مولفه‌های توسعه پایدار

افزایش تولید محصولات و خدمات در اقتصاد عموما و نه همیشه، با افزایش متوسط بهره‌وری همراه است. این رشد به افزایش درآمدها منجر می‌شود و زمینه را برای افزایش مصرف فراهم می‌کند و این به معنای کیفیت بالاتر زندگی یا استاندارد زندگی در اقتصاد است. رشد اقتصاد به عنوان تابعی از سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی، نیروی کار و فناوری بیان می‌شود. به طور ساده‌تر، افزایش کمیت و کیفیت جمعیت در سن کار، ابزارهایی که آنها استفاده می‌کنند، ترکیب جمعیت، ثروت و مواد اولیه بر رشد بازدهی اقتصادی اثر می‌گذارند.

راه‌های مختلفی برای افزایش رشد اقتصادی وجود دارد و نخستین روش بالا بردن میزان کالاهای سرمایه‌ای در اقتصاد است. افزودن سرمایه به اقتصاد معمولا به رشد بهره‌وری نیروی کار منجر می‌شود. وجود ابزارهای جدید و کارآتر بدین معناست که کارگران می‌توانند به ازای هر واحد زمان، کالاهای بیشتری تولید کنند. برای مثال یک ماهیگیر در یک ساعت با تور بیش از ماهیگیری که تنها یک قلاب دارد ماهی می‌گیرد. اما دو موضوع مهم در این فرآیند وجود دارد: موضوع نخست آنکه نیروی کار در اقتصاد، ابتدا باید وارد روند اندوخته کردن پول خود شود، یعنی مصرف کنونی را کنار گذارد تا منابع لازم برای ایجاد سرمایه جدید را در اختیار داشته باشد. موضوع دوم این است که این سرمایه جدید باید از نوع مناسب باشد، در جای مناسب و در زمان مناسب مورد استفاده قرار گیرد تا نیروی کار بتواند از آن به شکل بهره‌ور استفاده کند. دومین روش افزایش رشد اقتصاد، پیشرفت فناوری است.

یک مثال خوب در این زمینه تولید بنزین است. قبل از دستیابی بشر به این سوخت، ارزش اقتصادی نفت نسبتا پایین بود. استفاده از بنزین فواید بی‌شمار برای اقتصاد به وجود آورده است. در واقع حمل و نقل سریع‌تر کالا از جنبه‌های مختلف به ایجاد بازده اقتصادی، رشد مصرف و تولید بیشتر منجر می‌شود. پیشرفت فناوری به نیروی کار امکان می‌دهد با همان میزان کالای سرمایه‌ای مقدار بالاتر بازدهی ایجاد کند. زیرا بر بهره‌وری افزوده می‌شود. رشد فناوری مانند رشد سرمایه، عموما به نرخ پس‌انداز و سرمایه‌گذاری وابسته است، زیرا پس‌اندازها و سرمایه‌گذاری برای تحقق و توسعه ضروری هستند. کشورهایی که طی یک دهه آینده سرمایه‌گذاری بیشتری برای تحقیق و توسعه خواهند کرد، مسلما دارای بهره‌وری بالاتر و بازده بیشتر خواهند بود و این یک عامل رشد اقتصادی است. فناوری شکل‌های بسیار متنوعی پیدا کرده و قدرت‌های بزرگ به دلایل گوناگون تلاش می‌کنند، در این شکل‌ها به قدرت برتر تبدیل شوند. یکی از علل تنش در روابط چین و آمریکا رویه‌هایی است که آمریکا ادعا می‌کند چین از آنها برای کسب برتری در حوزه فناوری‌های پیشرفته استفاده می‌کند. در سال‌های آینده کشورهایی که در حوزه این فناوری‌ها از جمله هوش مصنوعی، اینترنت نسل پنجم و... برتری داشته باشند توانایی بالاتری در ایجاد ثروت و ارتقای بهره‌وری و اثرگذاری بر اقتصاد جهان خواهند داشت. چین با در اختیار داشتن ذخایر ارزی خارجی بسیار بالا و برنامه‌ریزی متمرکز بسیار مستعد تبدیل شدن به بزرگ‌ترین اقتصاد جهان و باقی ماندن در این جایگاه برای سال‌های متمادی است.

روش دیگر کمک به رشد اقتصاد، تعداد نیروی کار است. اگر مولفه‌های دیگر ثابت باشند، تعداد بالاتر نیروی کار به معنای تولید میزان بیشتر کالا و خدمات است. در قرن نوزدهم یک دلیل رشد بالای اقتصادی ایالات‌متحده ورود تعداد بسیار زیادی نیروی کار ارزان، بهره‌ور و جوان به این کشور بود. درست شبیه رشد مبتنی بر سرمایه، در فرآیند اثرگذاری نیروی کار بر رشد اقتصاد، برخی موضوعات مهم وجود دارد. نکته نخست لزوم افزایش بهره‌وری نیروی کار است. اقتصادهایی که به این موضوع توجه کافی ندارند، در عمل شاهد کاهش نرخ رشد خواهند بود. رشد نیروی کار به معنای افزایش تولید و نیاز بیشتر به مواد اولیه است و اگر نیروی کار به اندازه کافی بهره‌ور نباشد، رشد تقاضا برای مواد اولیه فشارهایی بر اقتصاد وارد می‌کند. از سوی دیگر ضروری است نیروی کار به کارهای سازگار با توانایی‌های‌شان مشغول شود و به طور مداوم مورد آموزش قرار گیرد. در واقع ارتقای بهره‌وری، کلید تاثیر مثبت نیروی کار بر رشد اقتصاد است.

روش دیگر کمک به رشد اقتصادی، رشد سرمایه انسانی است. این بدان معناست که نیروی کار تخصص بالاتری کسب کند تا از ابزارهای تولید به درستی استفاده شود و هدر رفت انرژی و سرمایه به حداقل برسد. پس انداز، سرمایه‌گذاری و تخصص بهترین روش‌های رشد اقتصاد هستند. مدیران سیستم‌های آموزشی در برخی کشورها به این موضوع مهم و تاثیر آن بر اقتصاد توجه کرده‌اند و درحال سازگار کردن رویه‌های آموزشی با واقعیت‌های اقتصادی هستند.

مدتی است موضوعی جدید در سیاست‌های برخی کشورها مشاهده می‌شود. یک اقتصاد در حال رشد و بهره‌ور، اکنون بیش از گذشته کالا و خدمات تولید می‌کند. اما برخی کالاها و خدمات ارزشمندتر از دیگر کالاها و خدماتند. برای مثال یک گوشی هوشمند ارزشمندتر از یک جفت جوراب است. نتیجه رشد نه صرفا بر مبنای کمیت کالا و خدمات بلکه باید بر مبنای کیفیت و ارزش کالاها و خدمات اندازه‌گیری شود. در یک دهه آینده یکی از روندهای مهم که در سیاست‌های اقتصادهای بزرگ مشاهده می‌شود حرکت به سمت تولید کالاها و خدمات ارزشمندتر با بهره‌وری و هزینه مناسب است. حتی در بازه‌های زمانی طولانی‌تر این روند ادامه پیدا خواهد کرد، زیرا مبنای توسعه پایدار، تولید کالا و خدمات است. کشورهایی که ارتقا در حوزه‌های بهره‌وری، فناوری و... را در دستور کار خود قرار داده‌اند، در سال‌های آینده در جایگاه‌های بالاتر جدول بزرگ‌ترین اقتصادهای جهان قرار خواهند داشت.