پیش‌نیازهای اجرایی

یکی از جنبه‌های مثبت عملیات بازار باز تشویق بانک‌ها به تغییر ترازنامه‌ به نفع دارایی‌های کم‌ریسک و اوراق دولتی است، زیرا تنها بانک‌هایی به ذخایر بانک‌ مرکزی دسترسی خواهند داشت که این دارایی‌ها را در اختیار داشته باشند. به عبارت روشن‌تر لازمه‌ عملیات بازار باز این است که ابتدا بانک، اوراق دولتی بخرد و از آنجا‌که خرید اوراق دولتی خود مستلزم در اختیار داشتن ذخیره (پول پرقدرت) یا دارایی نقد شونده است و بانک‌های ناسالم تقریبا هیچ ذخیره (مازاد بر ذخایر قانونی) یا دارایی نقد شونده‌ای در اختیار ندارند، عملا قادر به خرید اوراق دولتی نیستند، مگر اینکه این خرید با یک اضافه برداشت از بانک مرکزی همراه باشد که البته برای این کار نیز، اوراقی به منظور توثیق در اختیار آنان نیست. بنابراین بانک‌های ناسالم نخواهند توانست از چارچوب عملیات بازار باز برای تامین نقدینگی کوتاه مدت استفاده کنند؛ در مقابل بانک مرکزی مخیر خواهد شد بین همراهی و اعطای اجازه اضافه برداشت بدون توثیق به بانک‌های ناسالم و تحمل راهبری آن‌ها در بالابردن نرخ سود سپرده که عملا به معنای عدم اجرای عملیات بازار باز است و شروع فرآیند گریز (آغاز فرآیند اصلاح نظام بانکی). با این توضیح بانک‌ مرکزی برای اجرای عملیات بازار باز چاره‌ای جز اصلاح نظام بانکی و حذف بانک‌های ناسالم ندارد و این مساله مهم‌ترین چالش امکان‌پذیری اجرای عملیات بازار باز خواهد بود.

با نادیده گرفتن چالش یادشده، اثربخشی اجرای عملیات بازار در کنترل نرخ سود کوتاه مدت منوط به اصلاح نظام بانکی و حذف بانک‌های ناسالم خواهد بود. حضور بانک‌هایی که با کسری مزمن و شدید ذخایر مواجهند و بدهی‌های قبلی خود را با ایجاد بدهی جدید (به مردم یا بانک مرکزی) تسویه می‌کنند، نرخ سود کوتاه مدت بازار پول را در سطح بالایی مقاوم کرده است و کاهش هر درصد نرخ سود در چنین شرایطی مستلزم افزایش حجم بیشتری از پایه پولی است و ممکن است پس از اجرای عملیات بازار باز با شرایطی مواجه شویم که بانک مرکزی هر قدر اقدام به خرید اوراق ‌کند، نرخ بازار بین‌بانکی از سطحی مشخص (مغایر با هدف بانک مرکزی) کاهش نیابد.

چرایی این داستان نیز به این باز می‌گردد که جریان هدم پول (بازگشت تسهیلات یا دارایی نقد شونده) در بانک‌های ناسالم عملا قطع شده و خلق پول تنها برای سود سپرده اتفاق می‌افتد و نیاز بانک‌ها به ذخایر بیشتر می‌شود. به عبارت دیگر مشکل نقدینگی شبکه بانکی یک مشکل مزمن بوده و در عوامل بنیادین حاکم بر بانک ریشه دارد و با تزریق ذخایر جدید در بازار بین بانکی این مشکل بنیادین حل نمی‌شود. بنابراین برای اثربخشی بیشتر عملیات بازار باز (کاهش نرخ بهره با صرف پایه پولی کمتر) ابتدا باید به بازی پونزی حاکم بر شبکه بانکی و تعادل معمای زندانی در جذب سپرده خاتمه داد و برای این کار نیز چاره‌ای جز اصلاح نظام بانکی نیست. عمق بازار نیز یک مساله فرعی ذیل مطلب گفته شده تلقی ‌می‌شود، چراکه مقاومت نرخ بهره که به معنای واکنش بسیار کم نرخ بهره به میزان ذخایر عرضه شده توسط بانک مرکزی است، عملا موضوع عمق بازار را به حاشیه می‌راند.