عدم تقارن در قدرت

به‌طور خلاصه این دیدگاه از ما می‌خواهد به بسیاری از واقعیت‌ها توجه نکنیم. برای مثال رقابت شدید بین گروه‌های ذی‌نفع و لابی‌گرهای آنها، ماهیت ائتلاف‌ها، وجود احزاب و ایدئولوژی‌های مختلف و وجود رویه‌های شفاف تصمیم‌گیری در کنگره یا دولت و ایالت‌ها. این واقعیت نیز نادیده گرفته می‌شود که لابی‌گری و لابی‌گرها ذاتا بد نیستند و از گذشته‌های دور یعنی از زمانی که سیاست وجود داشته آنها هم بوده‌اند. اما واقعیت چیست و چرا چنین دیدگاه‌های منفی در جامعه آمریکا درباره لابی‌گری پدید آمده است؟ دلیل فراگیر شدن این دیدگاه آن است که مردم مشاهده می‌کنند تقریبا به‌طور همیشگی یک گروه از گروه‌های ذی‌نفوذ و لابی‌گرهای آنها بیش از دیگر گروه‌ها بر تصمیم‌گیری‌ها اثر می‌گذارند و به اهداف خود دست پیدا می‌کنند به ویژه لابی‌گری به نمایندگی از شرکت‌های بزرگ طی چند دهه اخیر به شدت رشد کرده و جهت‌گیری قوانین به شکلی بوده که منافع این لابی‌ها تامین شده است. همچنین شرکت‌های بزرگ به دلیل در اختیار داشتن منابع مالی عظیم و دسترسی به مقامات بلندپایه، در مقایسه با دیگر گروه‌ها و لابی‌ها، از مزیت همیشگی برخوردار بوده‌اند.

از آنجا که کنگره ظرفیت و توانایی رسیدگی به تمامی لوایح و درخواست‌ها را ندارد عملا لابی‌های قدرتمند بر عملکرد آن اثری بیش از حد بزرگ داشته‌اند و انتظار می‌رود این روند با شدت ادامه پیدا کند. گروه‌های ذی‌نفوذ سازمان یافته سالانه میلیاردها دلار صرف هزینه‌های لابی‌گری می‌کنند. این واقعیت‌ها به تنهایی ثابت می‌کند شرکت‌های بزرگ سیاستمداران را نمی‌خرند. اگر آنها با ارائه کمک‌های مالی در انتخابات‌ سیاستمداران را می‌خریدند احتیاج به این میزان هزینه برای اثرگذاری بر آرا و دیدگاه‌های سیاست‌گذاران نبود.

علت به استخدام درآوردن این تعداد لابی‌گر آن است که اثرگذاری سیاسی واقعی کار آسانی نیست. اثرگذاری سیاسی مستلزم ارائه استدلال‌های قوی و جذاب و ارائه مکرر این استدلال‌ها برای اثبات لزوم توجه به یک موضوع و تصویب قوانین مربوط به آن است. در اغلب موارد آنچه در حال وقوع است آشکار نیست. برقراری روابط، ایجاد ائتلاف‌ها، ارائه دیدگاه‌ها و نتایج تحقیقات همگی مقدمه تدوین پیش‌نویس یک قانون است. مذاکرات مفصل بین افراد مختلف برای تعیین وظایف هر فرد و تعیین بهترین دیدگاه‌ها و ارزیابی موفقیت تلاش‌ها انجام می‌شود. همچنین باید نظرسنجی‌های متعدد انجام شود تا دیدگاه مردم درباره یک موضوع مشخص به قانون‌گذاران اطلاع داده شود. گروه‌های لابی‌کننده اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت را دنبال می‌کنند. با نگاه به گزارش‌هایی که تهیه می‌کنند طیفی از موضوعات و لوایح به چشم می‌خورد. گروه‌های لابی‌کننده شبیه سرمایه‌گذاران خطرپذیر، به احتمال‌های مختلف فکر می‌کنند تا بهترین گزینه‌ها برای سرمایه‌گذاری شناسایی شود. یک معافیت مالیاتی، یک مورد تمدید حق مالکیت معنوی یا تعویق در اجرای یک قانون، اثرات بزرگ بر تعداد زیادی از شرکت‌ها دارد بنابراین مقدمات کار باید بسیار دقیق فراهم شود.

فرآیند لابی‌گری بسیار پیچیده و زمانبر است و نباید آن را ساده و سهل‌الوصول تصور کرد. بدون تردید کمک‌های مالی شرکت‌ها به نامزدهای انتخاباتی در پیشرفت فرآیند لابی‌گری کمک می‌کند و اگر تمامی شرایط دیگر ثابت باشد نمایندگان کنگره بیشتر تمایل دارند سخنان کسانی را بشنوند که در مبارزات انتخاباتی از ایشان کمک مالی دریافت کرده‌اند. اما تعداد کسانی که به دفاتر نامزدهای نمایندگی کنگره کمک مالی ارائه می‌کنند، بیش از آن است که نمایندگان بتوانند به خواست تمامی آنها توجه ویژه داشته باشد. در عمل به آن دسته از درخواست‌ها و لوایح توجه می‌شود که اطلاعات مفید و مفصل در آنها وجود دارد. با آنکه تحقیقات تجربی نشان می‌دهد بین میزان هزینه برای لابی‌گری و موفقیت پیشنهاد و لابی‌گری رابطه‌ای وجود ندارد اما اشتباه است اگر تصور شود منابع مالی هیچ نقشی در به نتیجه رسیدن لابی‌گری ندارد. منابع مالی بیشتر، امکان استخدام لابی‌گرهای بیشتر را فراهم می‌کند و اجازه می‌دهد تا تحقیقات گسترده‌تر انجام شود طوری که زمینه‌های لازم به وجود آید. طبیعی است که در این صورت شانس به نتیجه رسیدن لابی بیشتر می‌شود.

اینجاست که یک مشکل بزرگ پدید می‌آید: شرکت‌ها و سازمان‌های ثروتمند به منابع مالی بیشتر دسترسی دارند در نتیجه لابی‌های آنها نتیجه‌بخش‌تر از لابی‌گروه‌های هوادار محیط زیست یا مدافع منافع مردم است. شرکت‌ها ۸۰ درصد کل هزینه لابی‌گری در آمریکا را برعهده دارند که رقمی نزدیک به ۸/ ۲ میلیارد دلار است. این رقم که هزینه گزارش شده برای لابی‌گری است، از مجموع بودجه سنا و مجلس نمایندگان آمریکا بیشتر است. حتی اگر تصور کنیم لابی‌گری صرفا به معنای ارائه اطلاعات بیشتر به نمایندگان کنگره است، توانایی بالای شرکت‌ها و سازمان‌های قدرتمند در استخدام گروه‌های لابی متخصص و توانمند برای تهیه و ارائه اطلاعات به این معناست که این شرکت‌ها و سازمان‌ها تاثیرات بزرگ‌تری بر نمایندگان خواهند داشت و این نوعی عدم توازن به زیان دیگران است. جو کنونی لابی‌گری بدون تردید به نفع صاحبان قدرت و ثروت است و برای دیگران تغییر دیدگاه نمایندگان کنگره بسیار دشوار است.