ۹۳ سال داشت و وضعیت اقتصادی زیمبابوه به شدت وخیم بود. در الجزایر، عبدالعزیز بوتفلیقه هنگام استعفا ۸۲ سال داشت و سال‌ها بود که در انظار عمومی ظاهر نشده بود. در این کشور گروهی کوچک عملا مدیریت همه امور را در دست داشتند و فساد گسترش یافته بود. تظاهرات‌های گسترده در نهایت سبب شد ارتش دست از حمایت بوتفلیقه بردارد. اما مشخص نیست چه سرنوشتی در انتظار مردم و سیستم سیاسی و اقتصادی الجزایر است.

در سودان، ارتش، عمر البشیر ۷۵ ساله را سرنگون کرده، اما طی سه دهه اخیر شرایط زندگی مردم به شدت وخیم شده و سطح رفاه بسیار پایین آمده است. دادگاه بین‌المللی جنایات جنگی علیه جنایت او در حوزه نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت اعلام جرم کرده است. هیچ یک از این دیکتاتورهای سرکوبگر توانایی یا تمایل به برقراری ارتباط با مردم به ویژه جوانانی که خواهان سرنگونی آنها بودند نداشتند. همچنین هیچ‌یک از پشتیبانی ارتشی که مایل به تداوم حکومت آنها باشد برخوردار نبودند.

واقعیت این است که جهان تغییر کرده و مردم شاهد این دگرگونی هستند و پیشرفت‌های دنیای خارج را با وضعیت خود مقایسه می‌کنند. اما آنچه رخ داده صرفا حذف یک نفر از ساختار قدرت بوده نه بیشتر. به این معنا که هیچ تضمینی برای حرکت سودان، الجزایر و زیمبابوه به سمت دورانی بهتر وجود ندارد و به همین دلیل مردم همچنان در خیابان‌ها هستند و تفاوتی بین دیکتاتور قبلی و کسانی که اکنون در مسند قدرت هستند نمی‌بینند. بهار عربی پس از سال‌ها سرکوب مردم و عقب ماندگی اقتصادی، فساد و تمرکز قدرت در کشورهای عربی آغاز شد. مردم تونس و مصر هیچ چیز کمتر از آزادی نخواستند و حاضر شدند بهای آن را بپردازند.

اینترنت و رسانه‌های مختلف ذهن مردم را از آنچه در جهان در حال وقوع است و عقب‌ماندگی کشورشان آگاه کرد. خیزش جدید از جنبه‌های گوناگون با آنچه در سال ۲۰۱۱ رخ داد تفاوت دارد. اکنون مردم تجربه بیشتری دارند، رسانه‌های اجتماعی امکان انعکاس فوری تمامی حوادث را به تظاهرات‌کنندگان داده و نیروهای نظامی و امنیتی نمی‌توانند برای همیشه با خشونت با مردم رفتار کنند. نکته مهم دیگر اینکه تجربه تغییر ظاهری در ساختار قدرت کسب شده و تظاهرات‌کنندگان با هدف دستیابی به تغییرات واقعی به خیابان‌ها آمده‌اند. وخامت اوضاع به حدی است که مردم چیزی زیادی برای از دست دادن ندارند.

اما یک موضوع اکنون نسبت به سال ۲۰۱۱ تغییر کرده و آن اینکه در آن زمان آمریکا و اروپا خواستار تغییر در کشورهای یاد شده بودند. اما اکنون به شدت گرفتار مسائل داخلی و بین‌المللی هستند. اظهارنظرهایی که از سوی آمریکا درباره تظاهرات سودان شده بسیار محدود بوده است. درباره الجزایر نیز موضع‌گیری خاصی از سوی آمریکا انجام نشده است و این در حالی است که رئیس‌جمهوری موقت این کشور که وعده داده طی سه ماه انتخابات برگزار خواهد شد جزو «گروه قدرت» یعنی همان گروه کوچک مسلط بر تمام امور الجزایر است که زمینه دو دهه حاکمیت بوتفلیقه را فراهم کرد. طبیعی است که تظاهرات‌ها در سودان و الجزایر ادامه پیدا می‌کند و شرایط این دو کشور پر تنش باقی می‌ماند.

مسلما رفتار حاکمان جدید نسبت به دیکتاتورهای قبلی متفاوت است. اما این تفاوت تضمین نمی‌کند که شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در این کشورها بهتر شود. آمریکا و اروپا ترجیح داده‌اند نظاره‌گر و امیدوار باشند. تغییرات واقعی در کشورهای یاد شده رخ دهد، اما به‌ویژه اروپا باید واکنش روشن‌تر و قاطع‌تری به تحولات کشورهای شمال آفریقا نشان دهد، زیرا منافع اروپا در اثر بحران‌های بلندمدت به خطر می‌افتد. در لیبی که در ۸ سال اخیر زمینه برای شکل‌گیری یک دولت فراگیر و برقراری آرامش فراهم نبوده، قاچاق انسان به اروپا یک مشکل بزرگ محسوب می‌شود. همچنین ممکن است طرفداران داعش به اروپا نفوذ کنند. مشاهده می‌شود که بحران در شمال آفریقا به این منطقه محدود نمی‌ماند و ضروری است اروپایی‌ها قدم‌هایی برای حل مشکلات کنونی بردارند. از سوی دیگر بحران در لیبی و الجزایر ثبات بازار نفت را تهدید می‌کند. در روزهای اخیر یکی از علل رشد قیمت نفت تشدید تنش‌ها در لیبی بوده است.

در مصر یک سیکل کامل طی شده است. به این معنا که پس از سرنگونی حسنی‌مبارک این کشور به سمت اسلامگرایی حرکت کرد، اما پس از سرکوب مردم از سوی نظامیان، بار دیگر حکومت به شکل دیکتاتوری درآمده و احتمالا این دیکتاتوری نسبت به آنچه مردم برای سرنگون کردن آن به خیابان آمده بودند بسیار بدتر است. تقریبا در تمامی این کشورها شرایط نسبت به قبل از بهار عربی خیلی تفاوت نکرده و حال این پرسش مطرح می‌شود که چه چیز عامل ناآرامی هاست.

به نظر می‌رسد حضور دوباره مردم در خیابان‌ها حاصل چند عامل است اما مهم‌ترین عامل این است که جمعیت‌ها اکنون جوان‌تر، فقیرتر، گرسنه‌تر و ناراضی هستند. این مشکلات در چند دهه حاکمیت سیستم‌های استبدادی و سرکوبگر در کشورهای غرب آفریقا حاکم بوده و پیوسته شدت پیدا کرده است. در سال ۲۰۱۱ مردم به امید تغییرات عمیق و واقعی به خیابان‌ها آمدند و حاصل مدت‌ها تظاهرات، تغییر پوسته حکومت و باقی ماندن بدنه آن بود. بدون تردید برخی تغییرات مثبت رخ داده، اما این تغییرات در مقایسه با آنچه مردم امیدوار بودند رخ دهد بسیار ناچیز است. دیکتاتورها همواره در برابر تغییر و پیشرفت می‌ایستند و از آنجا که آنها از پشتیبانی گروه‌های ذی‌نفوذ برخوردار هستند به راحتی ریشه کن نمی‌شوند. اقلیت حاکم هنگامی که راهی جز تغییر راس هرم نمی‌بینند، این تغییر انجام می‌شود. اما ساختار جدید تفاوت ماهیتی با ساختار قبلی ندارد. باید دید آیا این بار مردم در سودان، الجزایر و لیبی می‌توانند به خواست خود برسند یا بار دیگر مجبور هستند فردی شبیه حاکم قبلی را بپذیرند.